Total search result: 201 (13 milliseconds) |
ارسال یک معنی جدید |
|
|
|
|
Menu
 |
English |
Persian |
Menu
 |
 |
autonomous U |
واحد کنترل داخلی |
 |
|
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
|
Other Matches |
|
 |
cascade control U |
چندین واحد کنترل که هر یک دیگری را کنترل میکند, کنترل ابشاری |
 |
 |
marketing audit U |
کنترل داخلی |
 |
 |
cu U |
واحد کنترل |
 |
 |
cpu U |
واحد کنترل |
 |
 |
control unit U |
واحد کنترل |
 |
 |
fuel control unit U |
واحد کنترل سوخت |
 |
 |
peripheral control unit U |
واحد کنترل جنبی |
 |
 |
communications control unit U |
واحد کنترل مخابراتی |
 |
 |
instruction control unit U |
واحد کنترل دستورالعمل |
 |
 |
take over bid U |
پیشنهادخرید برای تحت کنترل دراوردن واحد تجارتی |
 |
 |
cpu U |
بخش اصلی CPU شامل ALU واحد کنترل |
 |
 |
MISD U |
معماری کامپیوتر موازی که یک AW و باس داده با تعدادی واحد کنترل دارد |
 |
 |
multiple U |
معماری کامپیوتر موازی که یک ALU و باس داده و چندین واحد کنترل دارد |
 |
 |
available U |
کوچکترین واحد یا نقط ه صفحه نمایش که رنگ یا شدت آن قابل کنترل است |
 |
 |
elements U |
کوچکترین واحد یا نقط ه روی صفحه نمایش که رنگ یا شدت آن قابل کنترل است |
 |
 |
resolution U |
توانایی سیستم نمایش برای کنترل تعداد پیکسل ها در واحد زمان و نه پیکسلهای جداگانه |
 |
 |
resolutions U |
توانایی سیستم نمایش برای کنترل تعداد پیکسل ها در واحد زمان و نه پیکسلهای جداگانه |
 |
 |
element U |
کوچکترین واحد یا نقط ه روی صفحه نمایش که رنگ یا شدت آن قابل کنترل است |
 |
 |
turing machine U |
مدل ریاضی یک وسیله که میتواند داده را بخواند و بنویسد بر یک نوار ذخیره سازی قابل کنترل با تغییر وضعیتهای داخلی آن |
 |
 |
pictured U |
کوچکترین واحد یا نقط ه روی صفحه نمایش که رنگ و شدت روشنایی آن قابل کنترل است |
 |
 |
picture U |
کوچکترین واحد یا نقط ه روی صفحه نمایش که رنگ و شدت روشنایی آن قابل کنترل است |
 |
 |
channelled U |
دستوری به کانال یا واحد کنترل که حاوی اطلاعات کنترلی مثل انتخاب داده یا ریشه هاست |
 |
 |
channels U |
دستوری به کانال یا واحد کنترل که حاوی اطلاعات کنترلی مثل انتخاب داده یا ریشه هاست |
 |
 |
pixel U |
کوچکترین واحد مجزا یا نقط ه از صفحه نمایش که رنگ و شدت نور آن قابل کنترل باشد |
 |
 |
picturing U |
کوچکترین واحد یا نقط ه روی صفحه نمایش که رنگ و شدت روشنایی آن قابل کنترل است |
 |
 |
picture element U |
کوچکترین واحد یا نقط ه روی صفحه نمایش که رنگ و شدت روشنایی آن قابل کنترل است |
 |
 |
channeling U |
دستوری به کانال یا واحد کنترل که حاوی اطلاعات کنترلی مثل انتخاب داده یا ریشه هاست |
 |
 |
channeled U |
دستوری به کانال یا واحد کنترل که حاوی اطلاعات کنترلی مثل انتخاب داده یا ریشه هاست |
 |
 |
channel U |
دستوری به کانال یا واحد کنترل که حاوی اطلاعات کنترلی مثل انتخاب داده یا ریشه هاست |
 |
 |
pictures U |
کوچکترین واحد یا نقط ه روی صفحه نمایش که رنگ و شدت روشنایی آن قابل کنترل است |
 |
 |
absolute system of units |
سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند |
 |
 |
attached processor U |
ریز پردازنده جدا در سیستم که تحت کنترل واحد پردازش مرکزی توابع خاصی را انجام میدهد |
 |
 |
central U |
گروهی از مدارها که توابع اولیه یک کامپیوتر را انجام می دهند واز سه بخش تشکیل شده اند واحد کنترل |
 |
 |
overrun U |
