Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
intercultural
U
وابسته به فرهنگ دو کشور بین فرهنگی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lexicographic
U
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
cuttural attache
U
وابسته فرهنگی
homestay
U
خانواده مهمان دار
[کسی که برای آموزش زبان یا فرهنگ در آن کشور می گذراند]
lexical
U
وابسته به فرهنگ نویسی
lexical
U
وابسته به فرهنگ لغات
nonaligned
U
کشور غیر متعهد از نظرسیاسی کشور غیر وابسته
faunal
U
وابسته بجانوران یک کشور
Judaic
U
وابسته به کشور یهودیه
Lilliputian
U
وابسته به کشور لیلی پوت
onomasticon
U
فرهنگ نامهای خاص فرهنگ اسامی مردم
satellites
U
ماهواره اقمار یک کشور یا کشورهای وابسته سیاسی و نظامی
satellite
U
ماهواره اقمار یک کشور یا کشورهای وابسته سیاسی و نظامی
republic
U
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republics
U
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
floral design
U
طرح گل و بته
[قدیمی ترین فرش بافته شده با این طرح مربوط به قرن هجدهم میلادی در منطقه قفقاز روسیه می باشد. این طرح به گونه های مختلف بافته شده و ریشه در فرهنگ کشور دارد مثل گل لاله در فرش ترکیه.]
Burundi
U
کشور بروندی در مرکز خاوری افریقا و شرق کشور زئیر
secession
U
تجزیه جدایی یک قسمت از خاک کشور و خروج ان از حاکمیت کشور منفصل منه
extraditing
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradites
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradited
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradite
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
provincialism
U
اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور
innocent passage
U
مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
cultural
U
فرهنگی
educational
U
فرهنگی
phlistinism
U
بی فرهنگی
culturally
U
فرهنگی
cultural deprivation
U
محرومیت فرهنگی
cultural anomy
U
بی هنجاری فرهنگی
lettered
U
فرهنگی باسواد
cultural anomie
U
بی هنجاری فرهنگی
cultural psychiatry
U
روانپزشکی فرهنگی
cultural lag
U
پس افتادگی فرهنگی
cultural heritage
U
میراث فرهنگی
cultural fad
U
هوس فرهنگی
cultural tourism
U
گردشگری فرهنگی
cultural development
U
توسعه فرهنگی
transcultural
U
بین فرهنگی
culture shock
U
کوبهی فرهنگی
subversives
U
اجتماعی و فرهنگی
culture shock
U
ضربهی فرهنگی
sociocultural
U
اجتماعی- فرهنگی
subversive
U
اجتماعی و فرهنگی
cross-cultural
U
میان فرهنگی
cross cultural
U
میان فرهنگی
cross cultural psychiatry
U
روانپزشکی میان فرهنگی
cultural absolutism
U
مطلق نگری فرهنگی
cross cultural psychology
U
روانشناسی میان فرهنگی
cultural relativism
U
نسبی نگری فرهنگی
cultural parallelism
U
توازی نگری فرهنگی
cultural anthropology
U
انسان شناسی فرهنگی
letter of recall
U
نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
renaissance
U
دوره تجدد ادبی و فرهنگی رنسانس
enchilada
U
کیک ذرت محتوی گوشت وگوجه فرهنگی وادویه
outside art
U
[هنری که خارج از چهارچوب رسمی و فرهنگی اجتماع باشد]
phallic
U
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
subversion
U
نابود کردن قدرت یک حکومت ازنظرنظامی اقتصادی روانی فرهنگی سیاسی و اجتماعی
glossarist
U
کسی که در پایان کتابی فهرست یا فرهنگی برای لغات دشوار ان تهیه میکند مفسر
cultures
U
فرهنگ
lexicons
U
فرهنگ
culturing
U
فرهنگ
culture
U
فرهنگ
kultur
U
فرهنگ
lexicon
U
فرهنگ
dictionary
U
فرهنگ
dictionaries
U
فرهنگ
lowbrow
U
بی فرهنگ
iranism
U
فرهنگ ایرانی
data dictionary
U
فرهنگ داده ها
lexicography
U
فرهنگ نویسی
subcultures
U
فرهنگ فرعی
rhyming dictionary
U
فرهنگ قوافی
urbiculture
U
شهر فرهنگ
walking dictionary
U
فرهنگ متحرک
dictionary
U
فرهنگ لغات
etymologicon
U
فرهنگ مشتقات
thesaurus
U
فرهنگ جامع
Arabic
U
فرهنگ عربی
deculturation
U
فرهنگ زدایی
deculturation
U
فرهنگ باختگی
thesauruses
U
فرهنگ جامع
subcultures
U
خرده فرهنگ
national culture
U
فرهنگ ملی
vocabulary
U
فرهنگ لغات
armenian
U
فرهنگ ارمنی
an a to a dictionary
U
ضمیمه فرهنگ
acculturation
U
فرهنگ پذیری
acculturate
U
فرهنگ پذیرفتن
abclution
U
فرهنگ ناپذیری
graecism
U
فرهنگ یونانی
encyclopaedia
U
فرهنگ جامع
educative
U
فرهنگ بخش
dictionaries
U
فرهنگ لغات
gradus
U
فرهنگ عروضی
dictionary
U
فرهنگ لغات
glossary
U
فرهنگ لغات
subculture
U
خرده فرهنگ
folklore
U
فرهنگ قومی
class culture
U
فرهنگ طبقهای
ministry education
U
وزارت فرهنگ
ministry of education
U
وزارت فرهنگ
vocabularies
U
فرهنگ لغات
lexicon
[dictionary]
U
فرهنگ لغات
word book
U
فرهنگ لغات
enculturation
U
فرهنگ اموزی
subculture
U
فرهنگ فرعی
wordbook
U
فرهنگ لغات
gazetteer
U
فرهنگ جغرافیایی
bureaucratic
U
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian
U
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial
U
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
country cover diagram
U
دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور
culture bound tests
U
