English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
zero air voids unit weight U وزن ذرات موجود در خاک درواحد حجم خاک اشباع شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
merry dance U شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
northern lights شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dancers U شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris U شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris U شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
intermoleculary U بین ذرات در داخل ذرات
velocity gradiant U میزان تغییر سرعت سیال درواحد مسافت عمود بر خط جریان
pitch speed U حاصل ضرب گام هندسی متوسط و تعداد دوران درواحد زمان
brake specific fuel consumption U مقدار سوخت مصرف شده درواحد زمان برای تولید واحدقدرت
polymorph U عضو یا موجود چند شکلی موجود زنده ایکه چندین مرحله تغییر ودگردیسی داشته باشد
current ratio U نسبت دارایی موجود به بدهی موجود
implied malice U سوء نیتی است که به موجب نشانههای موجود در قانون درصورت سرزدن اعمال خاص از فرد و یا به وجود امدن شرایط خاص در موضوع موجود فرض میشود
ingredients U ذرات
ingredient U ذرات
concentration U اشباع
impregnation U اشباع
concentrations U اشباع
suffusion U اشباع
saturated U اشباع
saturation U اشباع
satiation U اشباع
weight of solids U وزن ذرات
radioactive rays U ذرات رادیواکتیو
allergen U ذرات الرژی زا
fundamental particles U ذرات بنیادی
intermolecular U در داخل ذرات
molecular attracticm U جاده ذرات
roily U پر از ذرات رسوبی
sand blasting U ذرات سنگ
planetesimal U ذرات سیارهای
metal foulings U ذرات فلز
intermolecular U بین ذرات
blood corpuscles U ذرات خون
elementary particles U ذرات بنیادی
barrier penetration by particles U نفوذ ذرات در سد
cosmic particles U ذرات کیهانی
denseness U تراکم ذرات
particle physics U فیزیک ذرات
saturator U اشباع کننده
satiable U اشباع شدنی
color saturation U اشباع رنگ
pervasivenness U قوه اشباع
subsaturation U شبه اشباع
imbibe U اشباع کردن
unsaturated U اشباع نشده
imbibes U اشباع کردن
subsaturated U نزدیک به اشباع
satiates U اشباع شدن
sodden U اشباع شده
satiating U اشباع شدن
magnetic saturation U اشباع اهن
magnetic saturation U اشباع مغناطیسی
neural satiation U اشباع عصبی
steepest U اشباع کردن
satiable U قابل اشباع
saturable U اشباع شدنی
saturated U اشباع شده
imbibing U اشباع کردن
saturated zone U منطقه اشباع
zine of saturation U منطقه اشباع
saturation capacity U گنجایش اشباع
saturation current U جریان اشباع
saturation factor U ضریب اشباع
overfull employment U اشباع اشتغال
saturation state U رژیم اشباع
saturant U اشباع شده
steep U اشباع کردن
waterlogged U ازاب اشباع
satiated U اشباع شدن
degree of saturation U درجه اشباع
impregnant U اشباع شده
saturate U اشباع شدن
voltage saturation U اشباع ولتاژی
voltage saturation U اشباع اند
saturating U اشباع کردن
anode saturation U اشباع اند
current saturation U اشباع اند
plate saturation U اشباع اند
saturates U اشباع کردن
filament saturation U اشباع افروزه
filament saturation U اشباع دمایی
saturate U اشباع کردن
saturates U اشباع شدن
satiate U اشباع شدن
temperature saturation U اشباع دمایی
imbue U اشباع کردن
imbued U اشباع کردن
saturating U اشباع شدن
imbues U اشباع کردن
imbuing U اشباع کردن
imbibed U اشباع کردن
ingraft U اشباع کردن
unsaturate U اشباع نشده
emulsions U ذرات چربی دراب
planetesimal hypothesis U فرضیه ذرات سیارهای
emulsion U ذرات چربی دراب
pollinium U توده ذرات گرده گل
emulsioned U ذرات چربی دراب
segregation U تفکیک ذرات بتن
particulate U دارای ذرات ریز
particle physics U فیزیک ذرات اتمی
emulsioning U ذرات چربی دراب
nebulize U تبدیل به ذرات کردن
cascade impactor U دستگاه جداسازی پی در پی ذرات
scattering of alpha particles U پراکندگی ذرات الفا
absorption of charged particles U جذب ذرات باردار
thershold temperature U استانه دمای ذرات
effective size of grain U قطر موثر ذرات
saturated soil paste U خمیر خاک اشباع
unsaturated fat U چربی اشباع نشده
unsaturated U ترکیب اشباع نشده
unsaturate U ترکیب اشباع نشده
suffuse U پوشاندن اشباع کردن
suffused U پوشاندن اشباع کردن
under szturated rock U سنگ زیر اشباع
suffusing U پوشاندن اشباع کردن
saturated fats U چربی اشباع شده
pervasiveness U قوه سرایت یا اشباع
suffuses U پوشاندن اشباع کردن
saturant U بحد اشباع رسیده
