English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 102 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
bodily U واقعا جسمانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
carnal U جسمانی
fleshly U جسمانی
corporeal U جسمانی
physical U جسمانی
sensual U شهوانی جسمانی
in the f. U بصورت جسمانی
worldly U جسمانی مادی
marasmus U پژمردگی جسمانی
outworld U دنیای جسمانی
earthen U مادی جسمانی
temporal U جسمانی زمانی
corporeality U جسمانی بودن
fleshpots U راحتی جسمانی
incorporate U غیر جسمانی
incorporates U غیر جسمانی
incorporating U غیر جسمانی
corporality U هستی جسمانی تن
bodily harm U صدمه جسمانی
physical fitness U امادگی جسمانی
material U مادی جسمانی
fleshpot U لذایذ جسمانی
materials U مادی جسمانی
somatization U جسمانی کردن
sentience U حساسیت جسمانی
sensuousness U پیروی جسمانی
physical U مادی جسمانی
physical movement U حرکت جسمانی
physical handicap U معلولیت جسمانی
rough up <idiom> U حمله وصدمه جسمانی
carnally U بطور جسمانی یا شهوانی
the outward man U ادم جسمانی جسم
somatoform disorder U اختلال جسمانی شکل
somatization disorder U اختلال جسمانی کردن
physical fitness U امادگی عمومی جسمانی
dysaesthesia U اختلال حواس جسمانی
profaneness U وابستگی بچیزهای جسمانی
physical anthropology U انسان شناسی جسمانی
physical aptitude test U ازمون استعداد جسمانی
anthropometry U انسان سنجی جسمانی
tussling U مسابقه جسمانی کشمکش
tussled U مسابقه جسمانی کشمکش
tussle U مسابقه جسمانی کشمکش
substantiating U ماهیت جسمانی دادن به
substantiates U ماهیت جسمانی دادن به
substantiated U ماهیت جسمانی دادن به
substantiate U ماهیت جسمانی دادن به
stressing U تنش جسمانی- روانی
stresses U تنش جسمانی- روانی
stress U تنش جسمانی- روانی
incarnate U دارای شکل جسمانی
sensuously U مبنی بر لذات جسمانی
sensuous U مبنی بر لذات جسمانی
tussles U مسابقه جسمانی کشمکش
essentially U واقعا"
actually U واقعا
simply U واقعا
veritably U واقعا
virtually U واقعا"
really U واقعا
realy U واقعا
of a verity U واقعا
I Really need for u U من واقعا
infantilism U کندی رشد جسمانی وعقلانی
habitus U وضعیت ساختمان جسمانی هیکل
verily U حقیقتا واقعا
really sick U واقعا عالی
really wicked U واقعا جالب
really sick U واقعا جالب
indeed U واقعا هر اینه
quite U سراسر واقعا
really wicked U واقعا عالی
in point of fact <idiom> U براستی ،واقعا
hard as nails <idiom> U ازلحاظ جسمانی قوی درشت وسخت
to be hot [for] U واقعا مشتاق بودن [به]
to be dead keen [on] U واقعا مشتاق بودن [به]
Thank you very much indeed. U واقعا خیلی ممنون.
What impudence!what never !what cheek! U واقعا" که خیلی رو می خواهد !
zombiism U اعتقاد به حلول و تجدید حیات جسمانی مرده
I'm really not responsible for it. <idiom> U من واقعا نمیتونم کمکی بکنم.
I'm really not responsible for it. <idiom> U واقعا کاری از دست من برنمی آد.
That's just [really] outragous! U این که واقعا مضخرف است!
matter of fact <idiom> U چیزی واقعا درست باشه
This is a red rag for me. U این من را واقعا عصبانی میکند.
You really are cheeky! U واقعا" عجب رویی داری !
I was devastated. <idiom> U من را واقعا پریشان کرد. [اصطلاح روزمره]
You're driving me mad! U تو من را واقعا دیوانه می کنی! [اصطلاح روزمره]
That's just ridiculous! U این که واقعا مسخره است! [طنز]
to look like a million dollars [bucks] [American E] <idiom> U واقعا محشر به نظر آمدن [اصطلاح روزمره]
You really look like a million bucks in that dress. U در این لباس واقعا محشر به نظر می آیی.
You really ought to take better care of yourself. U شما واقعا باید بهترمراقب خودتان باشید.
That is all we needed!That caps ( beats ) all ! U واقعا" همین یکی دیگه مانده بود !
I'm still not quite sure how good you are. U من هنوز هم نمی دونم که تو واقعا چقدر خوب هستی.
Hotel accommodation is rather expensive there. U قیمت [اتاق] هتل آنجا واقعا گران است.
specious U بطورسطحی درست فاهرامنطقی ودرست ولی واقعا عکس ان
... however sometimes it just can't be helped. U ... اما بعضی وقتها واقعا کاریش نمی شه کرد.
show one's (true) colors <idiom> U نشان دادن چیزی که شخص واقعا دوست دارد
ancillary equipment U وسیلهای که کاری را ساده تر میکند ولی واقعا نیاز نیست
quantum meruit U هر قدر کارش واقعا" ارزش داشته باشد در دعوی کارگربر کارفرما
All of which doesn't really help us very much in our day-to-day lives. U تمامی این موارد به زندگی روزانه ما واقعا کمکی نمی کند.
lysenkoism U نظریهای که معتقد است عوامل جسمانی وبدنی وشرایط محیط در وراثت موثر است
reputed owner U در CL تاجرورشکسته مالک اعتباری کلیه اموالی که در تصرف داردتلقی میشود ولو اینکه واقعا" مالک انها نباشد و این از نظر حفظ حقوق غرماء است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com