English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
introductory U وابسته به مقدمه معارفهای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
prologuize U مقدمه نوشتن مقدمه گفتن
prologize U مقدمه نوشتن مقدمه گفتن
phallic U وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
prelude U مقدمه
preambles U مقدمه
prefaced U مقدمه
foretoken U مقدمه
preludes U مقدمه
inductions U مقدمه
induction U مقدمه
preliminarily U مقدمه
sinfonia U مقدمه
protasis U مقدمه
preparatorily U مقدمه
preface U مقدمه
preamble U مقدمه
preparatory to U در مقدمه
prima facia U مقدمه
prolegomenon U مقدمه
overture U مقدمه
overtures U مقدمه
incipit U مقدمه
prelusion U مقدمه
lead up U مقدمه
prefacing U مقدمه
sudden U بی مقدمه
introduction U مقدمه
front matter U مقدمه
isagoge U مقدمه
introductions U مقدمه
snapped U بی مقدمه
prefaces U مقدمه
lead-up U مقدمه
inductility U مقدمه
snaps U بی مقدمه
snap U بی مقدمه
snapping U بی مقدمه
proem U مقدمه سراغاز
major premise U مقدمه کبری
catastasis U دیباچه مقدمه
preamble U مقدمه سند
cold snaps U یخ بندان بی مقدمه
foreparts U سر ودست مقدمه
forepart U سر ودست مقدمه
cold snap U یخ بندان بی مقدمه
antecedents U مقدم مقدمه
antecedent U مقدم مقدمه
set up U مقدمه چینی
preamble U مقدمه نوشتن
prelude to a play U مقدمه نمایش
pops U بی مقدمه اوردن
minor premise U مقدمه صغری
exordium U مقدمه سردفتر
preambles U مقدمه سند
impulse buying U خرید بی مقدمه
setup U مقدمه چینی
preambles U مقدمه نوشتن
lemma U مقدمه موضوع
popped U بی مقدمه اوردن
preamble of a statute U مقدمه قانون
preliminarily U بطور مقدمه
preamble of a treaty U مقدمه معاهده
preconidtion U شرط مقدمه
pop U بی مقدمه اوردن
short U بی مقدمه پیش از وقت
shorter U بی مقدمه پیش از وقت
protasis and epitasis U مقدمه و متن نمایش
prologues U مقدمه پیش گفتار
shortest U بی مقدمه پیش از وقت
prologue U مقدمه پیش گفتار
pop U بی مقدمه فشار اوردن
preamble U سراغاز مقدمه کتاب
it was a p to another book U مقدمه کتاب دیگربود
popped U بی مقدمه فشار اوردن
pops U بی مقدمه فشار اوردن
proem U مقدمه سخنرانی شروع
exordial U مربوط به اغاز یا مقدمه
i took him up short U بی مقدمه جلو او را گرفتم
prolegomenous U دارای مقدمه طولانی
preambles U سراغاز مقدمه کتاب
preamble U مقدمه وراهنمای نظامنامه یامقررات
precritical U مقدمه بحران قبل از وخامت
preambles U مقدمه وراهنمای نظامنامه یامقررات
syzygial U وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian U اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
bureaucratic U وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
choral U وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic U وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
subglacial U وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
dialectological U وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
this wind preludes thunder U این باد مقدمه رعد است
spate U تعداد خیلی زیاد هجوم بی مقدمه
vehicular U وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
lexicographic U وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
rectal U وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
sothic U وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
puritanical U وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
phylar U وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
adlib U بدون مقدمه صحبت کردن بمیل خود
front U مواجه شده با روبروی هم قرار دادن مقدمه نوشتن بر
fronting U مواجه شده با روبروی هم قرار دادن مقدمه نوشتن بر
to prefix a chapter to a book U فصلی بطور دیباچه یا مقدمه در جلو کتابی نوشتن
monarchic U وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquey U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory U وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
erotic U وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
cliquy U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic U وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
premises U خصوصیات ملک که در مقدمه سند درج میشود خانه ومتعلقات ان
improvisor U تعبیه کننده کسیکه بسرعت یا بلا مقدمه چیزیرا میسازد
frontal U وابسته به پیشانی وابسته بجلو
zygose U وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
sister services U یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
lithic U وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
Neanderthal U وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
morphic U وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
hermitical U وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
associated U وابسته وابسته کردن
associate U وابسته وابسته کردن
associating U وابسته وابسته کردن
associates U وابسته وابسته کردن
epistemologycal U وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
poplitaeal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
popliteal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
physico chemical U وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
offhand U بدون مقدمه بدون تهیه
housekeeping U عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
life cycle hypothesis U فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code U زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
germane U وابسته
hanger on U وابسته
belonging U وابسته ها
israelitish U وابسته به
attached U وابسته
of kin U وابسته
akin U وابسته
affiliate U وابسته
appurtenant U وابسته
related U وابسته
adjective U وابسته
adjectives U وابسته
elysian U وابسته به
messianic U وابسته به
affiliated U وابسته
plantar U وابسته به کف پا
attendant U وابسته
relative U وابسته
aquatic U وابسته به اب
dependent U وابسته
pertianing U وابسته
wedded U وابسته
attributable U وابسته به
riverrine U وابسته به
correspondents U وابسته
interdependent U وابسته
febile U وابسته به تب
levitical U وابسته به
affiliating U وابسته
affiliates U وابسته
attendants U وابسته
tuitionary U وابسته به
sexual organs U وابسته به
contingent U وابسته
thereof U وابسته به ان
elfin U وابسته به جن
pyrexic U وابسته به تب
pyrexial U وابسته به تب
pyretic U وابسته به تب
federating U وابسته
dependant U وابسته
dependants U وابسته
cephalic U وابسته به سر
contingents U وابسته
commissarial U وابسته به
congenerous U وابسته
comprador U وابسته
subordinating U وابسته
subordinates U وابسته
subordinated U وابسته
subordinate U وابسته
federates U وابسته
federated U وابسته
cantabrigian U وابسته به
relevant U وابسته
thereof=of that U وابسته به ان
pertaining U وابسته
monitorial U وابسته به
attache U وابسته
pertinent U وابسته
carpal U وابسته به مچ
correspondent U وابسته
diphtheric U وابسته به
federate U وابسته
syncop U وابسته به غش
incorporative U وابسته به الحاق
interferential U وابسته به دخالت
inferential U وابسته به استنتاج
inspectoral U وابسته به بازرس ها
indonesian U وابسته به اندونزی
indic U وابسته به هند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com