ازمونهای فرهنگ- بسته
eeglish persian dictionary
U
فرهنگ انگلیسی به فارسی
dictionary program
U
برنامه فرهنگ لغات
an a to a dictionary
U
ذیل یاملحقات فرهنگ
chung shin sooyak
U
فرهنگ اخلاقی تکواندو
glossary
U
فرهنگ لغات دشوار
hellenist
U
متخصص فرهنگ یونان
culture fair tests
U
ازمونهای فرهنگ- نابسته
glossaries
U
فرهنگ لغات دشوار
culture free tests
U
ازمونهای فرهنگ- نابسته
choral
U
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic
U
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
dialectological
U
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial
U
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
rectal
U
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
phylar
U
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
vehicular
U
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
sothic
U
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
puritanical
U
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
glossaries
U
فرهنگ لغات فنی سفرنگ
Brahmin
U
آدم با فرهنگ از طبقات بالا
it is ministerial to culture
U
وسیله ترقی فرهنگ است
germanist
U
دانشمند فرهنگ و زبان المانی
americanist
U
متخصص زبان یا فرهنگ امریکایی
Brahmins
U
آدم با فرهنگ از طبقات بالا
lexicography
U
فرهنگ نویسی واژه نگاری
vocabular
U
مربوط به فرهنگ لغات زبان
occidentalism
U
پیروی از فرهنگ و تمدن باختری
slavist
U
محقق در فرهنگ وزبان اسلاوی
glossary
U
فرهنگ لغات فنی سفرنگ
slavicist
U
محقق در فرهنگ وزبان اسلاوی
culturist
U
فرهنگ خواه هواخواه تهذیب وپرورش
philistines
U
ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
A dictionary tell you what words mean .
U
فرهنگ زبان معنی کلمات را میدهد
philistine
U
ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
philistia
U
ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
monarchic
U
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
kinetic
U
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
cliquey
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquy
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory
U
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
erotic
U
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
Indian style
U
[سبک معماری هندی متاثر از فرهنگ غربی]
Don't touch me!; Don't you touch me!
U
به من خیلی نزدیک نشو !
[یک متر در فرهنگ باختر]
Don't touch me!; Don't you touch me!
U
وارد منطقه شخصی من نشو !
[یک متر در فرهنگ باختر]
acculturate
نقل و انتقال دادن فرهنگ یک جامعه به جامعهء دیگر
This dictionary has many examples of how idioms are used .
U
این فرهنگ مثالهای زیادی از کاربرد اصطلاحات دارد
humanism
U
مسلک نوع پرستی و انسان دوستی ادبیات و فرهنگ
guinea pepper
U
فلفل قرمز هندی فلفل فرهنگی
This dictionary is published(printed) in three volumes.
U
این فرهنگ زبان درسه جلد منتشر گردیده است
occidentalist
U
کسیکه فرهنگ و اداب باختریان را جستجو میکند باختر شناس
gradus
U
فرهنگ نظم ونثر لاتین و یونانی که سابقادر انگلستان تدریس میشده
lore
U
فرهنگ نژادی افسانه هاوروایات قومی فاصله بین چشم ومنقار
synonymize
U
الفاظ مترادف بکار بردن فرهنگ لغات هم معنی راتالیف کردن
lithic
U
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
frontal
U
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
sister services
U
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
zygose
U
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
behind the times
<idiom>
U
از مد افتاده عقب افتاده فرهنگی
Neanderthal
U
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
hermitical
U
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
morphic
U
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
economic and social council
U
شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
external symbol dictionary
U
فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
sinologue
U
چین شناس ویژه گر فرهنگ وادبیات وتاریخ چین
sinologist
U
چین شناس ویژه گر فرهنگ وادبیات وتاریخ چین
Japonaiserie
U
[از بعد از نیمه قرن نوزدهم میلادی طراحی ژاپنی متاثر از فرهنگ غرب بویژه در صنایع دستی و زیبایی شناسی بوجود آمد.]
associates
U
وابسته وابسته کردن
associate
U
وابسته وابسته کردن
associated
U
وابسته وابسته کردن
associating
U
وابسته وابسته کردن
popliteal
U
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
physico chemical
U
وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
poplitaeal
U
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
epistemologycal
U
وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
state
U
کشور
soil
U
کشور
soiling
U
کشور
soils
U
کشور
country
U
کشور
countries
U
کشور
state-
U
کشور
fatherland
U
کشور
fatherlands
U
کشور
stating
U
کشور
stated
U
کشور
land n
U
کشور
common wealth
U
کشور
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com