Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
animalization
U
وجود مواد حیوانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ptomaine
U
مواد الی قلیایی سمی که دراثر پوسیدگی باکتریها برروی مواد ازتی تشکیل میگردد
durable material
U
مواد غیراستهلاکی مواد بادوام زیاد
transudate
U
مواد فرانشت شده مواد مترشحه
dye-stuff
U
ماده رنگی در رنگرزی الیاف
[این رنگینه ها یا بصورت سنتی از مواد طبیعی مانند اکثر گیاهان و بعضی حیوانات و یا از مواد شیمیایی تهیه می شوند]
magnaflux
U
نام انحصاری تست غیرمخربی برای مواد مغناطیسی بااستفاده از میدانهای مغناطیسی و مواد فلورسان
enzymes
U
مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
enzyme
U
مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
creaturely
U
حیوانی
brutish
U
حیوانی
bestial
U
حیوانی
zoogeography
U
جغرافیای حیوانی
animality
U
طبیعت حیوانی
boneblack
U
کلس حیوانی
animals
U
حیوانی جانوری
animal
U
حیوانی جانوری
organic
U
بنیانی حیوانی
zoochemistry
U
شیمی حیوانی
animally
U
بطور حیوانی
glycogen
U
نشاسته حیوانی
animalize
U
حیوانی کردن
animal magnetism
U
مغناطیس حیوانی
zoophysics
U
فیزیک حیوانی
animalism
U
عالم حیوانی
zooparasite
U
انگل حیوانی
instinct
U
شعور حیوانی
instincts
U
شعور حیوانی
cataplexy
U
هیپنوتیزم حیوانی
animal oil
U
روغن حیوانی
cataplexy
U
خواب حیوانی
animal soap
U
صابون حیوانی
animal fat
U
چربی حیوانی
animal content
U
محتوای حیوانی
animal psychology
U
روانشناسی حیوانی
animal strach
U
نشاسته حیوانی
animal black
U
ذغال حیوانی
enclave economices
U
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
herd book
U
نسب نامه حیوانی
zoogeographical
U
وابسته به جغرافیای حیوانی
animalization
U
واجد صفات حیوانی
sarcode
U
سفیده یاخته حیوانی
zoogeographer
U
کارشناس جغرافیای حیوانی
zoogeographic
U
وابسته به جغرافیای حیوانی
echinoderm
U
حیوانی ازدسته خارپوستان
glycogenic
U
تولیدکننده شکردربافتههای حیوانی
adipose tissue
U
چربی حیوانی پیه
dapple
U
حیوانی که بدنش خالخال باشد
excrescency
U
اماس گیاهی یا حیوانی برامدگی
stud
U
حیوانی که برای اصلاح نژادنگهداری میشود
biology
U
زیست شناسی زندگی حیوانی وگیاهی هرناحیه
cynocephalus
U
[مجسمه حیوانی با بدن میمون و سری شبیه سگ]
arrdwolf
U
[حیوانی شبیه کفتار بومی جنوب و شرق آفریقا]
glomerule
U
خوشه متراکم ازمویرگهای کوچک و بافتهای حیوانی و غیره
slated items
U
مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
guinea pigs
U
خوکچه هندی انسان یا حیوانی که روی ان ازمایش بعمل میاید
guinea pig
U
خوکچه هندی انسان یا حیوانی که روی ان ازمایش بعمل میاید
epizootiology
U
علم مطالعه خواص و بوم شناسی و علل شیوع امراض حیوانی
epizootology
U
علم مطالعه خواص و بوم شناسی و علل شیوع امراض حیوانی
epizoology
U
علم مطالعه خواص وبوم شناسی و علل شیوع امراض حیوانی
desiccant
U
مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
horse sense
U
شعور حیوانی شعور ذاتی وطبیعی
personality
U
وجود
in spite
U
با وجود
personalities
U
وجود
presence
U
وجود
entity
U
وجود
entities
U
وجود
despite
U
با وجود
individuation
U
وجود
neer do well or well
U
پی وجود
existence
U
وجود
existences
U
وجود
In spite of . Despite . Notwithstanding .
U
با وجود
being
U
وجود
foreign military sales
U
فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
zoo ecology
U
قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور بامحیط خود بحث میکند بوم شناسی حیوانی
d. constitution
U
وجود نازک
d. of constitution
U
نازکی وجود
viruses
U
وجود دارد
virus
U
وجود دارد
qualities
U
وجود خصوصیت
quality
U
وجود خصوصیت
begetter
U
وجود اور
self assertiveness
U
ابراز وجود
none the less
U
با وجود این
exist
U
وجود داشتن
existed
U
وجود داشتن
exists
U
وجود داشتن
individuality
U
وجود فردی
systems
U
اصول وجود
system
U
اصول وجود
universe
U
عالم وجود
Despite the fact that…
U
با وجود اینکه
regardless
U
با وجود علیرغم
non ego
U
غیر وجود
nonetheless
U
بااین وجود
be
U
وجود داشتن
pre existence
U
تقدم وجود
reality
U
اصالت وجود
realities
U
اصالت وجود
fact
U
وجود مسلم
in spite of that
U
با وجود این
preexistence
U
تقدم وجود
facts
U
وجود مسلم
to be there
U
وجود داشتن
drink hail
U
گوارای وجود
pantheist
U
معتقدبوحدت وجود
essence
U
وجود ماهیت
persons
U
وجود ذات
person
U
وجود ذات
from the bottom of one's heart
<idiom>
U
از اعماق وجود
body and soul
<idiom>
U
با تمام وجود
hematuria
U
وجود خون در ادرار
begets
U
سبب وجود شدن
hydrometeor
U
وجود بخاراب در هوا
know nothing
U
منکر وجود خدا
begetting
U
سبب وجود شدن
beget
U
سبب وجود شدن
in the face of such odds
U
با وجود این تفاوت
cosmos
U
نظام عالم وجود
pantheistic
U
مبنی بر وحدت وجود
atheism
U
انکار وجود خدا
objectives
U
دارای وجود خارجی
objective
U
دارای وجود خارجی
cosmology
U
نظام عالم وجود
hemoglobinuria
U
وجود هموگلوبین درادرار
cosmologies
U
نظام عالم وجود
for all that
U
با وجود همه اینها
numen
U
وجود الهی خدا
and there an end.
