English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
planet stricken U وحشت زده ستاره زده
planet struck U وحشت زده ستاره زده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
double star U ستاره مزدوج ستاره دوتایی ستاره دوگانه
binary star U ستاره دوگانه ستاره دوتایی ستاره مزدوج
Lesghi star U ستاره لسگی [این طرح را ستاره شاهسون نیز می نامند و در فرش های ترکیه و قفقاز و ایران بکار می رود. خود طرح از یک ستاره هشت وجهی با چهار فلش به سمت داخل تشکیل می گردد.]
dog star U ستاره شعرای یمانی ستاره کاروان کش
planets U ستاره سیار ستاره بخت
planet U ستاره سیار ستاره بخت
concentrator U وسیله ابتدایی شبکه که حاوی توپولوژی منط قی است و گره ها متصل اند ولی هر بازوی ستاره به عنوان حلقه فیریکی به وسیله ستاره وصل است
stelliform U ستاره وار ستاره وش
fears U وحشت
fearing U وحشت
feared U وحشت
fear U وحشت
fray U وحشت
awless U بی وحشت
frayed U وحشت
frays U وحشت
funk U وحشت
panic U وحشت
panicked U وحشت
panicking U وحشت
awfulness U وحشت
dreads U وحشت
dreading U وحشت
dread U وحشت
trepidation U وحشت
jitters U وحشت
abhorrence U وحشت
frights U وحشت
fright U وحشت
awed U وحشت
awe U وحشت
gris U وحشت
dismalness U وحشت
fright U هراس وحشت
fear of the future U وحشت از آینده
aghast U وحشت زده
forlornness U وحشت یاس
requiem U نماز وحشت
requiems U نماز وحشت
horror U وحشت مورمور
horrors U وحشت مورمور
dismays U وحشت زدگی
terrors U وحشت بلا
fear prayer U نماز وحشت
morbid U وحشت اور
dismay U وحشت زدگی
frights U هراس وحشت
panic stricken U وحشت زده
affright U وحشت زده
terror U وحشت بلا
pavor nocturnus U وحشت شبانه
alarum U بیم و وحشت
cuse of a U موجب وحشت
horror-struck U وحشت زده
dismayed U وحشت زدگی
dismaying U وحشت زدگی
frightened U وحشت زده
awestricken U وحشت زده
awestruck U وحشت زده
struck with teror U وحشت زده
panic struck U وحشت زده
strike with terror U وحشت زده
horror struck U وحشت زده
gally U وحشت زده کردن
heart skip a beat <idiom> U وحشت زده یا بر آشفتن
gruesomely U چنانکه وحشت اورد
startles U وحشت زده شدن
terrified U وحشت زده کردن
jittery U وحشت زده و عصبی
startle U وحشت زده شدن
startle U پرش وحشت زدگی
startled U وحشت زده شدن
startled U پرش وحشت زدگی
startles U پرش وحشت زدگی
appals U وحشت زده شدن
appallingly U وحشت زده شدن
horrendous U ترسناک وحشت اور
terrifies U وحشت زده کردن
horrifying U وحشت زده کردن
horrifies U وحشت زده کردن
horrify U وحشت زده کردن
horrified U وحشت زده کردن
terrifying U وحشت زده کردن
appalled U وحشت زده شدن
appall U وحشت زده شدن
appal U وحشت زده شدن
terrible U وحشت اور ترسناک
terrify U وحشت زده کردن
panicking U هراس وحشت زده کردن
panicked U هراس وحشت زده کردن
to put the fear of God into somebody U کسی را وحشت زده کردن
panic U هراس وحشت زده کردن
alarms U بیم و وحشت ساعت زنگی
gast U وحشت جانور بدون اولاد
My hair stood on end . U مو بر بدنم راست شد ( از وحشت وغیره )
creepy U وحشت زده غیر عادی
overawe U خیلی وحشت زده کردن
overawed U خیلی وحشت زده کردن
overawes U خیلی وحشت زده کردن
overawing U خیلی وحشت زده کردن
gruesome U وحشت اور نفرت انگیز
alarm U بیم و وحشت ساعت زنگی
alarmingly U بیم و وحشت ساعت زنگی
alarmed U بیم و وحشت ساعت زنگی
stage fright U وحشت حاصله در اثر فهوردر صحنه نمایش
to escape with nothing more than/just a fright U از دست چیزی فقط با وحشت فرار کردن
consternate U احساس تحیر و وحشت کردن متوحش شدن
boggle U دراثر امری ناگهان وحشت زده وناراحت شدن
He had the air of a frightened(scared)child. U حالت بچه ای را داشت که وحشت زده شده بود
asterisks U ستاره
starless U بی ستاره
stellar U پر ستاره
aster U ستاره
asterisk U ستاره
starred U ستاره
star U ستاره
stars U ستاره
shell-shock U اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
shell shock U اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
north star U ستاره قطبی
neutron star U ستاره نوترونی
y network U شبکه ستاره
y winding U اتصال ستاره
nova U فانی ستاره
north star U ستاره شمالی
neptune U ستاره نپتون
multiple star U ستاره چندگانه
loadstar U ستاره راهنما
lodestar U ستاره قطبی
lodestar U ستاره راهنما
lodestaror load U ستاره قطبی
lucifer U ستاره بامدادی
lunette U ستاره صغیر
medusa U ستاره دریایی
moring star U ستاره بامداد
rolling stone <idiom> U ستاره سهیل
morning star U ستاره صبح
morning star U ستاره بامدادی
loadstar U ستاره قطبی
y connection U اتصال ستاره
star spangled U مزین به ستاره
star spangled U ستاره نشان
supergaint U ستاره ابرغول
star voltage U ولتاژ ستاره
vesper U ستاره غروب
y voltage U ولتاژ ستاره
star washer واشر ستاره ای
star bit U بیت ستاره
uranus U ستاره اورانوس
starlet U ستاره کوچک
starlet U ستاره کوره
starlike U ستاره مانند
stellate U ستاره مانند
star finder U ستاره یاب
star connection U اتصال ستاره
planetesimal U کوچک ستاره
pluto U ستاره پلوتو
polaris U ستاره قطبی
polaris U ستاره جدی
farsi be engilisi U ارایشگاه ستاره
polestar U ستاره قطبی
hexagram U ستاره شش وجهی
proto star U پیش ستاره
pulsating star U ستاره تپنده
sabaism U ستاره پرستی
sea nettle U ستاره دریای
stelliform U بشکل ستاره
asterial U ستاره شکل
pip U ستاره سردوش
cameleopardalis U ستاره زرافه
camelopard U ستاره زرافه
asterisks U نشان ستاره
mars U ستاره مریخ
astrologers U ستاره شناس
stellar U ستاره وار
comets U ستاره گیسودار
astrologer U ستاره شناس
pipping U ستاره سردوش
an infinitude of stars U تعدادنامحدودی ستاره
astronmer U ستاره شناس
asterism U نشان ستاره
stellar U شبیه ستاره
companion U ستاره ندیم
pipped U ستاره سردوش
Pole Star U ستاره قطبی
asterisk U نشان ستاره
asteroidal U مانند ستاره
asteroid U شبیه ستاره
astronavigation U ستاره نوردی
asteroids U شبیه ستاره
starfish U ستاره دریایی
d. star U ستاره جفتی
goat U ستاره جدی
georgium sidus U ستاره جرج
pips U ستاره سردوش
Jove U ستاره مشتری
shooting stars U ستاره ثاقب
hesper U ستاره مغرب
hesperus U ستاره شام
astronomers U ستاره شناس
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com