English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
interdenominational U وابسته به فرقههای مذهبی و روابط انها با یکدیگر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
druze U یکی از فرقههای سیاسی و مذهبی اسلام بلوردان
pragmatics U مطالعه و بررسی روابط میان علائم و استفاده انها
wire locking U بستن تعدادی مهره یا پیچ به یکدیگر توسط سیم ایمنی برای جلوگیری از شل شدن انها
reciprocal agreement U قراردادی که دو کشور برای توسعه روابط اقتصادی با یکدیگرمنعقد می سازند و بر این مبنا به یکدیگر امتیازاتی ازنظر تعرفه گمرکی و عوارض و تسهیلات می دهند
international U وابسته به روابط بین المللی
internationals U وابسته به روابط بین المللی
psychophysical U وابسته بعلم روابط میان تن وروان
catechetic U وابسته به تعالیم مذهبی
sacramental U وابسته به مراسم مذهبی
neologian U وابسته به تعلیمات نوین مذهبی
tzigane U وابسته به کولیهای مجار یاموزیک انها
neological U ناشی از تجد د مذهبی وابسته به اصول نوین یاواژه سازی در زبان
labor relations U روابط کارگر و کارفرما روابط کارگری
push pull U وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
notobranchiate U در باب ماهیانی گفته میشود که نفس کش انها در روی پشت انها است
civil military relations U روابط بین نظامیان وغیرنظامیان روابط نظامیان با مردم کشورهای دیگر
ritualist U ویژه گر تشریفات مذهبی وابسته به تشریفات
druse U یکی از فرقههای سیاسی ومذهبی اسلام بلوردان
hospitaler U فرقههای مسیحی که از بیماران ومعلولین پرستاری میکردند
reestablishment of diplomatic relations U برقراری مجدد روابط سیاسی اعاده روابط سیاسی
concordat U پیمان دولت با جماعت مذهبی پیمان رسمی میان دو فرقه مذهبی
psychophysics U علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
relations U روابط
phallic U وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
disengagement U متارکه روابط
diplomatic relations U روابط دیپلماتیک
social relations U روابط اجتماعی
terming U روابط فصل
termed U روابط فصل
diplomatic relations U روابط سیاسی
good relations U روابط حسنه
financial relations U روابط مالی
term U روابط فصل
industrial relations U روابط صنعتی
public relations U روابط عمومی
economic relations U روابط اقتصادی
public affairs U روابط عمومی
sexual relations U روابط جنسی
space relations U روابط فضایی
rapporchment U تجدید روابط
communal relationship U روابط ناحیهای
ideological relations U روابط ارمانی
paratactic U فاقد روابط
marital relations U روابط زناشویی
phalanstery U روابط تعاونی اجتماعی
rupture of diplomatic relations U قطع روابط دیپلماتیک
rupture of diplomatic relations U قطع روابط سیاسی
community relations U قسمت روابط عمومی
good neigbourly relations U روابط حسن همجواری
interstate relations U روابط بین الدول
means end relations U روابط وسیله- هدف
rapprochement U ایجاد روابط حسنه
flesh and blood <idiom> U روابط نزیک داشتن
severance of diaplomatic relations U قطع روابط سیاسی
ideological relations U روابط ایده ئولوژیک
interruption of diplomatic relations U قطع روابط سیاسی
breach of diplomatic relations U قطع روابط سیاسی
break of relations U قطع روابط کردن
come to a rupture U قطع روابط کردن
come to rupture U قطع روابط کردن
industrial relations U روابط کارگر وکارفرما
international economic relations U روابط اقتصادی بین المللی
psychophysics U مبحث روابط روان وماده
anthropology U مبحث روابط انسان با خدا
sociometry U سنجش روابط افراد جامعه
electro magnetism U علم روابط فیزیکی میان
amity U روابط حسنه حسن تفاهم
to off negotiations U اعلان قطع گفتگو یا روابط کردن
dynamic relation U روابط میان جوهروعرض یاعلت و معلول
The sever ones connections ( relation ) with someone . U روابط خود را با کسی قطع کردن
to break off diplomatic relations U روابط دیپلماتیکی را قطع کردن [سیاست]
minnesota spacial relations test U ازمون روابط فضایی مینه سوتا
from each other <adv.> U از یکدیگر
each other U یکدیگر
one another U یکدیگر
from one another <adv.> U از یکدیگر
interwork U بر یکدیگر
of each other <adv.> U از یکدیگر
one a U یکدیگر
of one another <adv.> U از یکدیگر
peer to each other U برابر با یکدیگر
interconnecting U اتصال به یکدیگر
interconnected U اتصال به یکدیگر
interconnect U اتصال به یکدیگر
interconnects U اتصال به یکدیگر
couples U ترکیب با یکدیگر
combine U ترکیب با یکدیگر
coupled U ترکیب با یکدیگر
cheek by jowl U پهلوی یکدیگر
couple U ترکیب با یکدیگر
