English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Thank you very much indeed. U واقعا خیلی ممنون.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Many thanks! U خیلی ممنون!
Thank you, I appreciate it. U خیلی ممنون.شما لطف دارید.
What impudence!what never !what cheek! U واقعا" که خیلی رو می خواهد !
grateful U ممنون
indebted U ممنون
disoblige U ممنون نکردن
i am under obligation to him U من ممنون او هستم
to be pleased with U ممنون شدن از
thankful U ممنون شاکر
agrees U ممنون کردن پسندامدن
agreeing U ممنون کردن پسندامدن
agree U ممنون کردن پسندامدن
i will t. you to open thedoor U ممنون میشوم اگر در را بازکنید
she has a well poised head U وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
i am very keen on going there U من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
paint oneself into a corner <idiom> U گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
go great guns <idiom> U موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
microfilm U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce U صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
very low frequency U فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
ponderous U خیلی سنگین خیلی کودن
rattling U خیلی تند خیلی خوب
of a verity U واقعا
virtually U واقعا"
essentially U واقعا"
veritably U واقعا
I Really need for u U من واقعا
really U واقعا
realy U واقعا
actually U واقعا
simply U واقعا
really sick U واقعا عالی
really wicked U واقعا جالب
really sick U واقعا جالب
indeed U واقعا هر اینه
really wicked U واقعا عالی
bodily U واقعا جسمانی
in point of fact <idiom> U براستی ،واقعا
verily U حقیقتا واقعا
quite U سراسر واقعا
to be hot [for] U واقعا مشتاق بودن [به]
to be dead keen [on] U واقعا مشتاق بودن [به]
I'm really not responsible for it. <idiom> U من واقعا نمیتونم کمکی بکنم.
You really are cheeky! U واقعا" عجب رویی داری !
That's just [really] outragous! U این که واقعا مضخرف است!
I'm really not responsible for it. <idiom> U واقعا کاری از دست من برنمی آد.
matter of fact <idiom> U چیزی واقعا درست باشه
This is a red rag for me. U این من را واقعا عصبانی میکند.
I was devastated. <idiom> U من را واقعا پریشان کرد. [اصطلاح روزمره]
You're driving me mad! U تو من را واقعا دیوانه می کنی! [اصطلاح روزمره]
That's just ridiculous! U این که واقعا مسخره است! [طنز]
You really ought to take better care of yourself. U شما واقعا باید بهترمراقب خودتان باشید.
You really look like a million bucks in that dress. U در این لباس واقعا محشر به نظر می آیی.
That is all we needed!That caps ( beats ) all ! U واقعا" همین یکی دیگه مانده بود !
to look like a million dollars [bucks] [American E] <idiom> U واقعا محشر به نظر آمدن [اصطلاح روزمره]
show one's (true) colors <idiom> U نشان دادن چیزی که شخص واقعا دوست دارد
Hotel accommodation is rather expensive there. U قیمت [اتاق] هتل آنجا واقعا گران است.
I'm still not quite sure how good you are. U من هنوز هم نمی دونم که تو واقعا چقدر خوب هستی.
specious U بطورسطحی درست فاهرامنطقی ودرست ولی واقعا عکس ان
... however sometimes it just can't be helped. U ... اما بعضی وقتها واقعا کاریش نمی شه کرد.
ancillary equipment U وسیلهای که کاری را ساده تر میکند ولی واقعا نیاز نیست
emergency U خیلی خیلی فوری
emergencies U خیلی خیلی فوری
All of which doesn't really help us very much in our day-to-day lives. U تمامی این موارد به زندگی روزانه ما واقعا کمکی نمی کند.
