Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Open to the publice.
U
ورود برای عموم آزاد است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
admission is free to all
ورود برای همه یا همگان آزاد است
kiosks
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
dock receipt
U
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
for the public good
U
برای خیر عموم
publicly useful
U
سودمند برای عموم
eminent domain
U
قدرت حکومت برای استفاده از اموال خصوصی جهت عموم
debutant
U
نوازنده یا ناطقی که برای نخستین بار در جلو عموم فاهر میشود
deodand
U
چیزیکه دولت برای استفاده عموم ضبط میکردزیرامایه مرگ کسی شده
public
U
سرویس ارسال داده برای عموم . مثل سیستم تلفن اصلی در یک کشور
freedoms
U
آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
freedom
U
آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
clicked
U
دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
click
U
دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
clicks
U
دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
prep school
U
دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
prep schools
U
دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
the open door
U
ازادی ورود بیگانگان به کشوری برای بازرگانی
public
U
آزاد برای استفاده همگانی , ساخته شده برای استفاده همگانی
devices
U
که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود
device
U
که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود
integrated
U
روش سازمانی برای بازیابی و ورود داده با بیشترین کارایی
plaiting
U
[نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
re entry vehicle
U
نوعی رسانگرهای فضایی که برای ورود به اتمسفر زمین در بخش پایانی مسیر خودطراحی شده اند
hand-held
U
کامپیوتر بسیار کوچک که در دست جا میشود مناسب برای ورود اطلاعات ابتدایی وقتی که ترمینالی فراهم نیست
batting order
U
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
universal applause
U
عموم
public
U
عموم
the public
U
عموم مردم
public spiritedness
U
خیرخواهی عموم
publicly
U
در نظر عموم
coram popula
U
درپیش عموم
By common consent.
U
به تصدیق همه ( عموم )
publicizes
U
به اطلاع عموم رساندن
publicised
U
به اطلاع عموم رساندن
notify the public
U
به اطلاع عموم رساندن
publicized
U
به اطلاع عموم رساندن
publicizing
U
به اطلاع عموم رساندن
publicize
U
به اطلاع عموم رساندن
publicising
U
به اطلاع عموم رساندن
open to the public
U
واضح درنظر عموم
publitize
U
به اطلاع عموم رساندن
commonable
U
قابل استفاده عموم
publicises
U
به اطلاع عموم رساندن
to burst upon the view
U
ناگهان به چشم عموم پدیدارشدن
common goods
U
کالای مورد نیاز عموم
discommon
U
ازدسترس عموم بیرون اوردن
forum
U
بازار محل اجتماع عموم
forums
U
بازار محل اجتماع عموم
form
U
1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
forms
U
1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
formed
U
1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
domains
U
اطلاع یا برنامه که متعلق به عموم است
common user items
U
کالاهایی که مورد استفاده عموم میباشد
domain
U
اطلاع یا برنامه که متعلق به عموم است
paradoxes
U
عقیدهای که با عقیده عموم مخالف است
the public are hereby notified
U
بدین وسیله عموم را اگهی میدهید
paradox
U
عقیدهای که با عقیده عموم مخالف است
common user supplies
U
کالاهایی که مورد استفاده عموم میباشد
cry up
U
نزد عموم ارج ومنزلت یافتن زیاد ستودن
proprietary company
U
شرکتی که سهام ی ن دردسترس عموم گذارده نشده است
free-standing
U
آزاد
freelance
U
آزاد
freelancer
U
پیشه ور آزاد
In the open air.
U
در هوای آزاد.
out in the world
U
در دنیای آزاد
freewheeling
U
آزاد چرخی
freewheeling
U
آزاد چرخ
On the free market .
U
دربازار آزاد
GIVE WAY
U
سبقت آزاد
freer
U
آزاد کننده
let loose
<idiom>
U
آزاد گذاشتن
knotless
U
بافت شل و آزاد
off duty
<idiom>
U
دروقت آزاد
dial tones
U
بوق آزاد
dial tone
U
بوق آزاد
library
U
کتابها یا رکوردها و... که عموم می توانند فرض کنند که معمولا در یک محل عمومی قرار دارند
libraries
U
کتابها یا رکوردها و... که عموم می توانند فرض کنند که معمولا در یک محل عمومی قرار دارند
To emancipate a slave.
U
برده ای را آزاد کردن
vacancy
U
موقعیت شغلی آزاد
To release someone. To set someone free
U
کسی را آزاد کردن .
supplier at arm's length
U
فروشنده آزاد
[اقتصاد]
freewheeling
U
دارای چرخک آزاد
outdoorsy
<adj.>
U
عاشق هوای آزاد
algebraic language
U
زبان با مفاد آزاد
advisory control
کنترل آزاد هواپیما
absolute
آزاد از قیود فکری
drawing tools
U
خط و رسم آزاد است
limelight
U
قسمتی ازصحنه نمایش که بوسیله نورافکن روشن شده باشد محل موردتوجه وتماشای عموم
Free pree (trade,port).
