Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
sacerdotal
U
وابسته به کشیشان درخور کشیشان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
priest ridden
U
زیر نفوذ کشیشان قرار گرفته منکوب کشیشان
calotte
U
شبکلاه کشیشان
alb
U
پیراهن سفید و بلند کشیشان
dominie
U
عنوان کشیشان کلیسای هلند
lamasery-rise
U
[خانقاه کشیشان بودایی در تبت]
hoods
U
باشلق یا کلاه مخصوص کشیشان
hood
U
باشلق یا کلاه مخصوص کشیشان
pontifex
U
عضو شورای کشیشان کاتولیک
lama teshu
U
رئیس کشیشان بودایی مغولستان
soutane
U
ردای مخصوص کشیشان کاتولیک
dalailama
U
رئیس کشیشان بودایی تبت
sacerdotage
U
کشیش مابی جماعت کشیشان
shovel hat
U
کلاه لبه پهن کشیشان انگلیس
lamasery ries
U
خانقاه کشیشان بودایی در تبت و مغولستان
chantry
U
پولی که وقف کشیشان میشودتابرای مردگان بخوانند
humeral veil
U
پارچه مستطیل شکلی که کشیشان بر روی شانه می اندازند
your reverence
U
عنوان کشیشان که برابر است با عناوین قدیمی ایران
his reverence
U
جناب اقای- عنوان کشیشان که برابراست باعناوین قدیمی ایران
aaronic
U
از نسل هارون جزو گروه کشیشان پایین درجه مورمن
ark
U
[نوعی قفسه برای آویزان کردن پوشاک کشیشان در کلیسا]
recessional hymn
U
سرودیکه هنگام دست کشیدن کشیشان از عبادت نواخته میشود
biretta
U
یکجور کلاه چهارگوش که کشیشان کلیسای کاتولیک روم بر سر می گذارند
maniple
U
بازوبندیانواری که کشیشان هنگام انجام ایین ربانی ازبازوی خودمی اویزند
altar-screen
U
[پرده محراب که رواق خدمتگاه کشیشان را از بقیه جدا می کند که بسیار پر نقش و نگار از جنس سنگ، چوب یا فلز است.]
hagiarchy
U
حکومت کشیشان وروحانیون حکومت مقدسان
meets
U
تصادم کردن با دشمن درخور بودن درخور
meet
U
تصادم کردن با دشمن درخور بودن درخور
apposite
U
درخور
assorted
U
درخور
proportionate
U
درخور
likly
U
درخور
eligible
U
درخور
by fits and starts
U
درخور
deserved
U
درخور
congurous
U
درخور
idoneous
U
درخور
meet
U
درخور
apt
U
درخور
felicitous
U
درخور
meets
U
درخور
fittest
U
درخور مناسب
fit
U
درخور مناسب
fits
U
درخور مناسب
appropriate
U
درخور مناسب
appropriated
U
درخور مناسب
e. to the occasion
U
درخور موقع
pasturable
U
درخور چرا
queenly
U
درخور ملکه
becoming
U
شایسته درخور
appropriates
U
درخور مناسب
wifely
U
درخور زنان
befitting
U
درخور شایسته
befit
U
درخور بودن
appropriating
U
درخور مناسب
befits
U
درخور بودن
monkish
U
درخور رهبان
stagy
U
درخور نمایشگاه
marriageable
U
درخور عروسی
opportune
U
درخور مناسب
befitted
U
درخور بودن
thievish
U
درخور دزدان
gradient
U
درخور راه رفتن
little
U
درخور بچگی پست
gradatory
U
درخور راه دفتن
gradients
U
درخور راه رفتن
measuring
U
درخور اندازه گیری
congruous
U
درخور درست تلافی کننده یاجفت شونده
phallic
U
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
syzygial
U
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian
U
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
bureaucratic
U
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
telepathic
U
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
subglacial
U
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
dialectological
U
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
choral
U
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
puritanical
U
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
lexicographic
U
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
phylar
U
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
rectal
U
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
sothic
U
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
vehicular
U
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
erotic
U
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
monarchic
U
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
supervisory
U
