English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
georgic U وابسته به کشاورزی روستایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
vestal U روستایی وابسته به الهه کانون خانواده
food and agricultural organization U از موسسات وابسته به سازمان ملل متحدکه به سال 5491 تاسیس وهدفش بررسی وضع تولیدمحصولات کشاورزی و سایراغذیه است
agribusiness U تجارت محصولات کشاورزی کار و کسب کشاورزی
farm technology U روش فنی کشاورزی تکنولوژی کشاورزی
elevator U انبار غله | [کشاورزی] | جای غله خیز [کشاورزی]
phallic U وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
russeting U روستایی
peasants U روستایی
peasant U روستایی
ruralist U روستایی
loblolly U روستایی
muzhik or moujik U روستایی
Ferme ornee U [روستایی]
clodhoppers U روستایی
russetting U روستایی
rural U روستایی
boor U روستایی
villagers U روستایی
tao U روستایی
rustic U روستایی
agrestic U روستایی
cottager U روستایی
cottagers U روستایی
churl U روستایی
bucolic U روستایی
hawbuck U روستایی کم رو
villager U روستایی
clodhopper U روستایی
yokel U روستایی
yokels U روستایی
boors U روستایی
tillage U کشاورزی
arboretum U کشاورزی
farming U کشاورزی
agriculture U کشاورزی
husbandry U کشاورزی
agronomy U کشاورزی
plantership U کشاورزی
agronomic U کشاورزی
rural U کشاورزی
agricultural U کشاورزی
cottage industries U صنعت روستایی
isolated electric plant U نیروگاه روستایی
cottage industry U صنعت روستایی
hoyden U روستایی بی تربیت
hobnail U دهاتی روستایی
cottage U خانه روستایی
gammer U پیر زن روستایی
swain U جوان روستایی
diamond-faced U روستایی سازی
musette U یکجوررقص روستایی
russet U روستایی ضخیم
municipal road U راه روستایی
cottages U خانه روستایی
predial or prae U کشتی روستایی
villatic U روستایی دهاتی
rurality U زندگی روستایی
plough boy U جوانک روستایی
ruralize U روستایی شدن
puli U سگ روستایی مجارستانی
agricultral waste U پسماند کشاورزی
agricultural cooperatives U تعاونیهای کشاورزی
farm surplus U مازاد کشاورزی
vegetable soil U خاک کشاورزی
farm labors U کارگران کشاورزی
extensive agriculture U کشاورزی سطحی
manure U کود کشاورزی
to follow the plough U کشاورزی کردن
extensive agriculture U کشاورزی وسیع
agricultural credit U اعتبار کشاورزی
farming U کشاورزی برزیگری
agriculture U کشاورزی برزگری
agricultural sector U بخش کشاورزی
agricultural revolution U انقلاب کشاورزی
agricultural projects U طرحهای کشاورزی
agricultural products U محصولات کشاورزی
agricultural pollution U الودگی کشاورزی
farm yields U بازده کشاورزی
agricultural economics U اقتصاد کشاورزی
agricultural fluctuations U نوسانهای کشاورزی
agricultural implements U الات کشاورزی
agricultural investigation U تجسسات کشاورزی
countrified U روستایی روستا صفت
country seats U خانهی بزرگ روستایی
vertical loom U دار روستایی [قالی]
cot U کلبه روستایی [حقیر]
pastoralism U سبک شعر روستایی
peasntry U حالت یا خوی روستایی
ruralization U ایجاد زندگی روستایی
countryfied U روستایی روستا صفت
gaffers U پیر مرد روستایی
gaffer U پیر مرد روستایی
snowshed U پناهگاه روستایی در برابربرف
hawbuck U روستایی بیدست وپا
rustic manners U اطوار روستایی یا ناهنجار
bumpkins U روستایی نادان یا کودن
country seat U خانهی بزرگ روستایی
bumpkin U روستایی نادان یا کودن
outturn U محصول کشاورزی یاصنعتی
geoponic U مربوط به کشاورزی یاکشتکاری
sovkhoz U موسسه کشاورزی وروستایی
raw produce U محصول طبیعی یا کشاورزی
extensive agricultuse U کشاورزی غیر محدود
agricultural planning U برنامه ریزی کشاورزی
agricultural mechanization U ماشینی کردن کشاورزی
agroecosystem U بوم سازگان کشاورزی
agricultural support policy U سیاست حمایت از کشاورزی
agriculturist U دانشجوی دانشکدهء کشاورزی
agriculturalist U دانشجوی دانشکدهء کشاورزی
hay loader U لودر یونجه [کشاورزی]
anticrop agent U عامل ضدمحصولات کشاورزی
agricultural extension services U خدمات ترویج کشاورزی
ageicultural U مربوطبه کشاورزی یاکشتکاری
elevator U انبار دانه [کشاورزی]
pastorale U شعرویاموسیقی روستایی داستان شبانی
idylls U چکامه درباره زندگی روستایی
a rural backwater U محل روستایی عقب افتاده
grange U خانه ییلاقی یا ساختمانهای روستایی
pastoralist U سازنده شعرهای روستایی چوپان
granges U خانه ییلاقی یا ساختمانهای روستایی
idylls U شرح منظرهای اززندگانی روستایی
idyll U چکامه درباره زندگی روستایی
idyl U شرح منظرهای اززندگانی روستایی
idyll U شرح منظرهای اززندگانی روستایی
idyl U چکامه درباره زندگی روستایی
agricultural labor productivity U بهره دهی کارگر کشاورزی
He reanimated the Iranian agriculture. U کشاورزی ایران رازنده کرد
hacienda U بنگاه کشاورزی یا معدن ومانند ان
farm price supports U حمایت از قیمت کالاهای کشاورزی
kern U پیاده سبک اسحله ایرلندی روستایی