quantum meruit U هر قدر کارش واقعا" ارزش داشته باشد در دعوی کارگربر کارفرما
jim dandy U ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
reputed owner U در CL تاجرورشکسته مالک اعتباری کلیه اموالی که در تصرف داردتلقی میشود ولو اینکه واقعا" مالک انها نباشد و این از نظر حفظ حقوق غرماء است
for long U خیلی
copious U خیلی
highly U خیلی
far and away U خیلی
very little U خیلی کم
in large quantities U خیلی خیلی
many U خیلی
damn U خیلی
dumpiness U خیلی
ten U خیلی
dammit U خیلی
very U خیلی
not a few U خیلی ها
villainous U خیلی بد
abysmal <adj.> U خیلی بد
to a large extent U خیلی
routh U خیلی
once in the blue moon U خیلی بندرت
skinless U خیلی حساس
skin and bones <idiom> U خیلی لاغر
to pieces <idiom> U خیلی زیاده
I had an awful time . U به من خیلی بد گذشت
pianissmo U خیلی نرم
iam in bad U خیلی محتاجم
in cold blood <idiom> U خیلی خونسرد
by leaps and bounds U خیلی تند
immensurable U خیلی قدیم
bone dry U خیلی خشک
number one U خیلی خوب
pixilated U خیلی حساس
rotundily U چاقی خیلی
She is very pretentious. U خیلی ادعادارد
ritzy U خیلی شیک
tickled pink <idiom> U خیلی شادوخوشحال
raff U خیلی زیاد
too bad <idiom> U خیلی بد ،غم انگیز
hand and glove U خیلی صمیمی
primely U خیلی خوب
precisian U خیلی دقیق
sappy U خیلی احساساتی
hand and glove U خیلی نزدیک
senseful U خیلی حساس
hand in glove U خیلی صمیمی
hand in glove U خیلی نزدیک
overstrung U خیلی حساس
in seventh heaven <idiom> U خیلی خوشحال
it is very easily done U خیلی به اسانی
ultraconservative U خیلی محتاط
He is a loose card . U خیلی ول است
not so hot <idiom> U نه خیلی خوب
many persons U خیلی اشخاص
toploftiness U خیلی متکبر
to spread like wildfire U خیلی زودمنتشرشدن
many people U خیلی اشخاص
hit bottom <idiom> U خیلی پست
too tough U خیلی سفت
Nothing more, thanks. خیلی متشکرم.
level best U خیلی عالی
of vital importance U خیلی ضروری
many people U خیلی از مردم
lily white U خیلی سفید
much was said U خیلی حرفهازده شد
much worse U خیلی بدتر
level best U خیلی خوب
in no time U خیلی زود
span new U خیلی تازه
get up the nerve <idiom> U خیلی شلوغ
subminiature U خیلی کوچک
very light U خیلی سبک
oftentimes U خیلی اوقات
(a) snap <idiom> U خیلی ساده
superrabundant U خیلی زیاد
swith U خیلی عظیم
thank you very much U خیلی متشکرم
(go over with a) fine-toothed comb <idiom> U خیلی بادقت
mad as a hornet <idiom> U خیلی عصبانی
flying high <idiom> U خیلی شادوشنگول
(as) old as the hills <idiom> U خیلی قدیمی
lower most U خیلی پست تر
giantess U زن خیلی قدبلند
To take with a pinch of salt. U خیلی جدی نگرفتن
precipitating U خیلی سریع
precipitates U خیلی سریع
precipitated U خیلی سریع
precipitate U خیلی سریع
wells U خیلی خوب
faraway U خیلی دور
I spoke my mind. U من خیلی رک گفتم.
whacking U خیلی بزرگ
lots U خیلی زیاد
nifty U خیلی خوب
niftiest U خیلی خوب
goody-goodies U خیلی خوب
goody-goody U خیلی خوب
very good U خیلی خوب
well U خیلی خوب
parlous U خیلی مهیب
niftier U خیلی خوب
whackings U خیلی بزرگ
whopping U خیلی بزرگ
open and shut U خیلی سهل
fortissimo U خیلی بلند
costs and arm and a leg <idiom> U خیلی گرونه
extras U بسیار خیلی
high U خیلی بزرگ
highest U خیلی بزرگ
extra- U بسیار خیلی
extra U بسیار خیلی
exceeding U خیلی زیاد
infinitely U خیلی زیاد
highs U خیلی بزرگ
open-and-shut U خیلی سهل
frequently U خیلی اوقات
a lot of times <adv.> U خیلی از اوقات
decrepit U خیلی پیر
quaint U خیلی فریف
frequently <adv.> U خیلی از اوقات
many times <adv.> U خیلی از اوقات
often <adv.> U خیلی از اوقات
oft [archaic, literary] <adv.> U خیلی از اوقات
immediate U خیلی فوری
superabundant U خیلی زیاد
on any number of occasions <adv.> U خیلی از اوقات
regularly [often] <adv.> U خیلی از اوقات
often U خیلی اوقات
far off U خیلی دور
cool <adj.> U خیلی خوب
as stiff as a poker U خیلی خشک
as good as U خیلی خوب
awesome <adj.> U خیلی خوب
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com