English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
check out equipment U وسایل بازدید محل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
physical inspection U بازدید سطحی از بدنه جنگ افزار یا وسیله بازدید بدنی بازدید تاسیسات
inspection arms U سلاح برای بازدید حاضر بازدید اسلحه اسلحه رابازدید کنید
visiting correspondent U نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
cpu U سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
prevention of stripping U ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
beach gear U وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
tackles U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
mounting U وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
recover U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovers U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
excess property U وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
channels U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets U وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
map U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
maps U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios U توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test U ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
dispersal lays U محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
computation of replacement factors U محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
red concept U جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
pioneer tools U وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
landing aids U وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
cryptoancillary equipment U وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
basic U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
revisions U بازدید
review U بازدید
reviewal U بازدید
surveying U بازدید
reviewing U بازدید
reviewed U بازدید
controlling U بازدید
controls U بازدید
control U بازدید
revision U بازدید
inspection U بازدید
examining U بازدید
examine U بازدید
reviews U بازدید
visited U بازدید
visits U بازدید
examines U بازدید
visit U بازدید
examined U بازدید
reconnoitre U بازدید کردن
reconnoiters U بازدید کردن
reconnoitering U بازدید کردن
location survey U بازدید در محل
boarding call U بازدید رسمی
reconnoitered U بازدید کردن
reconnoitred U بازدید کردن
visitor U بازدید کننده
man hole U چاهک بازدید
reconnoitres U بازدید کردن
reconnoiter U بازدید کردن
visit U بازدید دیدار
visitors U بازدید کننده
boarding visit U بازدید پس دادن
inspection well U چاه بازدید
inspection shaft U میله بازدید
inspection gallery U دالان بازدید
barrier inspection U بازدید ازموانع
destination inspection U بازدید در مقصد
revisits U بازدید کردن
revisiting U بازدید کردن
revisited U بازدید کردن
certificate of survey U گواهی بازدید
boarding call U دعوت به بازدید
spot checks U بازدید در محل
inspection U بازدید معاینه
revisit U بازدید کردن
visits U بازدید دیدار
examining U بازدید کردن
home visit U بازدید خانواده
examines U بازدید کردن
reconnoitring U بازدید کردن
examined U بازدید کردن
examine U بازدید کردن
personnel monitoring U بازدید پرسنلی
visited U بازدید دیدار
spot check U بازدید در محل
see over U بازدید کردن
survey U بازدید کردن
surveyed U بازدید کردن
surveys U بازدید کردن
to return a visit U بازدید کردن
basic issue items U وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
monitor U بازدید کار دستگاه
monitored U بازدید کار دستگاه
monitors U بازدید کار دستگاه
survey U بررسی کردن بازدید
man hole U دهانه بازدید ادم رو
to rehash something U وضعیتی را بازدید کردن
perambulation U دور زنی بازدید
reconnaissance U بازدید مقدماتی اکتشاف
to revisit the situation U وضعیتی را بازدید کردن
surveyed U بررسی کردن بازدید
afterflight inspection U بازدید بعد از پرواز
surveys U بررسی کردن بازدید
review U بازدید انتقاد کردن
reviewed U بازدید انتقاد کردن
reviewing U بازدید انتقاد کردن
to revisit an issue U مسئله ای را بازدید کردن
reviews U بازدید انتقاد کردن
drop by <idiom> U بازدید از کسی با جایی
barrier inspection U بازدید کنار جاده
annual general inspection U بازدید عمومی سالیانه
visitors from abroad U بازدید کنندگان خارجی
before flight inspection U بازدید قبل از پرواز
official visit U بازدید رسمی فرمانده
visit of courtesy U بازدید رسمی نظامی
inspection gallery U دالان بازرسی گالری بازدید
refers U مراجعه کردن بازدید مجدد
gam U گرد امدن بازدید کردن
visit and search U بازدید و تجسس کردن ناو
referred U مراجعه کردن بازدید مجدد
to revisit something U بازدید کردن چیزی [مجازی]
man hole U دریچه بازدید سوراخ ادم رو
refer U مراجعه کردن بازدید مجدد
step in U بازدید مختصر وکوتاهی کردن
to revisit a subject of research U سوژه پژوهشی را دوباره بازدید کردن
check off list U برگ بازدید قسمتهای یک ناویا هواپیما
showdown U چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
to revisit a criminal case [judicial proceedings] U یک پرونده جنایی [رسیدگی قضائی] را بازدید کردن
muster roll U دفتر بازدید افسران وسربازان در یک یکان نظامی
showdowns U چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
saint U نوعی وسیله بازدید از وضع کار اقمار مصنوعی
saints U نوعی وسیله بازدید از وضع کار اقمار مصنوعی
kits U جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kit U جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
rig the ship U فرمان ناو را برای بازدیداماده کنید اماده کردن ناوبرای بازدید
overhauled U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauling U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauls U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhaul U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
accouterment U وسایل
means U وسایل
furniture U وسایل
plants U وسایل
media U وسایل
facilities U وسایل
assets U وسایل
plant U وسایل
installing U از کارانداختن وسایل
salvages U وسایل اسقاطی
auxiliary equipment U وسایل کمکی
fitments U وسایل نصب
fitment U وسایل نصب
salvaging U وسایل اسقاطی
install U از کارانداختن وسایل
war material U وسایل جنگی
auxiliary equipment U وسایل یدکی
scuba diving U غواصی با وسایل
installs U از کارانداختن وسایل
essential elements U وسایل ضروری
utility U وسایل رفاهی
accessory equipment U وسایل یدکی
tentage U وسایل چادرها
utensils U وسایل اسباب
utensil U وسایل اسباب
artificial suporters U وسایل محافظتی
bedding U وسایل خواب
salvage U وسایل اسقاطی
means U استطاعت وسایل
salvaged U وسایل اسقاطی
layout U ترتیب وسایل
cryptomaterial U وسایل رمز
communication channels U وسایل ارتباطی
tentage U وسایل چادر
sonic equipment U وسایل اوازی
tools of research U وسایل تحقیقات
loading facilities U وسایل بارگیری
fabricator U سازنده وسایل
dust collection equipment U وسایل گردگیری
Home appliances U وسایل خانگی
tentage U وسایل چادرزنی
artificial aids U وسایل کمکی
cryptodevice U وسایل رمز
means of production U وسایل تولید
mess kit U وسایل غذاخوری
sonic equipment U وسایل اوایی
mess gear U وسایل غذاخوری
mnemonics U وسایل یادیار
pool equipment U وسایل تعمیرگاه
cable accessory U وسایل کابل
scuba diver U غواص با وسایل
erosion U فرسایش وسایل
captured material U وسایل اغتنامی
subsistence U وسایل زیست
furtherance U تهیه وسایل
test equipment U وسایل ازمایش
rigging warrant U فهرست وسایل
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com