internecine U کشتار یکدیگر
simultaneous with each other U مقارن یکدیگر
concrescence U رشد با یکدیگر
intersecting U از یکدیگر گذرنده
peer to each other U قرین یکدیگر
to look at each other U به یکدیگر نگریستن
arm in arm U در دست یکدیگر
combining U ترکیب با یکدیگر
combines U ترکیب با یکدیگر
ententes U روابط حسنه دولتهای متحابه ودوست حسن تفاهم
entente U روابط حسنه دولتهای متحابه ودوست حسن تفاهم
community relations U روابط همکاری بین سازمانهای نظامی وقشرهای اجتماعی
ententes cordiales U روابط حسنه دولتهای متحابه ودوست حسن تفاهم
bureaucratic U وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian U اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial U وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
complementary U تکمیل کننده یکدیگر
to look at each other U به یکدیگر نگاه کردن
grappling U گرفتن لباس یکدیگر
abut U به یکدیگر ضربه زدن
abutted U به یکدیگر ضربه زدن
incompossible U منافی یکدیگر ناسازگار
of a piece with each other U ازسر هم همجنس یکدیگر
abuts U به یکدیگر ضربه زدن
interconnected U با یکدیگر اتصال دادن
correlative with each other U لازم و ملزوم یکدیگر
intersplere U در حوزه یکدیگر امدن
they are well matched U حریف یکدیگر هستند
hand in hand U دست دردست یکدیگر
interconnects U با یکدیگر اتصال دادن
interconnecting U با یکدیگر اتصال دادن
one-to-one U عینامساوی و مرتبط با یکدیگر
in tune <idiom> U با یکدیگر موافق بودن
interconnect U با یکدیگر اتصال دادن
one to one U عینامساوی و مرتبط با یکدیگر
telepathy U ارتباط افکار با یکدیگر
subglacial U وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral U وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic U وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
dialectological U وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
yond U انها
those U انها
they U انها
churchgoers U مذهبی
churchgoer U مذهبی
churchly U مذهبی
religious U مذهبی
lexicographic U وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
puritanical U وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
phylar U وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
sothic U وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
rectal U وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
vehicular U وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
hand-to-hand U دست بدست یکدیگر مجاور
networks U اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
juxtaposition U جا دادن اقلام در مجاورت یکدیگر
iteraction U تاثیر چند چیز بر یکدیگر
hue U [وجه تمایز رنگ ها از یکدیگر]
life line U طناب اتصال افراد به یکدیگر
take turns <idiom> U انجام کاری با همکاری یکدیگر
hand to hand U دست بدست یکدیگر مجاور
incompatible U غیر قابل استعمال با یکدیگر
adhesion of fibers U خاصیت چسبندگی الیاف به یکدیگر
interaction U عمل دو چیز روی یکدیگر
network U اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
most of them U بیشتر انها
who are they? U انها کی هستند
the most that i can do U بیشتر انها
one of them U یکی از انها
many of them U بسیاری از انها
ritual U تشریفات مذهبی
gurus U معلم مذهبی
tenet U متعقدات مذهبی
religionism U غیرت مذهبی
missionary U مبلغ مذهبی
neologize U مذهبی بودن
clergymen U عالم مذهبی
clergyman U عالم مذهبی
spirituality U روحیه مذهبی
convertor U مبلغ مذهبی
revival U جنبش مذهبی
revivals U جنبش مذهبی
missionaries U مبلغ مذهبی
missioner U مبلغ مذهبی
sects U فرقه مذهبی
converter U مبلغ مذهبی
semireligious U نیمه مذهبی
religious matters U مسائل مذهبی
religious rites U شعائر مذهبی
holidays U تعطیل مذهبی
R.E U تحصیلات مذهبی
religious tenets U عقاید مذهبی
holiday U تعطیل مذهبی
pontifex U شورای مذهبی
devout U مذهبی عابد
sect U فرقه مذهبی
guru U معلم مذهبی
pastoral psychiatry U روانپزشکی مذهبی
religiose U مذهبی بودن
religiosity U تعصب مذهبی
dogmatism U تعصب مذهبی
service book U کتب مذهبی
holy day U تعطیل مذهبی
sapphic vice U شهوت رانی زنان نسبت به یکدیگر
interfruitful U قابل گرده افشانی یا لقاح با یکدیگر
The twins look just like each other. U دوقلوها خیلی شبیه یکدیگر هستند.
back formation U لغت سازی اشتقاق لغات از یکدیگر
interacts U برای عمل کردن روی یکدیگر
deme U دستهای از موجودات زنده مرتبط با یکدیگر
data chaining U فرایند اتصال اقلام داده به یکدیگر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com