English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 68 (1 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
it stings the conscience U وجدان را نیش میزند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
unconscionable U بی وجدان
saving grace U وجدان
conscientious U با وجدان
conscience U وجدان
consciences U وجدان
bad conscience U وجدان بد
miscreant U بی وجدان
superego U وجدان
conscienceless U بی وجدان
breast U وجدان
breasts U وجدان
seared conscience U وجدان بیحس
With a clear conscience. U با وجدان پاک
unconscionable U خلاف وجدان
conscionably U از روی وجدان
conscientiousness U پیروی وجدان
wretches U بی وجدان پست
bad conscience U عذاب وجدان
wretch U بی وجدان پست
a clear conscience U وجدان پاک
roundsman U کسی که گشت میزند
server U بازیکنی که توپ را میزند
rounder U کسی که دور میزند
he rows 0 to the minute U او دقیقهای سی پارو میزند
he does nothing but talk U فقط حرف میزند
bassist U کسی که ویلون سل میزند
With an easy mind (conscience). U با خیال (وجدان ) راحت
conscience-stricken U گرفتار عذاب وجدان
pricks of conscience U سرزنش ها یا نیشهای وجدان
seared conscience U وجدان پینه خورده
a guilty conscience [about] U وجدان با گناه [بخاطر]
the horse refuses the fence U اسب از پر چین عقب میزند
soliloquizer U کسیکه باخود حرف میزند
soliloquist U کسیکه باخود حرف میزند
It makes my stomach turn [over] . <idiom> U دلم را به هم میزند. [اصطلاح روزمره]
he coins money U گویی پول سکه میزند
twinges U سوزش سرزنش وجدان دردشدیدوناگهانی
twinge U سوزش سرزنش وجدان دردشدیدوناگهانی
cruiser U کشتی یا تاکسی یاکسی که گشت میزند
cruisers U کشتی یا تاکسی یاکسی که گشت میزند
milk walk U گشتی که شیر فروش میزند گشت
pone U کسیکه ورق بازی رابر میزند
smatterer U کسیکه از روی بی اطلاعی حرف میزند
conscience-stricken U دچار ناراحتی وجدان یا احساس گناه
The crime lies heavily on his conscience. U جنایت اش بار سنگینی بر وجدان اواست
sprays U ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
sprayed U ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
that is an offences to moralit U لطمه به خلاق میزند درعالم اخلاق خطاست
spraying U ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
wing U گروه هوایی هر چیزی که هوا را برهم میزند
spray U ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
gold digger U زنی که با افسونهای زنانه مردان را تیغ میزند
winging U گروه هوایی هر چیزی که هوا را برهم میزند
get what's coming to one <idiom> U هرکسی نوع رفتار را خودش رقم میزند
iam impatient to go U دلم شور میزند که بروم شتاب دارم برفتن
wisecracker U کسیکه حرف کنایه داریا شوخی امیز میزند
card sharp U قمارباز ماهری که ورق جور میکند و برگ میزند
obstruction guard U میله جلو لوکوموتیوکه موانع را از روی ریلهاپس میزند
card sharps U قمارباز ماهری که ورق جور میکند و برگ میزند
malingerer U سربازیاملوانی که خود رابناخوشی میزند و از زیر کارشانه خالی میکند
malingerers U سربازیاملوانی که خود رابناخوشی میزند و از زیر کارشانه خالی میکند
talk someone's ear off <idiom> U آنقدر حرف میزند که انگاری سرگنجشک خورده [اصطلاح روزمره]
self condemned U محکوم شده توسط نفس خود مقصر نزد وجدان خویش
flagellant U کسیکه برای بخشودگی ازگناهان بخود شلاق میزند موجود یا انگل تاژک دار
juke joint U رستوران کوچکی که خوراک ارزان داشته و نیز صفحات گرامافون را با انداختن پول دراسباب خودکار میزند
smatterer U کسیکه بریده بریده حرف میزند
He that blows in the dust fills his eyes. <proverb> U کسى که شرم ندارد وجدان هم ندارد.
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com