Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pietist
U
وابسته به پرهیز گاری پارسا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
piety
U
پرهیز گاری خداترسی
schooner
U
گاری سفری گاری روپوش دار
schooners
U
گاری سفری گاری روپوش دار
devotionalist
U
پارسا
devotionist
U
پارسا
devotees
U
پارسا
devotee
U
پارسا
pietistic
U
پارسا منش
votary
U
پارسا عابد
devout
U
پارسا منش
pious
U
متقی پارسا
abstinent
U
پارسا منش مرتاض
abstinence;or abstinency
U
پرهیز
dieted
U
پرهیز
dieting
U
پرهیز
diets
U
پرهیز
gardyloo
U
پرهیز
abstinence
U
پرهیز
diet
U
پرهیز
eschewal
U
پرهیز
abstentions
U
پرهیز
abstention
U
پرهیز
avoidance
U
پرهیز
turning away
U
پرهیز
sanctity
U
پرهیز کاری
regimens
U
پرهیز غذایی
indeclinable
U
پرهیز نکردنی
abstainer
U
پرهیز کننده
non abstainer
U
پرهیز گار
abstemiousness
U
پرهیز و امساک
abstemiously
U
با پرهیز و امساک
negative virtue
U
پرهیز از بدی
shunner
U
پرهیز کننده
regimen
U
پرهیز غذایی
driver
U
گاری چی
gharry
U
گاری
cart
U
گاری
tumbril
U
گاری
carted
U
گاری
dogcarts
U
گاری سگ کش
carting
U
گاری
drivers
U
گاری چی
dogcart
U
گاری سگ کش
drayman
U
گاری کش
carts
U
گاری
van
U
گاری
vans
U
گاری
nephalism
U
پرهیز از نوشابه خوری
lenten
U
روزهای پرهیز وروزه
paracaisson
U
گاری دوچرخ
dumb waiters
U
گاری تاقچهدار
foot sweep
U
فن اوسوتو گاری
cartwright
U
گاری ساز
mail cart
U
گاری پست
carter
U
راننده گاری
cartage
U
حمل با گاری
shopping cart
U
گاری خرید
dumb waiter
U
گاری تاقچهدار
tumbrel
U
گیوتین گاری
applecart
U
گاری سیب
drayman
U
گاری بر چهارچرخه کش
wain
U
گاری واگن
wainwright
U
گاری ساز
wares
U
کالای فروشی پرهیز کردن از
ware
U
کالای فروشی پرهیز کردن از
holiness
U
پرهیز کاری لقب پاپ
lent
U
04 روز پرهیز وروزه کاتولیک ها
carthorse
U
اسب ارابهو گاری
camion
U
گاری کوتاه بی لبه
lorry
U
اتومبیل باری گاری
joltwagon
U
گاری یا ارابه پرتکان
lorries
U
اتومبیل باری گاری
paracaisson
U
گاری مهمات کش دستی
cartage
U
کرایه گاری مکاری
dietetics
U
فن پرهیز یا رژیم غذایی مبحث اغذیه
non abstainer
U
کسیکه از استعمال نوشابه پرهیز ننماید
burdened
U
مسئول پرهیز از تصادم با کشتی دیگر
abstinence
U
ریاضت پرهیز از استعمال مشروبات الکلی
cartful
U
انچه دریک گاری جا بگیرد
A wise man avoids edged tools.
