English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pleural U وابسته به شامه شش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
matral U وابسته به نرم شامه یا سخت شامه
meningeal U وابسته به شامه مخ پاشامی
pericardiac U وابسته به برون شامه دل
pericardial U وابسته به برون شامه دل
Other Matches
membrane U شامه
membranes U شامه
pellicle U شامه
pleura U شش شامه
smell U شامه
smelled U شامه
smelling U شامه
velum U شامه
meninx U شامه مخ
membrance U شامه
smells U شامه
flair U شامه سگ
patagium U شامه
mater U نرم شامه
evening pragen U نماز شامه
mater U سخت شامه
anosmia U فقدان حس شامه
olfactory nerve U عصب شامه
olfaction U حس شامه بویایی
pleurotomy U برش شامه شش
pia mater U نرم شامه
piamater U نرم شامه
mucous membrance U شامه مخاطی
endocardium U درون شامه دل
serous membrane U شامه ابکی
mucosa U شامه مخاطی
synovial membrane U شامه یاغشازلالی
dura mater U سخت شامه
membran U شامه دار
pericardium U برون شامه دل
rhinencephalon U مرکز شامه
quick scented U دارای شامه تیزیاتند
pleurisy U اماس شامه ریه
keen scented U دارای شامه تیز
perichondrium U شامه غضروف پوش
peritoneum U برون شامه روده ها
nosier U دارای شامه تیز فضول
pericarditis U اماس برون شامه قلب
nosiest U دارای شامه تیز فضول
nosey U دارای شامه تیز فضول
nosy U دارای شامه تیز فضول
sleuth hound U یکجور سگ شکاری که شامه بسیارتیزی دارد
bloodhound U نوعی سگ شکاری که شامه بسیارتیزی دارد
bloodhounds U نوعی سگ شکاری که شامه بسیارتیزی دارد
pleurohepatitis U اماس شامه شش وجگر التهاب غشاریه وکبد
endocranium U سطح داخلی جمجمعه و سخت شامه مغز
phallic U وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
psilosis U یکجور ناخوشی گرمسیری که نشانه ان زخم شدن شامه مخاطی دهان است
olympian U اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
bureaucratic U وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial U وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
telepathic U وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
choral U وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
subglacial U وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
dialectological U وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
lexicographic U وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
vehicular U وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
sothic U وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
puritanical U وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
phylar U وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
rectal U وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
erotic U وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
monarchic U وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquey U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquy U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic U وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
supervisory U وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
frontal U وابسته به پیشانی وابسته بجلو
sister services U یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
zygose U وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
lithic U وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
pelliculate U پوسته پوسته شامه دار
hermitical U وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
Neanderthal U وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
morphic U وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
associate U وابسته وابسته کردن
associated U وابسته وابسته کردن
associates U وابسته وابسته کردن
associating U وابسته وابسته کردن
popliteal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
physico chemical U وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
epistemologycal U وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
poplitaeal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
life cycle hypothesis U فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
dependent U وابسته
thereof=of that U وابسته به ان
federated U وابسته
comprador U وابسته
commissarial U وابسته به
belonging U وابسته ها
levitical U وابسته به
congenerous U وابسته
attendant U وابسته
israelitish U وابسته به
adjective U وابسته
thereof U وابسته به ان
adjectives U وابسته
syncop U وابسته به غش
appurtenant U وابسته
dependant U وابسته
interdependent U وابسته
akin U وابسته
dependants U وابسته
of kin U وابسته
aquatic U وابسته به اب
pyrexial U وابسته به تب
cephalic U وابسته به سر
affiliating U وابسته
federates U وابسته
carpal U وابسته به مچ
affiliate U وابسته
attendants U وابسته
affiliated U وابسته
pyretic U وابسته به تب
related U وابسته
federating U وابسته
attache U وابسته
pyrexic U وابسته به تب
pertinent U وابسته
cantabrigian U وابسته به
plantar U وابسته به کف پا
federate U وابسته
affiliates U وابسته
febile U وابسته به تب
riverrine U وابسته به
correspondent U وابسته
correspondents U وابسته
elfin U وابسته به جن
tuitionary U وابسته به
subordinates U وابسته
subordinating U وابسته
diphtheric U وابسته به
sexual organs U وابسته به
attributable U وابسته به
contingent U وابسته
hanger on U وابسته
contingents U وابسته
attached U وابسته
wedded U وابسته
germane U وابسته
subordinated U وابسته
pertaining U وابسته
elysian U وابسته به
messianic U وابسته به
subordinate U وابسته
relative U وابسته
pertianing U وابسته
monitorial U وابسته به
relevant U وابسته
anginal U وابسته به گلودرد
masticatory U وابسته به جویدن
aerological U وابسته بهواشناسی
tonsorial U وابسته به سلمانی
air attache U وابسته هوایی
vital U وابسته بزندگی
toplogic U وابسته به مکانشناسی
aesculapian U وابسته به دارگونه طب
lenten U وابسته به چله
altitudinal U وابسته به اوج
seminal U وابسته به منی
tutelary U وابسته بقیمومت
affiliated company U شرکت وابسته
press attache U وابسته مطبوعاتی
leninist U وابسته به لنین
analphabetic U وابسته به بیسوادی
laryngitic U وابسته به نای
municipal U وابسته بشهرداری
laryngeal U وابسته بنای
tibial U وابسته بدرشت نی
aortal U وابسته بشاهرگ
veterinary U وابسته بدامپزشکی
memory dependent U وابسته حافظه
homicidal U وابسته به ادمکشی
mensal U وابسته به میز
solar U وابسته بخورشید
photographic U وابسته به عکاسی
prefectoral U وابسته به اداری
aortic U وابسته بشاهرگ
uxorial U وابسته به عیال
provencal U وابسته بشهر
prefectorial U وابسته به اداری
psychiatric U وابسته به روانپزشکی
porcine U وابسته بخوک
matricidal U وابسته بمادرکشی
nasal U وابسته به منخرین
maximal U وابسته به حداکثر
scientific U وابسته بعلم
mayoral U وابسته به شهردار
menopausal U وابسته به یائسگی
undersurface U وابسته بزیرسطح
investigatory U وابسته به رسیدگی
antichristian U وابسته به دجال
time dependent U وابسته به زمان
vital U وابسته به زندگی
menstrual U وابسته به قاعده گی
uranological U وابسته به اسمانشناسی
vaccinal U وابسته به واکسن
pessimistic U وابسته به بدبینی
logarithmic U وابسته به لگاریتم
maritime U وابسته بدریانوردی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com