English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hematuria U وجود خون در ادرار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
pyuria U وجود چرک در ادرار ادرار چرکدار
Other Matches
emiction U ادرار
urine U ادرار
enclave economices U اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
urination U دفع ادرار
urination U ادرار کردن
urinating U ادرار کردن
urinates U ادرار کردن
urinated U ادرار کردن
urinate U ادرار کردن
relieve nature U ادرار کردن
urinary incontinence U بی اختیاری ادرار
to relieve nature U ادرار کردن
urinal U محل ادرار
pass water U ادرار کردن
make water U ادرار کردن
micturition U ادرار کردن
diuresis U ادرار زیاد
polyuria U ادرار زیاد
micturate U ادرار کردن
anuria U قطع ادرار
aconuresis U ادرار غیرارادی
urinals U محل ادرار
enuresis U بی اختیاری ادرار
painful urination U سوزش ادرار [پزشکی]
urinalysis U تجزیه شیمیایی ادرار
urinals U گلدان ادرار شاشگاه
adh U هورمون کاهنده ادرار
uric U موجود در ادرار پیشابی
urinal U گلدان ادرار شاشگاه
anuria U نقص در ترشح ادرار
dysuria U سوزش ادرار [پزشکی]
antidiuretic hormone U هورمون کاهنده ادرار
acraturesis U ناتوانی در دفع ادرار
painful urination U دش میزی [سوزش ادرار] [پزشکی]
urologist U ویژه گر بیماریهای دستگاه ادرار
dysuria U دش میزی [سوزش ادرار] [پزشکی]
dysuria U ادرار همراه با سوزش واشکال
urinoscopy U پیشاب بینی امتحان ادرار فسر
urinology U گفتاردرپیشاب مبحث ادرار پیشاب شناسی
anuresis U فقدان قدرت دفع ادرار شاش بند
Don't chicken out ! <idiom> U از ترس توی شلوارت ادرار نکن! [اصطلاح روزمره]
commit no nuisance U ادرار کردن و اشغال ریختن اینجا ممنوع است
despite U با وجود
entities U وجود
entity U وجود
personalities U وجود
presence U وجود
in spite U با وجود
personality U وجود
being U وجود
existence U وجود
neer do well or well U پی وجود
In spite of . Despite . Notwithstanding . U با وجود
individuation U وجود
existences U وجود
self assertiveness U ابراز وجود
d. of constitution U نازکی وجود
d. constitution U وجود نازک
pre existence U تقدم وجود
body and soul <idiom> U با تمام وجود
pantheist U معتقدبوحدت وجود
drink hail U گوارای وجود
Despite the fact that… U با وجود اینکه
preexistence U تقدم وجود
begetter U وجود اور
from the bottom of one's heart <idiom> U از اعماق وجود
individuality U وجود فردی
reality U اصالت وجود
fact U وجود مسلم
in spite of that U با وجود این
facts U وجود مسلم
systems U اصول وجود
system U اصول وجود
virus U وجود دارد
quality U وجود خصوصیت
qualities U وجود خصوصیت
persons U وجود ذات
person U وجود ذات
be U وجود داشتن
realities U اصالت وجود
regardless U با وجود علیرغم
universe U عالم وجود
nonetheless U بااین وجود
to be there U وجود داشتن
essence U وجود ماهیت
none the less U با وجود این
non ego U غیر وجود
exists U وجود داشتن
viruses U وجود دارد
exist U وجود داشتن
existed U وجود داشتن
numen U وجود الهی خدا
oxaluria U وجود جوهر ترشک
nevertheless U با این وجود علیرغم
in the face of such odds U با وجود این تفاوت
hydrometeor U وجود بخاراب در هوا
for all that U با وجود همه اینها
neer do well or well U ادم بی وجود یا بی خاصیت
hemoglobinuria U وجود هموگلوبین درادرار
know nothing U منکر وجود خدا
objective U دارای وجود خارجی
begets U سبب وجود شدن
begetting U سبب وجود شدن
beget U سبب وجود شدن
cosmos U نظام عالم وجود
objectives U دارای وجود خارجی
and there an end. U و پایان وجود دارد.
pantheism U ایین وحدت وجود
atheism U انکار وجود خدا
preexistent U دارای تقدم در وجود
cosmology U نظام عالم وجود
animalization U وجود مواد حیوانی
cosmologies U نظام عالم وجود
preexist U قبلا وجود داشتن
pantheistic U مبنی بر وحدت وجود
Is there electricity? U آیا برق وجود دارد؟
water exists in three phases U اب درسه نمود وجود دارد
Is there drinking water? U آیا آب آشامیدنی وجود دارد؟
I love her with my whole being . U با تمام وجود دوستش دارم
She was a fine woman ( person ) . U وجود بسیار نازنینی بود
warehouse refusal U اعلام عدم وجود درانبار
There is a mountain of difficulties . U کوهی از مشکلات وجود دارد
put one's foot down <idiom> U با تمام وجود اعتراض کردن
trichotomy U تقسیم وجود انسان به سه قسمت
Is there a television? U آیا تلویزیون وجود دارد؟
phosphaturia U وجود فوسفات زیاد در پیشاب
react U تغییر به علت وجود یک ماده
cosmogonic U وابسته به خلقت عالم وجود
agnostic U عرفای منکر وجود خدا
converging U تقارب خطوط وجود تشابه
converges U تقارب خطوط وجود تشابه
converged U تقارب خطوط وجود تشابه
converge U تقارب خطوط وجود تشابه
agnostics U عرفای منکر وجود خدا
reacted U تغییر به علت وجود یک ماده
pantheism U همه خدایی وحدت وجود
fetch U مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
reacting U تغییر به علت وجود یک ماده
fetched U مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
fetches U مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
give someone a good run for her money <idiom> U رقابت شدید به وجود آوردن
groove U [فاصله ای که بین هر رج وجود دارد.]