saturated air U هوای اشباع شده
saturated transistor U ترانزیستور اشباع شده
collector saturation voltage U ولتاژ اشباع کلکتور
chalk-line U [ریسمان اشباع شده با گچ]
chroma U درجه اشباع رنگ
saturated fat U چربی اشباع شده
indoctrinating U اغشتن اشباع کردن
indoctrinates U اغشتن اشباع کردن
indoctrinated U اغشتن اشباع کردن
subsaturated U نیمه اشباع شده
indoctrinate U اغشتن اشباع کردن
fall out U ذرات رادیواکتیوی که از جو بزمین میریزد
granulate U دارای ذرات ریز کردن
polymerization U ترکیب و تراکم ذرات پلیمریزاسیون
emulsifying U بشکل ذرات ریز و پایداردراوردن
emulsified U بشکل ذرات ریز و پایداردراوردن
isometric U دارای ذرات ریز متساوی
isometrics U دارای ذرات ریز متساوی
dispersion U متلاشی شدن خاکدانه ها به ذرات
emulsify U بشکل ذرات ریز و پایداردراوردن
leucocytosis U افزودگی ذرات سفید خون
cohesion U التصاق یا قوه جاذبه ذرات
emulsifies U بشکل ذرات ریز و پایداردراوردن
soaks U بوسیله مایع اشباع شدن
ethylene U هیدرو کربن اشباع نشده
poly unsaturated fat U پلی چربی اشباع نشده
polyunsaturated U دارای حلقههای اشباع نشده
soak U بوسیله مایع اشباع شدن
nucleon U ذرات اتم مثل نوترون وپروتون
kinetic theory U فرضیه حرکت ذرات کوچک اجسام
cohesion U نیروی جاذبه بین ذرات همگن
achondrite U سنگ الماس بدون ذرات گرد
suspensoid U محلول سریشمی دارای ذرات معلق
vacuist U کسیکه معتقدبوجودخلادرمیان ذرات ماده میباشد
geraniol U الکل اشباع شده مایع و معطر
inundating U زیر سیل پوشاندن اشباع کردن
inundates U زیر سیل پوشاندن اشباع کردن
acetylene U هیدروکربور اشباع نشدهای بفرمول 2H2C
inundate U زیر سیل پوشاندن اشباع کردن
inundated U زیر سیل پوشاندن اشباع کردن
micronize U بصورت ذرات ریز وپودر ماننددر اوردن
grain size classification U طبقه بندی خاک از نظر اندازه ذرات
dispersoid U پخش کامل ذرات جسمی درجسم دیگر
lenticulate U ذرات ریز وعدسکهای کوچک در فیلم نمودارکردن
protoxide U ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
grain orientation U طرز قرار گرفتن ذرات نسبت به یکدیگر
schiller U تلالو وزرق وبرق ذرات سنگ معدنی
haze U غبارها یا ذرات ریزی که دراتمسفر پراکنده شده اند
mists U کاهش قابلیت دید به 1 تا 01کیلومتر توسط ذرات کوچک اب
diatomite U ذرات فریف و ریزسیلیسی که از بقایای گمزادان بدست می اید
charge neutrality U تساوی تقریبی ذرات مثبت ومنفی در شارههای متراکم
electrophoresis U حرکت ذرات معلق مایع بوسیله نیروی برق
texture U طرز قرار گرفتن ذرات خاک نسبت بهم
mist U کاهش قابلیت دید به 1 تا 01کیلومتر توسط ذرات کوچک اب
textures U طرز قرار گرفتن ذرات خاک نسبت بهم
amylose U مادهء قندی که داخل ذرات نشاستهای را تشکیل میدهد
atomizing U تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
kinetic theory of heat U عقیده نظری نسبت باینکه گرماازجنبش ذرات پیدامیشود
atomize U تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
synchrotron U دستگاه تقویت وتسریع ذرات بار دار الکترونی
atomizes U تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
emulsion U تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
atomized U تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
emulsioned U تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
emulsioning U تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
atomising U تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
emulsions U تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
atomises U تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomised U تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomizers U دستگاهی که عناصری را به ذرات ریز تبدیل میکند مثل عطرپاش
atomizer U دستگاهی که عناصری را به ذرات ریز تبدیل میکند مثل عطرپاش
iceneedle U یکی از ذرات فریف یخ که درهوای سرد و شفاف بطورشناوریافت میشود
atomisers U دستگاهی که عناصری را به ذرات ریز تبدیل میکند مثل عطرپاش
aerosols U ترکیب کلوئیدی ذرات بسیارریز مایع یا جامد در گاز یک دست
aerosol U ترکیب کلوئیدی ذرات بسیارریز مایع یا جامد در گاز یک دست
binder U ذرات خاک رسی که جهت چسبندگی به شن و ماسه اضافه میشود
binders U ذرات خاک رسی که جهت چسبندگی به شن و ماسه اضافه میشود
physical analysis U جداسازی ذرات خاک از نظر قطر دانه ها به روش فیزیکی
oilite bushing U بوش مخصوصی از جنس برنز اشباع شده با روغن
dispersion hardening U سخت گردانی فلزات با پراکندن ذرات ریزی با فازهای مختلف داخل ان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com