<proverb>
U
آدم عاقل از چیز تیز پرهیز مى کند .
abstainer
U
پرهیزگار کسیکه از استعمال مسکرات پرهیز دارد
dray
U
گاری کوتاه بی لبه چهارچرخه بارکشی
phallic
U
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
hunger cloth
U
پرده روی صلیب ومجسمه ها
[دوران پرهیز وروزه کاتولیک ها]
lenten veil
U
پرده روی صلیب ومجسمه ها
[دوران پرهیز وروزه کاتولیک ها]
tailboard
U
تخته عقب گاری وکامیون برای تخلیه بار
golf cart
U
گاری دوچرخه برای حمل وسایل بازیگران در زمین گلف
to be broken on the wheel
U
روی چرخ گاری مردن
[نوعی مجازات اعدام در قرون وسطی]
syzygial
U
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic
U
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian
U
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
telepathic
U
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
subglacial
U
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
dialectological
U
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
choral
U
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
puritanical
U
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
vehicular
U
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
sothic
U
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
lexicographic
U
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
rectal
U
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
phylar
U
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
cliquy
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquey
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory
U
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
kinetic
U
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
erotic
U
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
monarchic
U
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
unhorse
U
از اسب افتادن یا پیاده شدن اسب را از گاری یا درشگه باز کردن
frontal
U
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
zygose
U
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
sister services
U
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
lithic
U
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
trolly
U
گاری بارکش اتومبیل بارکش کوتاه
trolley
U
گاری بارکش اتومبیل بارکش کوتاه
trolleys
U
گاری بارکش اتومبیل بارکش کوتاه
shunning
U
پرهیز کردن اجتناب کردن از
shuns
U
پرهیز کردن اجتناب کردن از
shun
U
پرهیز کردن اجتناب کردن از
shunned
U
پرهیز کردن اجتناب کردن از
jigger
U
درشکه یک اسبه گاری تک اسبه
hermitical
U
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
morphic
U
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
Neanderthal
U
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
associate
U
وابسته وابسته کردن
associating
U
وابسته وابسته کردن
associates
U
وابسته وابسته کردن
associated
U
وابسته وابسته کردن
epistemologycal
U
وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
poplitaeal
U
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
physico chemical
U
وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
popliteal
U
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
life cycle hypothesis
U
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
of kin
U
وابسته
congenerous
U
وابسته
affiliate
U
وابسته
germane
U
وابسته
diphtheric
U
وابسته به
pyrexic
U
وابسته به تب
related
U
وابسته
plantar
U
وابسته به کف پا
pertinent
U
وابسته
interdependent
U
وابسته
affiliated
U
وابسته
affiliates
U
وابسته
aquatic
U
وابسته به اب
attached
U
وابسته
cantabrigian
U
وابسته به
thereof=of that
U
وابسته به ان
pertianing
U
وابسته
riverrine
U
وابسته به
carpal
U
وابسته به مچ
syncop
U
وابسته به غش
affiliating
U
وابسته
pyrexial
U
وابسته به تب
federate
U
وابسته
commissarial
U
وابسته به
comprador
U
وابسته
federated
U
وابسته
pyretic
U
وابسته به تب
attributable
U
وابسته به
belonging
U
وابسته ها
sexual organs
U
وابسته به
tuitionary
U
وابسته به
dependent
U
وابسته
federates
U
وابسته
cephalic
U
وابسته به سر
pertaining
U
وابسته
adjective
U
وابسته
adjectives
U
وابسته
akin
U
وابسته
attache
U
وابسته
elfin
U
وابسته به جن
thereof
U
وابسته به ان
federating
U
وابسته
appurtenant
U
وابسته
correspondent
U
وابسته
subordinating
U
وابسته
wedded
U
وابسته
subordinated
U
وابسته
dependant
U
وابسته
dependants
U
وابسته
messianic
U
وابسته به
monitorial
U
وابسته به
hanger on
U
وابسته
subordinate
U
وابسته
subordinates
U
وابسته
contingents
U
وابسته
contingent
U
وابسته
relevant
U
وابسته
attendants
U
وابسته
elysian
U
وابسته به
israelitish
U
وابسته به
febile
U
وابسته به تب
relative
U
وابسته
correspondents
U
وابسته
levitical
U
وابسته به
attendant
U
وابسته
jesuitic
U
وابسته به یسوعیون
predial or prae
U
وابسته به زمین
prefectorial
U
وابسته به اداری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com