English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 104 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
fradulent bankruptcy U ورشکستگی به تقلب
fradulent bankruptey U ورشکستگی به تقلب
fraudulent bankruptcy U ورشکستگی به تقلب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ruins U ورشکستگی
ruining U ورشکستگی
ruin U ورشکستگی
insolvency U ورشکستگی
failures U ورشکستگی
failure U ورشکستگی
bankruptcies U ورشکستگی
bankruptcy U ورشکستگی
failure U شکست ورشکستگی
culpable bankruptcy U ورشکستگی به تقصیر
clupable bankruptcy U ورشکستگی به تقصیر
bankruptcy trustee U تولیت ورشکستگی
bank failures U ورشکستگی بانک
bank failure U ورشکستگی بانکی
declaration of bankruptcy U اعلان ورشکستگی
failures U شکست ورشکستگی
order of bankruptcy U حکم ورشکستگی
crashed U ورشکستگی ناگهانی
crashes U ورشکستگی ناگهانی
crashing U ورشکستگی ناگهانی
crashingly U ورشکستگی ناگهانی
crash U ورشکستگی ناگهانی
to avoid bankruptcy U مانع ورشکستگی شدن
to avert bankruptcy U از ورشکستگی جلوگیری کردن
adjudication U احقاق حق حکم ورشکستگی
to avoid bankruptcy U از ورشکستگی جلوگیری کردن
to avert bankruptcy U مانع ورشکستگی شدن
to file for bankruptcy U اعلان ورشکستگی کردن
insolubleness U عدم قابلیت حل شدن ورشکستگی
recessions U کسادی یا ورشکستگی نسبی و ملایم
recession U کسادی یا ورشکستگی نسبی و ملایم
stagnation thesis U تز انحطاط و ورشکستگی رژیم سرمایه داری
deceitfulness U تقلب
fakery U تقلب
malversation U تقلب
knavishness U تقلب
skullduggery U تقلب
fakement U تقلب
deception U تقلب
slurs U تقلب
skulduggery U تقلب
cheating U تقلب
fraud U تقلب
frauds U تقلب
deceptions U تقلب
slurring U تقلب
slurred U تقلب
falsification U تقلب
deceit U تقلب
forging U تقلب
crossest U تقلب
crosses U تقلب
crosser U تقلب
cross U تقلب
slur U تقلب
bailout U کمک مالی [برای جلوگیری از ورشکستگی] [اقتصاد]
rip off <idiom> U تقلب کردن
pull a fast one <idiom> U تقلب کردن
prey on (upon) <idiom> U تقلب کردن
take someone for a ride <idiom> U تقلب کردن
frauds U تقلب کلاهبرداری
to chisel U تقلب کردن
fraud U تقلب کلاهبرداری
presumption of fraud U احتمال تقلب
by indirection U ازراه تقلب
square deals U تقلب نکردن
adulterate U تقلب کردن
adulterates U تقلب کردن
cheating does not prosper U تقلب نتیجه
price chiseling U تقلب در قیمت
square deal U تقلب نکردن
sharpening U تقلب کردن
sharpen U تقلب کردن
skin game U تقلب درقمار
adulterating U تقلب کردن
sharpened U تقلب کردن
sharpens U تقلب کردن
nobbling U جرزدن تقلب کردن
nobble U جرزدن تقلب کردن
nobbled U جرزدن تقلب کردن
nobbles U جرزدن تقلب کردن
dishonest U تقلب امیز دغل
fraudlessly U بدون حیله یا تقلب
skin game U قمار از روی تقلب
To cheat in an examination. U درامتحان تقلب کردن
Cheating( fraud) does not pay ( prosper). U تقلب عاقبت ندارد
gimmickry U وسایل اغفال یا تقلب
hierarchy of claims U اعلام تصفیه ورشکستگی دستور پرداخت مطالبات غرماء تاجر ورشکسته
adulterant U مایه تقلب و فساد متقلب
To stack the cards . U ورق زدن ( تقلب درقمار )
underhand U حقه بازی تقلب و تزویر
To swindle money out of somebody. U با تقلب پول از کسی گرفتن ( درآوردن )
To cheat at cards. U درقمار ( ورق بازی ) تقلب کردن
keeping house U در خانه ماندن تاجرورشکسته و عدم حضورش در محل کسب خود که قرینه ورشکستگی او محسوب میشود
fulham U طاس تخته نردی که برای تقلب ساخته شده
gimmick U اسبابی که در قمار بازی وسیله تقلب و بردن پول ازدیگران شود
gimmicks U اسبابی که در قمار بازی وسیله تقلب و بردن پول ازدیگران شود
machiavelian U مبنی براین عقیده سیاسی که برای برپاکردن یک حکومت نیرومند تقلب را نباید
to copy U در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
to crib U در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
to plagiarize U در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com