English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to make approaches U وسایل نزدیک شدن جستن دسترس جستن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
escape U رهایی جستن خلاصی جستن
escaped U رهایی جستن خلاصی جستن
escaping U رهایی جستن خلاصی جستن
escapes U رهایی جستن خلاصی جستن
outjockey U جستن بر
bounces U پس جستن
bounced U پس جستن
jumps U جستن
jump U جستن
jumped U جستن
overleap U جستن از
bounce U پس جستن
springs U جستن
spring U جستن
excelling U تفوق جستن بر
to gain a ccess U تقرب جستن
to find fault with U عیب جستن
excels U تفوق جستن بر
forestalled U پیش جستن بر
outruns U پیشی جستن بر
outrunning U پیشی جستن بر
to carry sword U شمشیر جستن
overrode U برتری جستن بر
excelled U تفوق جستن بر
forestalls U پیش جستن بر
override U برتری جستن بر
overridden U برتری جستن بر
to find f.with U عیب جستن از
outrun U پیشی جستن بر
overrides U برتری جستن بر
assist U شرکت جستن
denied U تبری جستن
antecede U برتری جستن
shoot forth U بالا جستن
shoot out U بالا جستن
shoot-out U بالا جستن
shoot-outs U بالا جستن
best U برتری جستن
to seek refuge U پناه جستن
to seek shelter U پناه جستن
denying U تبری جستن
to make a pounce U ناگهان جستن
to keep one's distance U دوری جستن
to gain the upper hand U تفوق جستن
transcends U سبقت جستن
transcended U سبقت جستن
to get the better of U پیشی جستن بر
to get the upper hand U پیشی جستن
transcend U سبقت جستن
to give the go by to U پیشی جستن بر
leaps U جستن دویدن
leaped U جستن دویدن
leap U جستن دویدن
deny U تبری جستن
outguess U سبقت جستن
overtop U برتری جستن از
out act U پیشی جستن از
hip U جستن پریدن
denies U تبری جستن
to be off the hook <idiom> U از خطر جستن
hips U جستن پریدن
overtop U برتی جستن بر
transcending U سبقت جستن
outbalance U پیشی جستن
outvie U برتری جستن از
renounce U تبری جستن از
renounced U تبری جستن از
forestall U پیش جستن بر
renounces U تبری جستن از
renouncing U تبری جستن از
to be over the worst <idiom> U از خطر جستن
to be over the hump [American] <idiom> U از خطر جستن
assisting U شرکت جستن
assisted U شرکت جستن
purgation U برائت جستن
get the start of U سبقت جستن بر
assists U شرکت جستن
excel U تفوق جستن بر
to come out of the woods <idiom> U از خطر جستن
to be out of the woods <idiom> U از خطر جستن
to gain a over U برتری یاتفوق جستن بر
wager of law U تبری جستن با سوگند
out maneuver U تفوق جستن در مانور
finds U جستن تشخیص دادن
to escape with life and limb U سختی رهایی جستن
find U جستن تشخیص دادن
anticipate U پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
anticipates U پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
overleap U جستن از روی نادیده گذشتن از
outstrips U عقب گذاشتن پیشی جستن از
outstripping U عقب گذاشتن پیشی جستن از
outstrip U عقب گذاشتن پیشی جستن از
outstripped U عقب گذاشتن پیشی جستن از
surpassed U بهتر بودن از تفوق جستن
surpasses U بهتر بودن از تفوق جستن
surpass U بهتر بودن از تفوق جستن
emulate U برابری جستن با پهلو زدن
emulated U برابری جستن با پهلو زدن
emulates U برابری جستن با پهلو زدن
emulating U برابری جستن با پهلو زدن
anticipating U پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
trumps U مغلوب ساختن پیشی جستن
trump U مغلوب ساختن پیشی جستن
anticipated U پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
to have recourse to a person U بکسی توسل جستن یامتوسل شدن
toget the start of one's rival U بررقیبان خود پیشی یا سبقت جستن
to steal a march on any one U بر کسی پیشدستی کردن یاسبقت جستن
overjump U بیش از اندازه نیروی خود جستن
to get the upper hand U برتری جستن تفوق پیدا کردن
scoots U بسرعت ومثل تیر شهاب رفتن جستن
scooting U بسرعت ومثل تیر شهاب رفتن جستن
scoot U بسرعت ومثل تیر شهاب رفتن جستن
scooted U بسرعت ومثل تیر شهاب رفتن جستن
view halloo U فریاد شکارچی پس ازمشاهده بیرون جستن روباه از پناهگاه
to pounce on somebody U به کسی ناگهان جستن [و حمله کردن ] [مانند جانور شکارگر]
rocket U راکت با سرعت از جای جستن بطور عمودی از زمین بلندشدن
rocketed U راکت با سرعت از جای جستن بطور عمودی از زمین بلندشدن
rocketing U راکت با سرعت از جای جستن بطور عمودی از زمین بلندشدن
rockets U راکت با سرعت از جای جستن بطور عمودی از زمین بلندشدن
isolationism U سیاست مبتنی برکناره گیری و دوری جستن ازجریانات سیاسی جهان و نیزقطع رابطه اقتصادی با سایرکشورها
find touch U بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
beach gear U وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
prevention of stripping U ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
cpu U سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
tackle U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
recovering U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recover U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
mounting U وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
recovers U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
insides U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
inside U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
closer U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closest U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
excess property U وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
point bland U بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
inshore U نزدیک کرانه نزدیک ساحل
channels U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets U وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
map U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
maps U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios U توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test U ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
dispersal lays U محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
computation of replacement factors U محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
approaches U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approach U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approached U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
red concept U جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
cryptoancillary equipment U وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
landing aids U وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
pioneer tools U وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
reach U دسترس
reached U دسترس
reaches U دسترس
near at hand U در دسترس
disposal U دسترس
disposal U در دسترس
reaching U دسترس
available U در دسترس
within teach U دسترس
accessing U دسترس
accesses U دسترس
accessed U دسترس
at arm's length U در دسترس
access U دسترس
accessible U در دسترس
within teach U در دسترس
basic U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
mid wicket U توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
access U راه دسترس
available with U در دسترس نزد .....
available by U در دسترس از طریق .....
on tap <adj.> U همیشه در دسترس
available U دسترس پذیر
placing at disposal U در دسترس گذاردن
accessing U راه دسترس
accessed U راه دسترس
inaccessible <adj.> U غیرقابل دسترس
inaccessible <adj.> U خارج از دسترس
inaccessible U خارج از دسترس
inaccessible U غیرقابل دسترس
off the shelf U مواد در دسترس
accesses U راه دسترس
to be available U در دسترس بودن
availability U دسترس پذیری
accessible U قابل دسترس
on hand <idiom> U قابل دسترس
accessible duct U مجرای دسترس
availability U در دسترس بودن
access point U نقطه دسترس
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com