English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
loanable funds U وجوه قابل عرضه به بازار پول
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
marketable goods U کالاهای قابل عرضه به بازار
aggregate market supply U عرضه کل بازار
market U به بازار عرضه کردن
to put on the market U به بازار عرضه کردن
to place on the market U به بازار عرضه کردن
demand and supply market U بازار عرضه و تقاضا
marketability U قابلیت عرضه در بازار
markets U به بازار عرضه کردن
marketed U به بازار عرضه کردن
launch U جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
launches U جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
launched U جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
launching U جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
representable U قابل عرضه
disposable U قابل عرضه
crowding out effect U اندیشهای که استقراض بسیار زیاد دولت وجوه قابل دسترس وام گیرندگان خصوصی را کاهش میدهد
marketable U قابل عرضه دربازار
wage fund theory of wages U نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
imperfect competition U حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
reaganomics U اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
readout U دریافت فوری اطلاعات پردازش شده قابل عرضه بازخوانی
walras law U براساس این قانون در تعادل عمومی بازارها با دخالت بازار پول چنانچه تعدادی بازار کالا درحالت تعادل قرارداشته باشنددر این صورت بازار بعدی که میتواند بازار پول باشد نیز درحالت تعادل قرار خواهدداشت
double coincidence of wants U زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
exhaustable resources U منابع پایان پذیر منابع طبیعی که میزان عرضه انها ثابت بوده و قابل جایگزینی نمیباشدمانند نفت سنگ اهن
dumping U فروش کالا در بازار خارج به قیمتی ارزانتر از بازار داخل
market research U تحقیقات درخصوص بازار مطالعه وضعیت بازار
fairest U بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fair U بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairer U بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairs U بازار مکاره هفته بازار عادلانه
market failure U شکست بازار نارسائی بازار
funded U وجوه
fund U وجوه
funds U وجوه
trust fund U وجوه سپرده
outs U وجوه پرداختی
sinkin fund U وجوه استهلاکی
common purse U وجوه عمومی
trust funds U وجوه امانی
contingency fund U وجوه احتیاطی
depreciation allowances U وجوه استهلاکی
cash flow U گردش وجوه
coffers U خزانه وجوه
pension funds U وجوه بازنشستگی
emergency fund U وجوه اضطراری
wage funds U وجوه دستمزد
capital fund U وجوه سرمایه
provident fund U وجوه احتیاطی
cash flows U وجوه در گردش
reserve fund U وجوه ذخیره
reserve fund U وجوه اندوخته
relief fund U وجوه اعانه
coffer U خزانه وجوه
market value U در بازار قیمت بازار
face centered cubic U مکعب مراکز وجوه پر
trust fund U وجوه متراکم شده
loanable funds U وجوه وام دادنی
trust fund U وجوه پس انداز شده
inflow of foreign funds U ورود وجوه خارجی
face centered cubic lattice U شبکه مکعبی مراکز وجوه پر
fcc lattice U شبکه مکعبی مراکز وجوه پر
funded U تنخواه ذخیره وجوه احتیاطی صندوق
fund U تنخواه ذخیره وجوه احتیاطی صندوق
market socialism U سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
rhomb U منشور شش وجهی دارای وجوه متوازی الاضلاع
provident fund U وجوه متراکم شده برای تامین مالی دوره بازنشستگی
saving U خودداری ازمصرف وجوه عدم تقسیم منافع و افزودن ان به سرمایه
market economies U اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
market economy U اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
petty cash صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
aggregate supply U عرضه کل
proffering U عرضه
inept U بی عرضه
offered U عرضه
supply U عرضه
slouchy U بی عرضه
supplying U عرضه
supplied U عرضه
good for nothing U بی عرضه
efficiency U عرضه
proffers U عرضه
dowdy U بی عرضه
presentation U عرضه
offers U عرضه
proffer U عرضه