reacts U تغییر به علت وجود یک ماده
unitarianism U وحدت گرایی اعتقاد بوحدت وجود
To put ones heart and soul into a job . U باتمام وجود کاری را انجام دادن
You are needed . They need you . U وجود شما مورد نیاز است
to not be [any] the wiser <idiom> U ملتفت نشدن [با وجود نشانه ها و توضیحات]
Is there air conditioning? U آیا تهویه مطبوع وجود دارد؟
Is there heating? U آیا سیستم حرارتی وجود دارد؟
logos U اصل یا منشاء عقل عالم وجود
There's an exception to every rule. U برای هر قانونی استثنائی وجود دارد.
syupersubstantial U مافق وجود یا جوهر مادی روحی
substantialize U دارای وجود خارجی کردن یاشدن
factionalism U اعتقاد به لزوم وجود احزاب سیاسی
Such a thing does not exist at all . U چنین چیزی اصلا" وجود ندارد
objectiveness U با داشتن وجود خارجی بطورواقعی یاخارجی
There is no such number. U همچنین شماره تلفنی وجود ندارد.
lactosuria U وجود ماده قندی شیر درپیشاب
in nature U همه جا دارای وجود خارجی یا طبیعی
cosmologist U دانشمند ومحقق درعلم عالم وجود
homogamy U وجود گلبرگهای مشابه ومتجانس در گیاه
radiological survey U بررسی میزان وجود تشعشع اتمی
albinism U عدم وجود رنگ دانه در بدن
There's no reason for concern. U دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
androgyny U وجود دو حالت زنانگی ومردانگی توام
There is nothing to worry about. U دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
There's no danger of that happening again. U خطری وجود ندارد که آن دوباره اتفاق بیافته.
transient U آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
transients U آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
xanthoma U وجود لکههای زرد غیرمنظم در زیر پوست
There is no reason to do something U دلیلی وجود ندارد که کاری انجام شود.
Where theres will theres a way . <proverb> U تا وقتى خواسته اى هست ,راهى هم وجود دارد .
dualism U وجود دو موقعیت یاپدیده متضاد در کنار یکدیگر
She loves him in spite lf sll his faults . U با وجود تمام عیبهایش اورا دوست دارد
Racial prejudice prevails in some countries. U دربرخی کشورها تعصبات نژادی وجود دارد
There are not many amusements in this town. U دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
Ah, what the heck! U اه مهم نیست! [اه با وجود این کار را میکنم!]
There is one physician for every 260 inhabitants. U برای هر ۲۶۰ ساکن یک پزشک وجود دارد.
cosmogony U خلقت وپیدایش عالم وجود کیهان شناسی
However hard he tried ... U با این وجود که او [مرد] سخت تلاش کرد ...
anthropopathism U اعتقاد به وجود روح انسانی در اشیاء و موجودات
resident U ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
residents U ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
Inquietude U حس آشوبی که از وجود آسایش و سکون به دست می آید.
Is there a camp site near here? U آیا نزدیک اینجا محل اردو وجود دارد؟
Is there a camp site near here? U آیا نزدیک اینجا چادر زدن وجود دارد؟
Trinity U سه گانگی [معتقد به وجود سه اقنوم در خدای واحد] [تثلیث]
There is more to it than meets the eye. U ارزش [و یا حقایق] پنهان در مورد چیزی وجود دارد.
reticle U تار موئینی که در دوربین نقشه برداری وجود دارد
windage U تنظیم حرکت تفنگ درهدفگیری هنگام وجود بادعرضی
addressing U دستیابی سریع به داده به علت وجود آن در فیلد آدرس
The chances of a soloution are bleak. U احتمال وجود راه حلی بسیار ضعیف است
non striker U توپزنی که با وجود ایستادن جلو میله ضربه نمیزند
There are ine milion book (volumes)in this library. U دراین کتابخانه یک میلیون جلد کتاب وجود دارد
deque U یک صف دو سر که امکان درج و حذف را در هر دو انتهای لیست به وجود می اوردردیف
I don't think there's any question about it. U من فکر نمی کنم که در مورد آن تردیدی وجود داشته باشد.
move of pattern U [وجود تقارن و هماهنگی نگاره ها پس از اتمام بافت در مقایسه با نقشه]
crevice corrosion U خوردگی ناشی از وجود ترک مویی یا درز در ساختمان یک قطعه
laid paper U کاغذی که در متن اصلی ان خطوط موازی وجود داشته باشد
windage U تنظیم کمان هنگام وجود بادعرضی برای دقت در هدفگیری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com