Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
cliquish
U
وابسته بیک دسته ویژه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
choral
U
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
cliquy
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquey
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
paint roller mill
U
غلطک دسته دار ویژه نقاشی ساختمان
idiosyncratic
U
وابسته به حالت ویژه
geogonostical
U
وابسته به خارههای ویژه زمین
idiosyncratic
U
وابسته به طرزفکر یا شیوه ویژه کسی
geogonostic
U
وابسته به شناسایی خارههای ویژه زمین
hydrometric
U
وابسته به سنجش وزن ویژه ابگونه ها
idiosyncrasies
U
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasy
U
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
preatorian
U
وابسته به متعلق گارد ویژه سربازی که جزگاردویژه است
macrurous
U
مربوط به دسته دم درازان از سخت پوستان وابسته به خرچنگهای دریایی
ritualist
U
ویژه گر تشریفات مذهبی وابسته به تشریفات
to watch for certain symptoms
U
توجه کردن به نشانه های ویژه
[علایم ویژه مرض ]
special interest groups
U
گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
specialty
U
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialities
U
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
speciality
U
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
idiocrasy
U
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
praetorial
U
متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
mounting
U
دسته و پشت بند دسته شمشیر
phallic
U
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
nosegay
U
دسته گل یایک دسته علف
lorgnette
U
ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnettes
U
ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
olympian
U
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial
U
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic
U
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
subglacial
U
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
telepathic
U
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
dialectological
U
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
phylar
U
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
lexicographic
U
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
rectal
U
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
sothic
U
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
puritanical
U
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
vehicular
U
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
erotic
U
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
monarchic
U
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
kinetic
U
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
supervisory
U
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
windrow
U
دسته دسته کردن
shoals of people
U
دسته دسته مردم
sect
U
دسته دسته مذهبی
sects
U
دسته دسته مذهبی
sorts
U
دسته دسته کردن
streams of people
U
دسته دسته مردم
in detail
U
مفصلا دسته دسته
regiment
U
دسته دسته کردن
assort
U
دسته دسته کردن
assort
U
دسته دسته شدن
scores of people
U
دسته دسته مردم
distribute
U
دسته دسته کردن
groups
U
دسته دسته کردن
troop
U
دسته دسته شدن
trooped
U
دسته دسته شدن
sorted
U
دسته دسته کردن
sort
U
دسته دسته کردن
classify
U
دسته دسته کردن
they came in bands
U
دسته دسته امدند
group
U
دسته دسته کردن
trooping
U
دسته دسته شدن
regiments
U
دسته دسته کردن
to form into groups
U
دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
coaction
U
عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
lithic
U
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
frontal
U
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
sister services
U
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
zygose
U
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
lies
U
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied
U
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie
U
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
Neanderthal
U
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
hermitical
U
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
morphic
U
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
bundle
U
متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundling
U
متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundles
U
متمرکز کردن دسته کردن دسته
associated
U
وابسته وابسته کردن
associating
U
وابسته وابسته کردن
associates
U
وابسته وابسته کردن
associate
U
وابسته وابسته کردن
particulars
U
ویژه
prerogatives
U
حق ویژه
nett
U
ویژه
paticular
U
ویژه
nets
U
ویژه
net
U
ویژه
privilege
U
حق ویژه
express
U
ویژه
expressed
U
ویژه
prerogative
U
حق ویژه
expresses
U
ویژه
expressing
U
ویژه
special
U
ویژه
extra
<adj.>
U
ویژه
specialists
U
ویژه گر
particular
U
ویژه
specially
U
ویژه
extra special
U
ویژه
special character
U
ویژه
experts
U
ویژه گر
priviege
U
حق ویژه
specifics
U
ویژه
peculiar
U
ویژه
expert
U
ویژه گر
idiocrasy
U
ویژه
specific
U
ویژه
specific humidity
U
نم ویژه
special
<adj.>
U
ویژه
specialist
U
ویژه گر
adhoc
U
ویژه
physico chemical
U
وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
epistemologycal
U
وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
poplitaeal
U
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
popliteal
U
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
characteristic
U
نشان ویژه
favourite or vor
U
ویژه مخصوص
dead weight
U
ویژه وزن
extra equipment
U
متعلقات ویژه
indicium
U
نشانه ویژه
monographs
U
ویژه نگاشت
lingo
U
زبان ویژه
net profit
U
سود ویژه
expert
U
ویژه کار
experts
U
ویژه کار
monkish
U
ویژه راهبان
dead weights
U
ویژه وزن
garb
U
پوشاک ویژه
monograph
U
ویژه نگاشت
kink
U
ویژه گی فرریز
labeled cargo
U
کالای ویژه
lachrymal
U
ویژه اشک
electrical resistivity
U
مقاومت ویژه
eigenvalue
U
ویژه مقدار
eigenfunction
U
ویژه تابع
specializing
U
ویژه گری
specializes
U
ویژه گری
ecotype
U
بوم ویژه
lingoes
U
زبان ویژه
specialises
U
ویژه گری
specialising
U
ویژه گری
specialize
U
ویژه گری
characteristically
U
نشان ویژه
endemical
U
ویژه یک قوم
lacrimal
U
ویژه اشک
special session
U
نشست ویژه
extraordinary meeting
U
نشست ویژه
equity capital
U
ارزش ویژه
specialist
U
ویژه کار
specialists
U
ویژه کار
specialty
U
ویژه گری
life guard
U
هنگ ویژه
standing order
U
اوامر ویژه
standing orders
U
اوامر ویژه
special verdict
U
تصمیم ویژه
special symbol
U
نماد ویژه
special passport
U
پاسپورت ویژه
special party
U
گروه ویژه
special duty
U
کار ویژه
special drawing rights
U
حق برداشت ویژه
special drawing right
U
حق برداشت ویژه
morbid
U
ویژه ناخوشی
species specific
U
نوع- ویژه
specific cost
U
هزینه ویژه
specific lattice
U
شبکه ویژه
specific humidity
U
رطوبت ویژه
specific heat
U
دمای ویژه
specific heat
U
گرمای ویژه
specific drawdown
U
افت ویژه
specific donor
U
دهنده ویژه
special deposits
U
سپردههای ویژه
acoustician
U
ویژه گر اواشنود
special character
U
دخشه ویژه
self weight
U
ویژه وزن
rarely
U
بااستادی ویژه
characteristics
U
نشان ویژه
regiospecific
U
جهت ویژه
relative density
U
گرانی ویژه
resistivity
U
مقاومت ویژه
booth
U
جای ویژه
booths
U
جای ویژه
specific gravities
U
گرانی ویژه
specific gravity
U
گرانی ویژه
special case
U
مورد ویژه
special bastard
U
حرامزاده ویژه
special agreement
U
قرارداد ویژه
singular matrix
U
ماتریس ویژه
singular matrix
U
ماتریش ویژه
idioms
U
تعبیر ویژه
idioms
U
زبان ویژه
idiom
U
تعبیر ویژه
idiom
U
زبان ویژه
cariologist
U
ویژه گر قلب
bylaw
U
قانون ویژه
byelaw
U
قانون ویژه
lineament
U
نشان ویژه
lineaments
U
نشان ویژه
prerogative
U
حق یا امتیاز ویژه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com