هنگامی که داده در حال ورودیا خروج از یک واحد بدون کنترل بوده و برنامه فعالیتی را اغاز میکند که نیازمندفرفیت کانال بیشتری میباشد |
 |
 |
overrunning U |
هنگامی که داده در حال ورودیا خروج از یک واحد بدون کنترل بوده و برنامه فعالیتی را اغاز میکند که نیازمندفرفیت کانال بیشتری میباشد |
 |
 |
overruns U |
هنگامی که داده در حال ورودیا خروج از یک واحد بدون کنترل بوده و برنامه فعالیتی را اغاز میکند که نیازمندفرفیت کانال بیشتری میباشد |
 |
 |
logical U |
واحد اطلاعات آماده پردازش که لزوما شبیه داده اصلی در فضای ذخیره سازی نیست که ممکن است حاوی داده کنترل و... باشد |
 |
 |
incretion U |
ترشح درونی یا داخلی تراوش داخلی |
 |
 |
powered U |
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات |
 |
 |
powering U |
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات |
 |
 |
powers U |
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات |
 |
 |
power U |
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات |
 |
 |
squawks U |
مخابره داخلی ارتباط داخلی |
 |
 |
squawk U |
مخابره داخلی ارتباط داخلی |
 |
 |
internal defense U |
پدافند داخلی پایداری داخلی |
 |
 |
internal structure U |
ساختمان داخلی سازه داخلی |
 |
 |
squawked U |
مخابره داخلی ارتباط داخلی |
 |
 |
knot U |
نات [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی] |
 |
 |
cpu U |
واحد محاسبه و منط ق و واحد ورودی / خروجی |
 |
 |
morpheme U |
واحد معنی دار لغوی کوچکترین واحد |
 |
 |
control point U |
نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور |
 |
 |
functional unit U |
واحد در حال کار واحد تابعی |
 |
 |
task U |
نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند |
 |
 |
tasks U |
نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند |
 |
 |
electronic U |
مراجعه به چیزی که توسط جریان الکتریکی کنترل میشود یا کنترل میکند |
 |
 |
token U |
بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه |
 |
 |
tokens U |
بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه |
 |
 |
exchanged stabilization fund U |
مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود |
 |
 |
apt U |
زبان برنامه سازی برای کنترل ماشینهای کنترل عددی |
 |
 |
processor U |
پردازندهای که ارتباطات دادهای از قبیل DAM و توابع کنترل خطا را کنترل میکند |
 |
 |
control panel U |
صفحه کنترل قسمتی از کنسول کنترل کامپیوتر که حاوی کنترلهای دستی است |
 |
 |
loops U |
عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد |
 |
 |
looped U |
عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد |
 |
 |
loop U |
عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد |
 |
 |
real time U |
سیستم عاملی که برا ی کنترل سیستمهای بلادرنگ یا کنترل فرآیند طراحی شده است |
 |
 |
control and reporting center U |
تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی |
 |
 |
executive U |
دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود |
 |
 |
executives U |
دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود |
 |
 |
circulation control U |
کنترل جریان اب کنترل چرخش و یاگردش کالاها یا پول |
 |
 |
radio control U |
کنترل رادیویی کنترل شونده بوسیله امواج بی سیم |
 |
 |
knot U |
میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی] |
 |
 |
knot U |
گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی] |
 |
 |
rolleron U |
