English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
prison U وابسته به زندان
prisons U وابسته به زندان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
breakaway U شکستن خط محاصره شکستن بند زندان فرار از زندان
phallic U وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
olympian U اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
bureaucratic U وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial U وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
choral U وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic U وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
dialectological U وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial U وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
rectal U وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
sothic U وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
phylar U وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
puritanical U وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
lexicographic U وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
vehicular U وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
prisons U زندان
slammer U زندان
qoud U زندان
quod U زندان
hothouse U زندان
prison U زندان
jail U زندان
hoosegow U زندان
gaols U زندان
gaoling U زندان
house of correction U زندان
jails U زندان
jailing U زندان
jailed U زندان
gaoled U زندان
gaol U زندان
hothouses U زندان
dungeon U زندان
dungeons U زندان
imprisonment U زندان
grates U زندان
tolbooth U زندان
grated U زندان
grate U زندان
tollbooth U زندان
pokey U زندان
calaboose U زندان
bridewell U زندان
presidio U زندان
cliquy U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic U وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
cliquey U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
erotic U وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
supervisory U وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
monarchic U وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
can U زندان کردن
canning U زندان کردن
cans U زندان کردن
wardens U رئیس زندان
warden U رئیس زندان
prisons U زندان کردن
incarcerating U در زندان نهادن
cell U زندان تکی
cell U زندان انفرادی
confinement facility U تاسیسات زندان
prison camps U زندان صحرایی
close confinement U زندان انفرادی
cells U زندان انفرادی
penology U اداره زندان
cells U زندان تکی
incarcerates U در زندان نهادن
incarcerated U در زندان نهادن
bagnio U زندان شرقی
life sentence حکم زندان
to break the prison U گریختن از زندان
confinement U زندان بودن
dunggeon U زندان زیرزمین
solitary confinement U زندان مجرد
solitary confinement U زندان انفرادی
prison breaking U زندان گریزی
sweatbox U زندان مجرد
put in jail U به زندان انداختن
put in jail U در زندان افکندن
prison camp U زندان صحرایی
from out the prison U از توی زندان
incarcerate U در زندان نهادن
lockups U زندان کردن
lockup U زندان کردن
to serve time U در زندان بسربردن
imprisons U زندان کردن
imprisoning U زندان کردن
prison U زندان کردن
imprison U زندان کردن
disciplinary barracks U زندان انضباطی
disciplinary barracks U زندان دژبان
disciplinary segregation U زندان انضباطی
disprison U از زندان دراوردن
prison breaker U زندان گریز
state prison U زندان دولتی
ward U سلول زندان
black holes U زندان تاریک
jailbreaks U فرار از زندان
serve time U در زندان به سر بردن
to cage up U در زندان افکندن
maximum security prison U زندان فوق امنیتی
black hole U زندان تاریک
house of d. U زندان موقتی
jailbreak U فرار از زندان
wards U سلول زندان
state prison U زندان ایالتی
wardress U نگهبان و محافظ زن در زندان
clink U زندان [اصطلاح روزمره]
prisoner of war cage U زندان زندانیان جنگی
jug U زندان [اصطلاح روزمره]
lay fast by the heels U در بند یا زندان نهادن
recommit U دوباره زندان کردن
extra good time U وقت معافیت از زندان
governors U حاکم رئیس زندان
governor U حاکم رئیس زندان
marshall U مارشال رئیس زندان
coop U اغل گوسفند زندان
He was sent to jail. U اورابه زندان انداختند
To beak jail . U از زندان فرار کردن
lay by the heels U در بند یا زندان نهادن
prison psychosis U روان پریشی زندان
ward U حیاط محوطه زندان
oubliette U سیاه چال [در زندان]
dungeons U سیاه چال ها [در زندان]
oubliettes U سیاه چال ها [در زندان]
extra good time U معافی مشروط از زندان
dungeon U سیاه چال [در زندان]
breach of prison U جرم فرار از زندان
wards U حیاط محوطه زندان
to bail out U با ضمانت از زندان دراوردن
bastille U زندان عمومی سابق در
quads U زندانی کردن در زندان افکندن
diversion law U استفاده ازجایگزین جزابه جای زندان
run (someone) in <idiom> U به زندان بردن ،دستگیر کردن
send up <idiom> U حکم به زندان انداختن کسی
diversion U استفاده ازجایگزین جزابه جای زندان
to cast [throw] somebody into the dungeon U به زندان انداختن کسی [تاریخ]
to dungeon somebody U به زندان انداختن کسی [تاریخ]
quad U زندانی کردن در زندان افکندن
prison bird U کسیکه زندان خانه او شده است
jailŠetc U کسیکه زندان خانه اوشده است
penitentiary U دار التادیب بازداشتگاه یا زندان مجرمین
penitentiaries U دار التادیب بازداشتگاه یا زندان مجرمین
frontal U وابسته به پیشانی وابسته بجلو
sister services U یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
lithic U وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
zygose U وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
turnkey U کلید دار زندان دستگاه انحراف سنج زاویه
negligent escape U فرار از زندان بدون اطلاع ورضایت مامور محافظش
oubiette U زندان پنهان که در بالای ان یک روزنه هست و بس سیاه چال
court of record U در CL فقط اینگونه محاکم حق صدور حکم جریمه و زندان را دارند
colony U موسسه ای دور از تمدن برای گروهی از مردم [مانند زندان]
morphic U وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
Neanderthal U وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
hermitical U وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
The law prescribes a prison sentence of at least five years for such an offence. U قانون کم کمش پنج سال حکم زندان برای چنین جرمی تجویزمی کند.
contempt U در CLممکن است این جرم به وسیله جریمه یا زندان یا هردو کیفر داده شود اهانت
associates U وابسته وابسته کردن
associate U وابسته وابسته کردن
associated U وابسته وابسته کردن
associating U وابسته وابسته کردن
epistemologycal U وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
poplitaeal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
physico chemical U وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
popliteal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
Hard architecture U [ساختمان محکم، غیر شخصی و بدون پنجره که معمولا زندان ها و بیمارستان های روانی به این سبک ساخته می شده است.]
habeas corpus U دستور احضار زندانی دستوری که دادگاه به زندان محل توقیف زندانی یی که توقیفش را غیر قانونی می داند
to release U آزاد کردن [رها کردن ] [از زندان]
life cycle hypothesis U فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
ransoms U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransom U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
akin U وابسته
syncop U وابسته به غش
tuitionary U وابسته به
hanger on U وابسته
elysian U وابسته به
cantabrigian U وابسته به
germane U وابسته
sexual organs U وابسته به
relevant U وابسته
correspondent U وابسته
adjectives U وابسته
adjective U وابسته
of kin U وابسته
messianic U وابسته به
carpal U وابسته به مچ
dependent U وابسته
correspondents U وابسته
levitical U وابسته به
relative U وابسته
subordinates U وابسته
federate U وابسته
federated U وابسته
federates U وابسته
federating U وابسته
subordinate U وابسته
riverrine U وابسته به
contingents U وابسته
thereof=of that U وابسته به ان
contingent U وابسته
diphtheric U وابسته به
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com