English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
inspectorial U وابسته بوفیفه بازرس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
inspectoral U وابسته به بازرس ها
scrutineer U بازرس
keeper U بازرس
visitator U بازرس
keepers U بازرس
line man U بازرس
inspectors U بازرس
inspector U بازرس
inspector general U بازرس کل
controllers U بازرس
examinator U بازرس
controller U بازرس
g man U بازرس مخصوص
proctor U بازرس دانشجویان
comptroller U بازرس حسابداری
auditor general U بازرس کل سر حسابرس کل
scrutineer U بازرس اراء
auditors U بازرس دفاترمحاسباتی
auditor U بازرس دفاترمحاسباتی
scrutineer U بازرس ارا
works inspector U بازرس کارخانه
works inspector U بازرس کارگاه
wardens U نافر بازرس
lineman U بازرس خط اهن
linemen U بازرس خط اهن
gasman U بازرس معدن
gasmen U بازرس معدن
warden U نافر بازرس
rummaged U کاوش بازرس کشتی
rummage U کاوش بازرس کشتی
censors U بازرس مطبوعات و نمایشها
rummages U کاوش بازرس کشتی
censored U بازرس مطبوعات و نمایشها
censor U بازرس مطبوعات و نمایشها
rummaging U کاوش بازرس کشتی
inspectorship U سمت بازرس رسدبانی
umpiring U داوری عملیات بازرس
umpires U داوری عملیات بازرس
umpired U داوری عملیات بازرس
umpire U داوری عملیات بازرس
censoring U بازرس مطبوعات و نمایشها
phallic U وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
test protectors U بازرس ازمایشات کارایی شغلی
trackwalker U بازرس ریل گذاری راه اهن
auditor U حسابرس مفتش یا بازرس در شرکتهای سهامی
auditors U حسابرس مفتش یا بازرس در شرکتهای سهامی
floorwalker U بازرس فروشگاه بزرگ خرده فروشی
visitors U بازرس و نافر شرکتها مامور بررسی وضع مجانین
visitor U بازرس و نافر شرکتها مامور بررسی وضع مجانین
olympian U اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial U وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic U وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
choral U وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
subglacial U وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
dialectological U وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
telepathic U وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
phylar U وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
rectal U وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
sothic U وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
lexicographic U وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
vehicular U وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
puritanical U وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
technical observer U بازرس یا نافر فنی کارخانه در یکانهای رزمی که نافربه طرز استفاده از وسیله میباشد
cliquey U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquy U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
erotic U وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
kinetic U وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
monarchic U وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
supervisory U وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
lithic U وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
frontal U وابسته به پیشانی وابسته بجلو
zygose U وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
sister services U یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
spot map U کروکی تصادف یا کروکی مشاهدات بازرس
hermitical U وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
Neanderthal U وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
morphic U وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
associates U وابسته وابسته کردن
associated U وابسته وابسته کردن
associate U وابسته وابسته کردن
associating U وابسته وابسته کردن
popliteal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
epistemologycal U وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
poplitaeal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
physico chemical U وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
life cycle hypothesis U فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
cantabrigian U وابسته به
related U وابسته
commissarial U وابسته به
comprador U وابسته
attributable U وابسته به
affiliate U وابسته
affiliated U وابسته
congenerous U وابسته
plantar U وابسته به کف پا
aquatic U وابسته به اب
cephalic U وابسته به سر
relative U وابسته
carpal U وابسته به مچ
riverrine U وابسته به
pertinent U وابسته
pyrexic U وابسته به تب
pyrexial U وابسته به تب
pyretic U وابسته به تب
dependant U وابسته
dependants U وابسته
pertaining U وابسته
affiliates U وابسته
pertianing U وابسته
attendant U وابسته
adjectives U وابسته
levitical U وابسته به
thereof U وابسته به ان
akin U وابسته
federating U وابسته
monitorial U وابسته به
federates U وابسته
federated U وابسته
israelitish U وابسته به
adjective U وابسته
elfin U وابسته به جن
interdependent U وابسته
attendants U وابسته
diphtheric U وابسته به
affiliating U وابسته
elysian U وابسته به
hanger on U وابسته
of kin U وابسته
febile U وابسته به تب
wedded U وابسته
federate U وابسته
attached U وابسته
sexual organs U وابسته به
correspondent U وابسته
correspondents U وابسته
subordinated U وابسته
germane U وابسته
messianic U وابسته به
subordinate U وابسته
belonging U وابسته ها
tuitionary U وابسته به
contingent U وابسته
contingents U وابسته
appurtenant U وابسته
subordinates U وابسته
dependent U وابسته
thereof=of that U وابسته به ان
attache U وابسته
subordinating U وابسته
relevant U وابسته
syncop U وابسته به غش
horatian U وابسته به هوراس
humnanist U وابسته به بشردوستی
galilean U وابسته به گالیله
hunnish U وابسته به هونها
hyperbolic U وابسته به هذلولی
hydrologic U وابسته به اب شناسی
hydrological U وابسته به خواص اب
hygroscopic U وابسته به نم نما
hypochondriacal U وابسته به تهیگاه
homeric U وابسته به هومر
hippocratic U وابسته به طب بقراط
gasolinic U وابسته به بنزین
paralytic U وابسته به فلج
glandulous U وابسته به غدد
glandulose U وابسته به غدد
gnomonic U وابسته به شاخص
gular U وابسته به مری
gutturo nasal U وابسته بگلووبینی
gregorian U وابسته به گریگوری
gerontic U وابسته به پیری
materialistic U وابسته به مادیات
geomantic U وابسته به رمالی
hematic U وابسته به خون
connubial U وابسته به زناشویی
iatric U وابسته به پزشکی
haemic U وابسته بخون
interoceptive U وابسته به احشاء
internuptial U وابسته به عروسی
interferential U وابسته به دخالت
intercollegiate U وابسته بکالج ها
Judaic U وابسته به یهودا
parenthetical U وابسته به دو کمانک
subordinate clause U بند وابسته
subordinate clauses U بند وابسته
oratorical U وابسته به سخنرانی
tutelary <adj.> U وابسته به سرپرستی
irrigational U وابسته به ابیاری
subversion U وابسته به خرابکاری
iraqi U وابسته به عراق
iranian U وابسته به ایران
interrogatory U وابسته به سئوال
social U وابسته بجامعه
planetary U وابسته به سیاره
focal U وابسته بکانون
nasal U وابسته به بینی
nasal U وابسته به منخرین
pessimistic U وابسته به بدبینی
inferential U وابسته به استنتاج
indonesian U وابسته به اندونزی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com