کنترل پروازی که به عنوان کنترل اولیه و اصلی درموشکهای دارای بال شعاعی بکار رود |
 |
 |
flexible U |
کنترل شمارش کامپیوتری یا کنترل ماشین با کامپیوتر |
 |
 |
storage U |
1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم |
 |
 |
IRQ U |
سیگنال ارسالی به CPU برای به تعویق انداختن پردازش عادی به طور موقت و کنترل انتقال به تابع کنترل وقفه |
 |
 |
control U |
سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل |
 |
 |
controlling U |
سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل |
 |
 |
inventory control U |
کنترل ذخایرموجودی انبار کنترل دارایی |
 |
 |
controls U |
سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل |
 |
 |
ctrl U |
کلید کنترل یا کلیدی روی ترمینال کامپیوتر که در صورت انتخاب شدن یک حرف کنترل به کامپیوتر می فرستد |
 |
 |
apt U |
یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود |
 |
 |
control sheet U |
صفحه کنترل چارت کنترل |
 |
 |
control statement U |
حکم کنترل دستور کنترل |
 |
 |
block plot U |
صفحه کنترل عکسهای هوایی قائم صفحه کنترل موزاییکهای برجسته بینی |
 |
 |
control stick U |
سیستم کنترل هواپیما بااستفاده از دسته دنده سیستم کنترل دستی |
 |
 |
tactical air controler U |
افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی |
 |
 |
controlled fragmentation U |
مهمات با ترکش کنترل شده گسترش کنترل شده ترکشها |
 |
 |
subroutine U |
تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود |
 |
 |
goldie U |
علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین |
 |
 |
control officer U |
افسر کنترل ستون موتوری افسر کنترل کننده |
 |
 |
remote control U |
کنترل ازراه دور کنترل بی سیم از راه دور |
 |
 |
climb mode U |
روش کنترل صعود هواپیما وضعیت کنترل صعود |
 |
 |
simple network management protocol U |
سیستم مدیریت شبکه که نحوه ارسال داده وضعیت از گرههای کنترل به ایستگاه کنترل را بیان میکند. SNNP قادر به کارترون با هر نوع شبکه سخت افزار یا نرم افزار به صورت مجازی است |
 |
 |
anti- U |
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند |
 |
 |
basics U |
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است |
 |
 |
basic U |
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است |
 |
 |
go around mode U |
روش کنترل مخصوص کندن هواپیما از زمین روش کنترل صعود هواپیما |
 |
 |
quality control tests U |
ازمایش کنترل کیفیت بازرسی کنترل کیفیت |
 |
 |
flight control U |
دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما |
 |
 |
airlift control element U |
عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی |
 |
 |
custody U |
مسئولیت کنترل و انتقال ودسترسی به جنگ افزارها مسئولیت حفافت و کنترل جنگ افزارها و اسناد انها |
 |
 |
intramural U |
داخلی |
 |
 |
interiors U |
داخلی |
 |
 |
interior U |
داخلی |
 |
 |
municipal U |
داخلی |
 |
 |
internal medicine U |
طب داخلی |
 |
 |
endogenous U |
داخلی |
 |
 |
in U |
داخلی |
 |
 |
innate U |
داخلی |
 |
 |
internal U |
داخلی |
 |
 |
territorial U |
داخلی |
 |
 |
in- U |
داخلی |
 |
 |
internal door U |
در داخلی |
 |
 |
insides U |
داخلی |
 |
 |
esoteric U |
داخلی |
 |
 |
inside U |
داخلی |
 |
 |
domestic U |
داخلی |
 |
 |
inner U |
داخلی |
 |
 |
ben U |
داخلی |
 |
 |
anie U |
داخلی |
 |
 |
indoor U |
داخلی |
 |
 |
internal ruling U |
نظامنامه داخلی |
