English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hi fi U وسایل ایجاد صدا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
electronic U میدانهای الکترومغناطیسی و الکتریسیته ساکن که توسط وسایل الکترونی زیاد ایجاد شده است .
bank U مجموعهای از وسایل حافظه الکترونیکی که بهم وصل می شوند تا یک فضای بزرگ حافظه ایجاد کنند
banks U مجموعهای از وسایل حافظه الکترونیکی که بهم وصل می شوند تا یک فضای بزرگ حافظه ایجاد کنند
buffering U استفاده از بافر برای ایجاد اتصال بین وسایل کند و سریع
Faraday cage U صفحه فلزی یا سیمی متصل به زمین که وسایل حساس را کامل حفظ میکند به طوری که هیچ واسط ی از جریان الکترومغناطیسی ایجاد نشود
robotization U ایجاد وسایل خود کار
Other Matches
prevention of stripping U ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
cpu U سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
beach gear U وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
tackling U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
mounting U وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
recover U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovers U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
excess property U وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
ActiveX U سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک
channels U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets U وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
maps U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
map U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios U توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test U ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
computation of replacement factors U محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
dispersal lays U محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
red concept U جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
cryptoancillary equipment U وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
pioneer tools U وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
landing aids U وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
basics U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic issue items U وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
kits U جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kit U جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
assets U وسایل
plant U وسایل
furniture U وسایل
media U وسایل
accouterment U وسایل
plants U وسایل
facilities U وسایل
means U وسایل
chaffing gear U وسایل ضد ساییدگی
chaffing gear U وسایل ضد سایش
check out equipment U وسایل ازمایشگاهی
communication channels U وسایل ارتباطی
accessory equipment U وسایل یدکی
war material U وسایل جنگی
push botton U وسایل خودکار
loading facilities U وسایل بارگیری
layout U ترتیب وسایل
cable accessory U وسایل کابل
auxiliary equipment U وسایل یدکی
auxiliary equipment U وسایل کمکی
scuba diver U غواص با وسایل
means U استطاعت وسایل
rigging warrant U فهرست وسایل
scuba diving U غواصی با وسایل
sonic equipment U وسایل اوازی
fitments U وسایل نصب
fitment U وسایل نصب
sundry items U وسایل متفرقه
captured material U وسایل اغتنامی
layouts U ترتیب وسایل
tools of research U وسایل تحقیقات
artificial aids U وسایل کمکی
artificial suporters U وسایل محافظتی
furtherance U تهیه وسایل
test equipment U وسایل ازمایش
subsistence U وسایل زیست
tentage U وسایل چادرها
tentage U وسایل چادرزنی
tentage U وسایل چادر
building plant U وسایل ساختمان
attachment U وسایل وابسته
utensils U وسایل اسباب
salvaging U وسایل اسقاطی
salvages U وسایل اسقاطی
salvaged U وسایل اسقاطی
essential elements U وسایل ضروری
salvage U وسایل اسقاطی
utensil U وسایل اسباب
mnemonics U وسایل یادیار
utility U وسایل رفاهی
erosion U فرسایش وسایل
bedding U وسایل خواب
means of production U وسایل تولید
mess gear U وسایل غذاخوری
mess kit U وسایل غذاخوری
installs U از کارانداختن وسایل