total supply U عرضه کل
offer U عرضه
proffered U عرضه
presentations U عرضه
supply price U قیمت عرضه
supply of labor U عرضه کار
expositions U عرضه نمایشگاه
supply management U مدیریت عرضه
supply constraints U محدودیتهای عرضه
presenting U عرضه کردن
presented U عرضه کردن
presents U عرضه کردن
present U عرضه کردن
supply of money U عرضه پول
supply function U تابع عرضه
supply curve U منحنی عرضه
exposition U عرضه نمایشگاه
elastic supply U عرضه حساس
elastic supply U عرضه با کشش
offered U عرضه کردن
money supply U عرضه پول
presentations U ارائه عرضه
work effort U عرضه کار
money stock U عرضه پول
leader merchandising U پیشرو در عرضه
offers U عرضه کردن
offer U عرضه کردن
elasticity of supply U کشش عرضه
jackstraw U ادم بی عرضه
quantity of supply U مقدار عرضه
trial offer U عرضه ازمایشی
sampling offer U عرضه ازمایشی
oversupply U عرضه بیش از حد
supply and demand U عرضه و تقاضا
supply and d. U عرضه وتقاضا
presentation U ارائه عرضه
joint supply U عرضه مشترک
supply schedule U جدول عرضه
excess supply U عرضه اضافی
supply U عرضه داشتن
glut U عرضه بیش از حد
offer and demand U عرضه و تقاضا
supplied U عرضه داشتن
counter offer U عرضه متقابل
inelastic supply U عرضه بی کشش
gluts U عرضه بیش از حد
national supply U عرضه ملی
excess supply U عرضه بیش از حد
supplying U عرضه داشتن
presentative U عرضه داشتنی
fixed supply U عرضه ثابت
change in supply U تغییر عرضه
provides U عرضه کردن
provide U عرضه کردن
offers U پیشکش کردن عرضه
real money supply U عرضه واقعی پول
to offer U عرضه کردن [ کالا]
goons U تروریست بی عرضه و نالایق
glut U عرضه بیش از تقاضا
perfectly elastic supply U عرضه کاملا با کشش
gluts U عرضه بیش از تقاضا
perfectly inelastic supply U عرضه کاملا بی کشش
institute of purchasing and supply U موسسه خرید و عرضه
disposure U نمایش عرضه داشت
supply and demand law U قانون عرضه و تقاضا
offeror U فروشنده عرضه کننده
offered U پیشکش کردن عرضه
goon U تروریست بی عرضه و نالایق
personal service utility U عرضه سرانه کار
law of supply and demand U قانون عرضه و تقاضا
marginal supply price U قیمت عرضه نهائی
price elasticity of supply U کشش قیمتی عرضه
supply side economics U اقتصاد طرفدار عرضه
offer U پیشکش کردن عرضه
scruff U ادم بی عرضه وفقیر
quantity supplied U مقدار عرضه شده
elastic supply U عرضه انعطاف پذیر
supply push inflation U تورم ناشی از فشار عرضه
backward bending supply curve U منحنی عرضه به عقب خم شونده
to offer a reward [for] U عرضه کردن پاداشی [برای]
long run industry supply curve U منحنی عرضه صنعت در بلندمدت
supplying U تامین موجودی عرضه نمودن
supply U تامین موجودی عرضه نمودن
supplied U تامین موجودی عرضه نمودن
oversold U بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
lot U جنس عرضه شده برای فروش
oversell U بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
overselling U بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
oversells U بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
recoverable item U وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end U طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
stocked U عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
stock U عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
sue and losse part U عرضه کالا به صورت مجزا یاتفکیک شده
archival quality U مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
agora U بازار
markets U بازار
the mareet was weak U بازار
market place U بازار
bazaars U بازار
trone U بازار
shopping center U بازار
bazaar U بازار
market U بازار
cloth-hall U بازار
mart U بازار
marketed U بازار
market places U بازار
sad sack U ادم خوش نیت ولی احمق وبی عرضه
loan market U بازار وام
open market U بازار ازاد
market equilibrium U تعادل بازار
market trends U روندهای بازار
market value U قیمت بازار
market economies U اقتصاد بازار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com