English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
matrimonial U وابسته به عروسی
internuptial U وابسته به عروسی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
maritally U چنانکه وابسته بشوهر باشد از راه عروسی
postnuptial U وابسته به بعد از عروسی
spousal U زفاف وابسته به عروسی
Other Matches
left handed marriage U عروسی با پست تر از خود عروسی با غیر هم کفو
wedding day U روز عروسی جشن سالیانه عروسی
phallic U وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
hymens U عروسی
espousal U عروسی
marriages U عروسی
marriage U عروسی
spousal U عروسی
matrimony U عروسی
hymen U عروسی
wedding U عروسی
weddings U عروسی
nuptials U عروسی
nuptial U عروسی
bridal U عروسی
wedlock U عروسی
hedge marriage U عروسی زیرجلی
bridal U جشن عروسی
wedding U جشن عروسی
marriage preparations U تدارکات عروسی
get marriage U عروسی کردن
marriageable U درخور عروسی
mismarriage U عروسی ناجور
proposal of marriage U پیشنهاد عروسی
wedding ring انگشتر عروسی
nuptial U نکاحی عروسی
nuptials U نکاحی عروسی
digamy U عروسی دوباره
the advantages of marriage U فوائد عروسی
marriage U جشن عروسی
handfast U پیمان عروسی
the nuptial day U روز عروسی
to change ones condition U عروسی کردن
to get married U عروسی کردن
to chang one's condition U عروسی کردن
weddings U جشن عروسی
marries U عروسی کردن
marry U عروسی کردن
wed U عروسی کردن با
marriages U جشن عروسی
nuptial ceremonies U ایین عروسی
to come dressed in your wedding finery U با لباس عروسی آمدن
marriage lines U گواهی نامه عروسی
espousing U عروسی کردن نامزدکردن
espouse U عروسی کردن نامزدکردن
sham marriage U عروسی ساختگی یا دروغی
remarried U دوباره عروسی کردن
remarries U دوباره عروسی کردن
espouses U عروسی کردن نامزدکردن
promise of marriage U قول یا پیمان عروسی
espoused U عروسی کردن نامزدکردن
genial bed U رختخواب یافراش عروسی
trigmous U سه بار عروسی کرده
remarry U دوباره عروسی کردن
anniversary U جشن سالیانه عروسی
married U عروسی کرده متاهل
hymen U خدای عروسی ونکاح
antenuptial U مربوط به پیش از عروسی
anniversaries U جشن سالیانه عروسی
to pop the question U پیشنهاد عروسی کردن
hymens U خدای عروسی ونکاح
a wedding with all the trimmings [fixings] U یک عروسی با هر چیزی که باهاش می آید
relative impediment U محظور شرعی برای عروسی
deuterogamy U عروسی دوم باره تجدیدفراش
love match U عروسی ای که پایه اش عشق باشد و بس
consummated U انجام دادن عروسی کردن
silver wedding U بیست وپنجمین سال عروسی
consummating U انجام دادن عروسی کردن
wedding party U مجلس عروسی یا عقد کنان
d. wedding U جشن شصتمین سال عروسی
they were made one U یعنی باهم عروسی کردند
golden weddings U جشن پنجاهمین سال عروسی
diamond weddings U شصتمین یا هفتادوپنجمین سال عروسی
consummate U انجام دادن عروسی کردن
consummates U انجام دادن عروسی کردن
We have a wedding ceremony comin off. U جشن عروسی در پیش داریم
diamond wedding U شصتمین یا هفتادوپنجمین سال عروسی
golden wedding U جشن پنجاهمین سال عروسی
olympian U اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
bureaucratic U وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial U وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
choral U وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
dialectological U وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial U وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
telepathic U وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
handfast U دست نامزدی پیمان عروسی بستن با حلقه
rectal U وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
phylar U وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
vehicular U وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
lexicographic U وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
puritanical U وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
sothic U وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
hymeneal U سطح هاگدار ومیوه اور قارچ سرود عروسی
wedding cake U کلوچهای که در عروسی به مهمانان میدهند و برای دوستانی ....میفرستند
p sexual relations U امیزش جنسی بطورهرج مرج وبدون رعایت ائین عروسی
supervisory U وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
cliquey U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquy U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
monarchic U وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
kinetic U وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
erotic U وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
morganatic marriage U عروسی یکی از بزرگان بازنی که ازطبقات پست که باشوهرخودهم پایه نمیشود
lithic U وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
zygose U وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
frontal U وابسته به پیشانی وابسته بجلو
sister services U یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
morphic U وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
Neanderthal U وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
hermitical U وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
associating U وابسته وابسته کردن
associated U وابسته وابسته کردن
associate U وابسته وابسته کردن
associates U وابسته وابسته کردن
popliteal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
poplitaeal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
epistemologycal U وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
physico chemical U وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
married under a contract unlimited perio U زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
life cycle hypothesis U فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
pyrexial U وابسته به تب
riverrine U وابسته به
thereof U وابسته به ان
sexual organs U وابسته به
wedded U وابسته
pertaining U وابسته
attendants U وابسته
subordinates U وابسته
elfin U وابسته به جن
attendant U وابسته
diphtheric U وابسته به
pyrexic U وابسته به تب
congenerous U وابسته
cephalic U وابسته به سر
commissarial U وابسته به
interdependent U وابسته
aquatic U وابسته به اب
appurtenant U وابسته
attributable U وابسته به
plantar U وابسته به کف پا
adjective U وابسته
syncop U وابسته به غش
comprador U وابسته
tuitionary U وابسته به
of kin U وابسته
attache U وابسته
relative U وابسته
adjectives U وابسته
attached U وابسته
hanger on U وابسته
pyretic U وابسته به تب
israelitish U وابسته به
affiliating U وابسته
akin U وابسته
dependant U وابسته
dependants U وابسته
cantabrigian U وابسته به
thereof=of that U وابسته به ان
levitical U وابسته به
affiliate U وابسته
monitorial U وابسته به
affiliated U وابسته
belonging U وابسته ها
correspondent U وابسته
related U وابسته
pertinent U وابسته
subordinated U وابسته
contingent U وابسته
contingents U وابسته
correspondents U وابسته
pertianing U وابسته
febile U وابسته به تب
subordinate U وابسته
affiliates U وابسته
relevant U وابسته
carpal U وابسته به مچ
elysian U وابسته به
subordinating U وابسته
federate U وابسته
federates U وابسته
messianic U وابسته به
germane U وابسته
federating U وابسته
federated U وابسته
dependent U وابسته
astronautical U وابسته به فضانوردان
bacterial U وابسته به باکتری
photic U وابسته به نوروروشنایی
piscatorial U وابسته به ماهیگیری
associated company U شرکت وابسته
piscatorial U وابسته به صیدماهی
human U وابسته بانسان
piscatory U وابسته به ماهیگیری
balsamic U وابسته به بلسان
army attache U وابسته زمینی
army attache U وابسته نظامی
pharyngal U وابسته به گلوگاه
radio carpal U وابسته به زندبالاومچ
attache U وابسته نظامی
auditive U وابسته به شنوایی
auricular U وابسته بشنوایی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com