 |
 |
interlan angle U |
زاویه داخلی |
 |
 |
internal resistance U |
مقاومت داخلی |
 |
 |
interion architecture U |
معماری داخلی |
 |
 |
internal security U |
تامین داخلی |
 |
 |
internal security U |
امنیت داخلی |
 |
 |
internal structure U |
سازه داخلی |
 |
 |
domestic tariff U |
تعرفه داخلی |
 |
 |
internal structure U |
ساختار داخلی |
 |
 |
internal stress U |
تنش داخلی |
 |
 |
internal storage U |
انباره داخلی |
 |
 |
internal storage U |
حافظه داخلی |
 |
 |
inner loop U |
حلقه داخلی |
 |
 |
internal storage U |
حافظه ی داخلی |
 |
 |
inferior conjunction U |
مقارنه داخلی |
 |
 |
internal short circuit U |
کوتهمداری داخلی |
 |
 |
internal shield U |
غلاف داخلی |
 |
 |
inferior planets U |
سیارههای داخلی |
 |
 |
civil U |
داخلی حقوقی |
 |
 |
internal report U |
گزارش داخلی |
 |
 |
internal insulation U |
ایزولاسیون داخلی |
 |
 |
inner bottom U |
جدار داخلی |
 |
 |
inner harbor U |
بندر داخلی |
 |
 |
rules of procedure U |
نظامنامه داخلی |
 |
 |
inner liner U |
روکش داخلی |
 |
 |
internal impedance U |
امپدانس داخلی |
 |
 |
internal impedance U |
مقاومت داخلی |
 |
 |
internal heating U |
گرمایش داخلی |
 |
 |
inner planets U |
سیارات داخلی |
 |
 |
internal furnace U |
کوره داخلی |
 |
 |
internal reflector U |
رفلکتور داخلی |
 |
 |
inland duty U |
گمرک داخلی |
 |
 |
internal programme U |
برنامه داخلی |
 |
 |
internal power U |
مصرف داخلی |
 |
 |
internal pole U |
قطب داخلی |
 |
 |
inland rules U |
قوانین داخلی |
 |
 |
internal modulation U |
مدولاسیون داخلی |
 |
 |
internal modem U |
مدم داخلی |
 |
 |
inland waterway U |
ابراه داخلی |
 |
 |
internal memory U |
حافظه داخلی |
 |
 |
inner product U |
ضرب داخلی |
 |
 |
indoor antenna U |
انتن داخلی |
 |
 |
domestic economy U |
اقتصاد داخلی |
 |
 |
internal loss U |
تلف داخلی |
 |
 |
domestic trade U |
بازرگانی داخلی |
 |
 |
local subscriber U |
مشترک داخلی |
 |
 |
stability U |
ثبات داخلی |
 |
 |
local currency U |
پول داخلی |
 |
 |
ductless gland U |
غددمترشح داخلی |
 |
 |
home market U |
بازار داخلی |
 |
 |
home made U |
ساخت داخلی |
 |
 |
autonomy U |
استقلال داخلی |
 |
 |
home consumption U |
مصرف داخلی |
 |
 |
domestic disturbances U |
اختلافات داخلی |
 |
 |
domestic emergencies U |
بحرانهای داخلی |
 |
 |
domestic emergencies U |
موادضروری داخلی |
 |
 |
domestic industry U |
صنعت داخلی |
 |
 |
domestic disturbances U |
اغتشاشات داخلی |
 |
 |
home currency U |
پول داخلی |
 |
 |
domestic market U |
بازار داخلی |
 |
 |
domestic products U |
محصولات داخلی |
 |
 |
home product U |
محصولات داخلی |
 |
 |
internality U |
داخلی بودن |
 |
 |
internal window sill U |
کف پنجره داخلی |
 |
 |
internal voltage U |
ولتاژ داخلی |
 |
 |
bush U |
پوسته داخلی |
 |
 |
bushes U |
پوسته داخلی |
 |
 |
internal transactions U |
معاملات داخلی |
 |
 |
internal trade U |
تجارت داخلی |
 |
 |
internal trade U |
بازرگانی داخلی |
 |
 |
imside dimension U |
اندازه داخلی |
 |
 |
ashi noko U |
قسمت داخلی کف پا |
 |
 |
insiders U |
کارمند داخلی |
 |
 |
insider U |
کارمند داخلی |
 |
 |
home rule U |
حکومت داخلی |
 |
 |
inward light U |
نور داخلی |
 |
 |
home trade U |
تجارت داخلی |
 |
 |
intrados U |
قوس داخلی |
 |