U
و پایان وجود دارد.
pantheism
U
ایین وحدت وجود
nevertheless
U
با این وجود علیرغم
oxaluria
U
وجود جوهر ترشک
neer do well or well
U
ادم بی وجود یا بی خاصیت
preexistent
U
دارای تقدم در وجود
preexist
U
قبلا وجود داشتن
There is a mountain of difficulties .
U
کوهی از مشکلات وجود دارد
cosmogonic
U
وابسته به خلقت عالم وجود
She was a fine woman ( person ) .
U
وجود بسیار نازنینی بود
groove
U
[فاصله ای که بین هر رج وجود دارد.]
phosphaturia
U
وجود فوسفات زیاد در پیشاب
give someone a good run for her money
<idiom>
U
رقابت شدید به وجود آوردن
I love her with my whole being .
U
با تمام وجود دوستش دارم
agnostics
U
عرفای منکر وجود خدا
agnostic
U
عرفای منکر وجود خدا
Is there a television?
U
آیا تلویزیون وجود دارد؟
reacts
U
تغییر به علت وجود یک ماده
reacting
U
تغییر به علت وجود یک ماده
react
U
تغییر به علت وجود یک ماده
pantheism
U
همه خدایی وحدت وجود
reacted
U
تغییر به علت وجود یک ماده
Is there drinking water?
U
آیا آب آشامیدنی وجود دارد؟
fetched
U
مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
converge
U
تقارب خطوط وجود تشابه
fetches
U
مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
warehouse refusal
U
اعلام عدم وجود درانبار
converged
U
تقارب خطوط وجود تشابه
converges
U
تقارب خطوط وجود تشابه
converging
U
تقارب خطوط وجود تشابه
trichotomy
U
تقسیم وجود انسان به سه قسمت
water exists in three phases
U
اب درسه نمود وجود دارد
fetch
U
مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
Is there electricity?
U
آیا برق وجود دارد؟
put one's foot down
<idiom>
U
با تمام وجود اعتراض کردن
radiological survey
U
بررسی میزان وجود تشعشع اتمی
to not be
[any]
the wiser
<idiom>
U
ملتفت نشدن
[با وجود نشانه ها و توضیحات]
androgyny
U
وجود دو حالت زنانگی ومردانگی توام
albinism
U
عدم وجود رنگ دانه در بدن
lactosuria
U
وجود ماده قندی شیر درپیشاب
There is nothing to worry about.
U
دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
substantialize
U
دارای وجود خارجی کردن یاشدن
There's no reason for concern.
U
دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
There is no such number.
U
همچنین شماره تلفنی وجود ندارد.
factionalism
U
اعتقاد به لزوم وجود احزاب سیاسی
Is there air conditioning?
U
آیا تهویه مطبوع وجود دارد؟
Is there heating?
U
آیا سیستم حرارتی وجود دارد؟
There's an exception to every rule.
U
برای هر قانونی استثنائی وجود دارد.
in nature
U
همه جا دارای وجود خارجی یا طبیعی
Such a thing does not exist at all .
U
چنین چیزی اصلا" وجود ندارد
homogamy
U
وجود گلبرگهای مشابه ومتجانس در گیاه
You are needed . They need you .
U
وجود شما مورد نیاز است
objectiveness
U
با داشتن وجود خارجی بطورواقعی یاخارجی
To put ones heart and soul into a job .
U
باتمام وجود کاری را انجام دادن
unitarianism
U
وحدت گرایی اعتقاد بوحدت وجود
logos
U
اصل یا منشاء عقل عالم وجود
cosmologist
U
دانشمند ومحقق درعلم عالم وجود
syupersubstantial
U
مافق وجود یا جوهر مادی روحی
provisions
U
مواد
supplies
U
مواد
material
U
مواد
materials
U
مواد
Ah, what the heck!
U
اه مهم نیست!
[اه با وجود این کار را میکنم!]
xanthoma
U
وجود لکههای زرد غیرمنظم در زیر پوست
There is no reason to do something
U
دلیلی وجود ندارد که کاری انجام شود.
Racial prejudice prevails in some countries.
U
دربرخی کشورها تعصبات نژادی وجود دارد
There are not many amusements in this town.
U
دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
There's no danger of that happening again.
U
خطری وجود ندارد که آن دوباره اتفاق بیافته.
anthropopathism
U
اعتقاد به وجود روح انسانی در اشیاء و موجودات
Inquietude
U
حس آشوبی که از وجود آسایش و سکون به دست می آید.
transient
U
آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
transients
U
آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com