jacquerie U شورش و قیام روستاییان طبقه روستایی
cotter U روستایی اسکاتلندی که کلبه رعیتی دارد
cottar U روستایی اسکاتلندی که کلبه رعیتی دارد
basic crops U محصولات کشاورزی اساسی مانند گندم
granger U عضو انجمن پشتی بانان کشاورزی
agricultural price policy U سیاست تعیین قیمت محصولات کشاورزی
cottier U روستایی ایرلندی که کلبهای اجاره کرده است
bureaucratic U وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial U وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian U اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
choral U وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
dialectological U وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
telepathic U وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
subglacial U وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
lexicographic U وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
vehicular U وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
puritanical U وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
phylar U وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
sothic U وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
rectal U وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
harvester U کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
harvester-thresher [rare] U کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
corn harvester U کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
combine harvester U کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
combined harvester U کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
combine [combine harvester] U کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
latifundium U ملک کشاورزی باوسایل اولیه که برده ها در ان کارمیکرده اند
extensive cultivation U بالا بردن مقدارمحصول کشاورزی از طریق استفاده از زمین
supervisory U وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
erotic U وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
monarchic U وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
kinetic U وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
cliquy U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquey U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
pop goes the weasel U یکجور رقص روستایی که شیوه ان اینست که رقصنده از زیر دست انهامی گذرد
They have successfully managed the balancing act between retaining the rustic charm and modern conversion. U آنها با موفقیت توانستند تعادل بین افسون روستایی و تبدیل مدرن را ایجاد کنند.
lithic U وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
zygose U وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
frontal U وابسته به پیشانی وابسته بجلو
sister services U یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
self binder U ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
cottage contract U نوعی قرارداد بافت روستایی که کارفرما کاغذ شطرنجی، نخ های رنگ شده و طرح را آماده کرده و دستمزد بافنده پس از فروش به وی پرداخت می شود
anticrop operations U عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
Neanderthal U وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
morphic U وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
hermitical U وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
associate U وابسته وابسته کردن
associated U وابسته وابسته کردن
associating U وابسته وابسته کردن
associates U وابسته وابسته کردن
new deal U برنامه توسعه اقتصادی فرانکلین روزولت پس از سالهای بعداز بحران بزرگ درامریکا که دران کمک به کشاورزی بازنشستگی وبیمه بیکاری و غیره گنجانیده شده است
physico chemical U وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
epistemologycal U وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
poplitaeal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
popliteal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
agroecosystem U اکوسیستم کشاورزی اکوسیستم زراعی
stepped lines U خطوط کنگره ای [خطوط شکسته] [در اطراف نگاره ها و اشکال فرش های هندسی باف و روستایی. گاه بجای استفاده از خطوط صاف از این خطوط استفاده می شود.]
life cycle hypothesis U فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
commissarial U وابسته به
germane U وابسته
dependent U وابسته
cantabrigian U وابسته به
belonging U وابسته ها
cephalic U وابسته به سر
thereof U وابسته به ان
carpal U وابسته به مچ
comprador U وابسته
pertianing U وابسته
congenerous U وابسته
diphtheric U وابسته به
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com