U
مطبوعات ( تجارت ،بندر ) آزاد
to retain a freelancer
U
استخدام کردن پیشه ور آزاد
fixie bicycle
[fixie , one-gear bike without brakes]
U
دوچرخه تک دنده
[با چرخ آزاد]
freewheel
[overrunning clutch ]
U
چرخ آزاد
[فناوری مکانیک]
common carrier
U
شرکتی دولتی که تلفن تلگراف و سایر امکانات مخابراتی را جهت عموم تهیه میکند حامل مشترک
independent
U
آزاد یا کنترل شده توسط کسی
glasnost
U
سیاست بحث آزاد مطالب و مسائل
fixed-gear bicycle
U
دوچرخه دنده ثابت
[بدون چرخ آزاد]
Freemason
U
[استاد کار بنای آزاد در اتحادیه معماران]
To stand at attention(ease).
U
بحالت آماده باش ( آزاد ) ایستادن ( ؟ رآمدن )
chalk
U
مالیدن گچ بر سر چوب بیلیارد شرطبندی روی اسب در اخرین لحظات اسب موردتوجه عموم
chalked
U
مالیدن گچ بر سر چوب بیلیارد شرطبندی روی اسب در اخرین لحظات اسب موردتوجه عموم
chalks
U
مالیدن گچ بر سر چوب بیلیارد شرطبندی روی اسب در اخرین لحظات اسب موردتوجه عموم
chalking
U
مالیدن گچ بر سر چوب بیلیارد شرطبندی روی اسب در اخرین لحظات اسب موردتوجه عموم
click
U
نگه داشتن و آزاد کردن کلیدی از صفحه کلید یا mouse
clears
U
آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clicked
U
نگه داشتن و آزاد کردن کلیدی از صفحه کلید یا mouse
clear
U
آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clearer
U
آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clearest
U
آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clicks
U
نگه داشتن و آزاد کردن کلیدی از صفحه کلید یا mouse
dediction of way
U
هر گاه راهی واقع در ملک خصوصی فردی به مدت 02سال مورد استفاده عموم باشد جزء اموال عمومی تلقی خواهد شد
blasts
U
آزاد کردن بخش هایی از حافظه که قبلاگ اختصاص داده شده بودند
blast
U
آزاد کردن بخش هایی از حافظه که قبلاگ اختصاص داده شده بودند
deallocate
U
آزاد کردن منبعی که به یک کار یا فرآیند یا رسانه جانبی اختصاص داده شده است
contentions
U
سیستم کنترل ارتباطی که در آن وسیله باید منتظر زمان آزاد پیش از ارسال داده شود
contention
U
سیستم کنترل ارتباطی که در آن وسیله باید منتظر زمان آزاد پیش از ارسال داده شود
right of entry
U
حق ورود
air inclusion
U
ورود هوا
introgression
U
ورود
importation
U
ورود
inductions
U
ورود
induction
U
ورود
import
U
ورود
introit
U
ورود
re entry
U
ورود
re-entry
U
ورود
entry
U
ورود
inning
U
ورود
entrances
U
ورود
arrivals
U
ورود
entrance fees
U
حق ورود
entranced
U
ورود
importing
U
ورود
appulse
U
ورود
entrance
U
ورود
arrival
U
ورود
entrance fee
U
حق ورود
imported
U
ورود
entrancing
U
ورود
ingress
U
ورود
entree
U
ورود
arr
U
ورود
admitance
U
ورود
accession
U
ورود
infare
U
ورود
ingression
U
ورود
lazy lines
U
سفیدک
[رشته تارهای نخ پود که در پشت فرش آزاد بوده و جزء گره قرار نگرفته اند.]
input of current
U
ورود جریان
import
U
مفهوم ورود
inlet time
U
زمان ورود
initation
U
ورود بعضویت
cost to entry
U
هزینه ورود
arrival hall
U
سالن ورود
landding
U
ورود بخشکی
admittance
U
ورود دخول
tardiness
U
تاخیر ورود
landfall n
U
ورود بخشکی
capital inflow
U
ورود سرمایه
acetylation
U
ورود ریشهء
reebtry
U
ورود مجدد
advent
ظهور و ورود
log in sequrity
U
ایمنی ورود
house-warmings
U
جشن ورود
house-warming
U
جشن ورود
homecoming
U
ورود بخانه
tokens
U
بلیط ورود
arrival rate
U
نرخ ورود
homecomings
U
ورود بخانه
approach ramp
U
فرازای ورود
intervance of third party
U
ورود ثالث
intrant
U
ورود رسمی
receipt statement
U
اعلامیه ورود
port of entry
U
بندرمحل ورود
token
U
اجازه ورود
token
U
بلیط ورود
tokens
U
اجازه ورود
house warming
U
جشن ورود
landfall
U
ورود بخشکی
energy intake
U
ورود انرژی
entering angle
U
زاویه ورود
entree
U
اجازهء ورود
free entrance
U
ورود مجانی
entry point
U
نقطه ورود
forcible entry
U
ورود عدوانی
entry side
U
جهت ورود
on arrival
U
هنگام ورود
when entering
U
هنگام ورود
inlet
U
ورود دخول
landings
U
ورود به خشکی
due in
U
در شرف ورود
inlets
U
ورود دخول
landings
U
ورود بخشکی
landing
U
ورود به خشکی
landing
U
ورود بخشکی
ease of entry
U
سهولت ورود
landfalls
U
ورود بخشکی
first in first out
U
به ترتیب ورود
fifo
U
به ترتیب ورود
importing
U
مفهوم ورود
first in first out
U
بترتیب ورود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com