installing U از کارانداختن وسایل
Home appliances U وسایل خانگی
fabricator U سازنده وسایل
sonic equipment U وسایل اوایی
dust collection equipment U وسایل گردگیری
install U از کارانداختن وسایل
cryptodevice U وسایل رمز
pool equipment U وسایل تعمیرگاه
cryptomaterial U وسایل رمز
tackled U وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
coupler plug U دوشاخه وسایل الکتریکی
provisions U وسایل لازم توشه ها
condensation trail U مجموعه وسایل انجماد
high lift device U وسایل برای زیاد
deck load U وسایل روی پل کشتی
tackle U وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
demolition kit U جعبه وسایل تخریب
aids to navigation U وسایل کمک ناوبری
cryptodevice U وسایل رمز کردن
place settings U وسایل میز غذاخوری
tackles U وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
caddying U حامل وسایل بازیگر
light armor U وسایل زرهی سبک
caddie U حامل وسایل بازیگر
caddied U حامل وسایل بازیگر
mess gear U وسایل نظافت نهارخوری
materiel readiness U امادگی رزمی وسایل
means are not a U وسایل فراهم نیست
caddies U حامل وسایل بازیگر
place setting U وسایل میز غذاخوری
servicae life U عمر خدمتی وسایل
mounting U سوار کردن وسایل
motorsports U ورزشهای با وسایل موتوری
individual reserves U وسایل ذخیره انفرادی
fractures U مو برداشتن قطعات و وسایل
fractured U مو برداشتن قطعات و وسایل
gripping appliance U وسایل بست و مهارکنندگی
golf bag U کیف وسایل گلف
on hand U وسایل موجود درانبار
check out equipment U وسایل بازدید محل
aiding U کمک وسایل کمکی
aided U کمک وسایل کمکی
drawing instrument U وسایل رسم فنی
pararaft U وسایل نجات چتربازی
aid U کمک وسایل کمکی
incommunicado U بدون وسایل ارتباط
gun bag U کیسه وسایل توپ
fracturing U مو برداشتن قطعات و وسایل
caddy U حامل وسایل بازیگر
fracture U مو برداشتن قطعات و وسایل
salvage group U گروه بازیابی وسایل
sail locker U انبار وسایل ملوانی
care and handling U مراقبت و دستکاری وسایل
pool equipment U وسایل پارک موتوری
clamping fixture U وسایل قید و بست
navigational aids U وسایل کمک ناوبری
clamping device U وسایل قید و بست
drawing instrument U وسایل نقشه کشی
communication U مراوده وسایل ارتباطی
penetration aids U وسایل تولید نفوذ
trade something in <idiom> U تعویض وسایل کهنه
gasmen U مکانیک وسایل گازسوز
wracked U قفسه مهمات و وسایل
wracks U قفسه مهمات و وسایل
gimmickry U وسایل اغفال یا تقلب
plug U ورودی که به وسایل مختلف
characteristics U مشخصات ومختصات وسایل
salvage U اوراق کردن وسایل
salvaged U اوراق کردن وسایل
salvages U اوراق کردن وسایل
salvaging U اوراق کردن وسایل
smokers U وسایل رفاهی ناو
smoker U وسایل رفاهی ناو
racks U قفسه مهمات و وسایل
plugging U ورودی که به وسایل مختلف
plugs U ورودی که به وسایل مختلف
gadgetry U وسایل کوچک مکانیکی
Other means of transport U سایر وسایل نقلیه
mass media U وسایل ارتباط جمعی
accommodations U منزل وسایل راحتی
process U و وسایل کنترل و پشتیبانی
processes U و وسایل کنترل و پشتیبانی
rack U قفسه مهمات و وسایل
apparatus U اسباب و وسایل ژیمناستیک
racked U قفسه مهمات و وسایل
gates U وسایل ورود ورودیه
gate U وسایل ورود ورودیه
accommodation U منزل وسایل راحتی
banks U مجموعهای از وسایل مشابه
unaccommodated U بدون وسایل راحتی
tackling U وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
authentication equipment U وسایل تعیین نشانی
utensil plug U دو شاخه وسایل برقی
spins U ماهیگیری با وسایل چرخان
spin U ماهیگیری با وسایل چرخان
attack size U استعداد وسایل درگیر در تک
stockage U وسایل موجودی در انبار
pictorial U وسایل تصویری یا تصویرنهایی
incoming traffic U جاده وسایل که می آیند
splint U وسایل شکسته بندی
authentication equipment U وسایل تعیین معرف
twin plug U دو شاخه وسایل برقی
two pin plug U دو شاخه وسایل برقی
aircraft arresting complex U وسایل مهار هواپیما
assembly order U دستور مونتاژ وسایل
gasman U مکانیک وسایل گازسوز
athletic suporters U وسایل محافظتی ورزشکار
attachment plug U دوشاخه وسایل برقی
bank U مجموعهای از وسایل مشابه
hoists U بلند کردن وسایل سنگین
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com