English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
warlike U وسایل جنگی مربوط به جنگ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
war material U وسایل جنگی
personnel U کارکنان یاخدمه وسایل جنگی
camouflaging U پنهان کردن وسایل جنگی
camouflages U پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaged U پنهان کردن وسایل جنگی
camouflage U پنهان کردن وسایل جنگی
equipment U تجهیزات جنگی وسایل الات و ابزار
tactical U مربوط به تدابیر جنگی
tactically U مربوط به تدابیر جنگی
convoys U کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
convoy U کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
automotive U مربوط به وسایل نقلیه خودرو
solid-state U مربوط به وسایل نیمه هادی
electromagnetic profile U مجموعه اطلاعات مربوط به وسایل الکترومانیتکی والکترونیکی و رادار
camouflaging U استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaged U استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflages U استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflage U استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
armistise U متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
escry U فریاد و غریو جنگی سردادن نعره جنگی
modification kit U جعبه تعمیر یا اصلاح وسیله جعبه وسایل مربوط به اصلاح مدل
warships U کشتی جنگی ناو جنگی
battle drill U مشق جنگی تمرین جنگی
warship U کشتی جنگی ناو جنگی
prevention of stripping U ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
beach gear U وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
cpu U سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
tackle U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
recovers U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
mounting U وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
recover U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
cartel ship U کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
excess property U وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
channeled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets U وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
map U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
maps U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios U توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test U ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
program loans U قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
live fire U تیراندازی با تیر جنگی تیراندازی با فشنگ جنگی
inferences U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
elevation guidance U دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
victual U مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
bioclimatic U مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
computation of replacement factors U محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
dispersal lays U محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
auditory U مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital U مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
red concept U جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
supervisory U مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
landing aids U وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
pioneer tools U وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
cryptoancillary equipment U وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
basics U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
relative U که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic U مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical U مربوط به صدا مربوط به سامعه
distance angle U زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
range component U عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
xenial U مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
basic issue items U وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
civil appropriation U اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
kit U جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kits U جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
formulas U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
martial U جنگی
fighting U جنگی
battle line U خط جنگی
scrapper U جنگی
martin U جنگی
tactical U جنگی
bristly U جنگی
tactically U جنگی
dogfight U سگ جنگی
warlike U جنگی
service U جنگی
dogfights U سگ جنگی
serviced U جنگی
lived U فشنگ جنگی
live U فشنگ جنگی
war indemnity U تاوان جنگی
live U مهمات جنگی
live U تیراندازی جنگی
war material U تجهیزات جنگی
war gas U گاز جنگی
cars U ارابه جنگی
spoils of war U غنائم جنگی
battle dress U جلیقه جنگی
armed naval vessel U ناو جنگی
field wire U سیم جنگی
interned U پناهنده جنگی
war indemnity U غرامت جنگی
spoiler U خریدارغنائم جنگی
battle lights U چراغهای جنگی
trophy of war U غنایم جنگی
battle map U نقشه جنگی
battle plane U هواپیمای جنگی
fighting cock U خروس جنگی
war reserves U ذخایر جنگی
fighting ram U غوچ جنگی
action U عملیات جنگی
battle reserve U احتیاط جنگی
actions U عملیات جنگی
battle station U پایگاه جنگی
missing U گمشده جنگی
fighting load U بارمهمات جنگی
service mine U مین جنگی
field type U از نوع جنگی
lived U تیراندازی جنگی
lived U مهمات جنگی
warplane U هواپیمای جنگی
battle problems U مسائل جنگی
tactics U تدابیر جنگی
war plan U طرح جنگی
battle reserve U ذخیره جنگی
sloop of war U کرجی جنگی
sloop U قایق جنگی
war plan U نقشه جنگی
battleplane U هواپیمای جنگی
car U ارابه جنگی
dry run U عملیات جنگی
chargers U اسب جنگی
tactical intelligence U اطلاعات جنگی
tactical march U حرکت جنگی
campaigning U عملیات جنگی
tactical march U انتقال جنگی
tactical missile U موشک جنگی
enginery U اسباب جنگی
charger U اسب جنگی
tactic U تدابیر جنگی
dry run U تمرین جنگی
strategic situation U وضع جنگی
accredited correspondent U خبرنگار جنگی
formation U ارایش جنگی
battle casualty U تلفات جنگی
campaigns U عملیات جنگی
tactical aircraft U هواپیمای جنگی
campaigned U عملیات جنگی
pass U معبر جنگی
passed U معبر جنگی
war crime U جنایات جنگی
war crimes U جنایات جنگی
war cry U فریاد جنگی
war horse U اسب جنگی
gamecock U خروس جنگی
bantams U خروس جنگی
bantam U خروس جنگی
game fowl U خروس جنگی
warlike preparations U تدارکات جنگی
warfare economy U اقتصاد جنگی
fighting load U بار جنگی
passes U معبر جنگی
war horses U اسب جنگی
campaign U عملیات جنگی
war ship U کشتی جنگی
war state U دولت جنگی
war strenght U استعداد جنگی
war vessel U کشتی جنگی
game cock U خروس جنگی
battleships U کشتی جنگی
prisoners of war U زندانی جنگی
paludament U ردای جنگی
live ammunition U مهمات جنگی
compartment U دهلیز جنگی
compartments U دهلیز جنگی
prisoner of war U اسیر جنگی
prisoner of war U زندانی جنگی
warheads U کلاهک جنگی
prisoners of war U اسیر جنگی
battleship U کشتی جنگی
stratagems U حیله جنگی
campaign badge U نشان جنگی
campaign medal U مدال جنگی
stratagem U حیله جنگی
parlementaire U فرستاده جنگی
warpath U مسیر جنگی
warhead U کلاهک جنگی
combat ration U جیره جنگی
man of war U ناو جنگی
man of war U مرد جنگی
light line U خط چراغ جنگی
combat tire U لاستیک جنگی
combatant vessel U کشتی جنگی
combatant vessel U ناو جنگی
live round U گلوله جنگی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com