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
kinetic
U
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
cliquy
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquey
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
sister services
U
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
frontal
U
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
lithic
U
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
zygose
U
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
morphic
U
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
hermitical
U
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
Neanderthal
U
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
associate
U
وابسته وابسته کردن
associates
U
وابسته وابسته کردن
associating
U
وابسته وابسته کردن
associated
U
وابسته وابسته کردن
popliteal
U
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
epistemologycal
U
وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
poplitaeal
U
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
physico chemical
U
وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
life cycle hypothesis
U
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
elysian
U
وابسته به
dependant
U
وابسته
dependants
U
وابسته
federate
U
وابسته
interdependent
U
وابسته
federated
U
وابسته
affiliating
U
وابسته
germane
U
وابسته
belonging
U
وابسته ها
israelitish
U
وابسته به
adjective
U
وابسته
adjectives
U
وابسته
attache
U
وابسته
akin
U
وابسته
attributable
U
وابسته به
hanger on
U
وابسته
affiliates
U
وابسته
affiliated
U
وابسته
attached
U
وابسته
related
U
وابسته
pertinent
U
وابسته
attendants
U
وابسته
plantar
U
وابسته به کف پا
attendant
U
وابسته
affiliate
U
وابسته
thereof
U
وابسته به ان
syncop
U
وابسته به غش
tuitionary
U
وابسته به
monitorial
U
وابسته به
dependent
U
وابسته
federates
U
وابسته
appurtenant
U
وابسته
thereof=of that
U
وابسته به ان
pyretic
U
وابسته به تب
wedded
U
وابسته
comprador
U
وابسته
cantabrigian
U
وابسته به
relative
U
وابسته
correspondent
U
وابسته
congenerous
U
وابسته
contingents
U
وابسته
diphtheric
U
وابسته به
subordinate
U
وابسته
subordinated
U
وابسته
relevant
U
وابسته
commissarial
U
وابسته به
cephalic
U
وابسته به سر
elfin
U
وابسته به جن
levitical
U
وابسته به
sexual organs
U
وابسته به
pertaining
U
وابسته
messianic
U
وابسته به
carpal
U
وابسته به مچ
of kin
U
وابسته
riverrine
U
وابسته به
contingent
U
وابسته
subordinates
U
وابسته
federating
U
وابسته
pertianing
U
وابسته
pyrexial
U
وابسته به تب
correspondents
U
وابسته
febile
U
وابسته به تب
aquatic
U
وابسته به اب
subordinating
U
وابسته
pyrexic
U
وابسته به تب
viral
U
وابسته به ویروس
satellitory
U
وابسته به اقمارسیارات
vital
U
وابسته به زندگی
malarial
U
وابسته به مالاریا
jugular
U
وابسته بوریدوداجی
macaronic
U
وابسته به ماکارونی
oracular
U
وابسته به وحی
jugulars
U
وابسته بوریدوداجی
homicidal
U
وابسته به ادمکشی
matrimonial
U
وابسته به عروسی
surgical
U
وابسته به جراحی
focal
U
وابسته بکانون
mayoral
U
وابسته به شهردار
planetary
U
وابسته به سیاره
missions
U
وابسته به ماموریت
cosmic
U
وابسته بگیتی
nasal
U
وابسته به منخرین
machine dependent
U
وابسته به ماشین
scribal
U
وابسته به کتابت
scolopendrine
U
وابسته به هزارپاها
scientail
U
وابسته به علم
nasal
U
وابسته به بینی
microscopic
U
وابسته به میکروسکپ
scansorial
U
وابسته بصعود
folklorish
U
وابسته به فولکلور
exegetic
U
وابسته به تفسیر
folkish
U
وابسته به فولکلور
aesthetically
U
وابسته به زیبایی
mission
U
وابسته به ماموریت
promethean
U
وابسته به پرومیتوس
saturnian
U
وابسته بزحل
oratorical
U
وابسته به سخنرانی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com