English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
journalistic U وابسته به روزنامه و روزنامهنگاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
staffers U مخبر روزنامه سردبیر روزنامه
staffer U مخبر روزنامه سردبیر روزنامه
phallic U وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
olympian U اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
bureaucratic U وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial U وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
telepathic U وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
subglacial U وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral U وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
dialectological U وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
newspaper U روزنامه
newspapers U روزنامه
journal U روزنامه
the daily paper U روزنامه
journals U روزنامه
papers U روزنامه
papering U روزنامه
papered U روزنامه
paper U روزنامه
rectal U وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
lexicographic U وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
sothic U وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
puritanical U وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
phylar U وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
vehicular U وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
daily news paper U روزنامه یومیه
daybook U دفتر روزنامه
book of account U دفتر روزنامه
editor U سردبیر روزنامه
newsman U روزنامه فروش
newsmen U روزنامه فروش
day book U دفتر روزنامه
official jurnal U روزنامه رسمی
cutting U برش روزنامه
news agent U روزنامه فروش
column U ستون روزنامه
news vendor U روزنامه فروش
columns U ستون روزنامه
journalists U روزنامه نگار
logbook U روزنامه دریاپیمایی
local paper U روزنامه محلی
publicist U روزنامه نگار
newsstand U روزنامه فروشی
publicists U روزنامه نگار
official gazette U روزنامه رسمی
newspaper columns U ستونهای روزنامه
dailies U روزنامه یومیه
paper boys U روزنامه فروش
journals U دفتر روزنامه
paper boy U روزنامه رسان
newspaperman U روزنامه فروش
journal U دفتر روزنامه
paper boy U روزنامه فروش
gazetteer U روزنامه نویس
journalism U روزنامه نگاری
daily U روزنامه یومیه
paper boys U روزنامه رسان
newspaperman U روزنامه نگار
newsprint U طبع روزنامه
newspapermen U روزنامه نگار
sportswriter U خبرنگارورزشی روزنامه
journalist U روزنامه نگار
cliquey U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic U وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
erotic U وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
monarchic U وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
supervisory U وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
cliquy U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
newsstand U دکه روزنامه فروشی
a newspaper's political affiliation U وابستگی سیاسی روزنامه ها
newsboy U پسر روزنامه فروش
newspaperman U صاحب وگرداننده روزنامه
gazette U مجله رسمی روزنامه
news room U اطاق روزنامه خوانی
newsprint U ماشین چاپ روزنامه
news-stands U جایگاه فروش روزنامه
news-stand U جایگاه فروش روزنامه
news stand U جایگاه فروش روزنامه
unit journal U دفتر روزنامه یکان
trade journal U روزنامه یا مجله بازرگانی
head line U عنوان سرصفحه روزنامه
journals U دفتر روزنامه یکان
name plates U نام و آرم روزنامه
semi monthly U روزنامه یامجله دوهفتگی
newspapermen U صاحب وگرداننده روزنامه
newspapers U روزنامه نگاری کردن
editoress U مدیره روزنامه یامجله
sales d. U دفتر فروش روزنامه
journal U دفتر روزنامه یکان
intelligence journal U دفتر روزنامه اطلاعات
headliner U نویسنده سرمقاله روزنامه
purchase journal U دفتر روزنامه خرید
commonly read paper U روزنامه کثیر الانتشار
newspaper U روزنامه نگاری کردن
back issue U نسخه قدیمی مجله یا روزنامه
editorial board U هئیت مدیره یا کارکنان روزنامه
feuilleton U پاورقی قسمت پایین روزنامه
tabloid U روزنامه نیم قطع و مصور
tabloids U روزنامه نیم قطع و مصور
back copy U نسخه قدیمی مجله یا روزنامه
newsstand U دکه یا کیوسک روزنامه فروشی
he writes for the papers U برای روزنامه هامقاله مینویسد
city article U گزارش مختصرمالی یاتجاری در روزنامه
offprint U مقاله نقل شده از روزنامه یامجله
shirt-tails U اطلاعاتی که در آخر مقالهی روزنامه افزوده میشو
balaam U موادکوتاه برای پرکردن جاهای خالی در روزنامه
there is a rush for the papers U مردم را برای خرید روزنامه هجوم میکنند
shirt-tail U اطلاعاتی که در آخر مقالهی روزنامه افزوده میشو
scraps U عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
scrap U عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
an open letter U نامهای که بوسیله روزنامه به کسی عنوان شود
tear sheet U قطعه یا مقاله پاره شده ازمجله یا روزنامه
scrapping U عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
press campaingn or stunt U مبارزه سیاسی بوسیله مقاله نویسی در روزنامه ها
scrapped U عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
frontal U وابسته به پیشانی وابسته بجلو
lithic U وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
zygose U وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
sister services U یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
paragraphist U کسیکه مطلب کوتاه برای روزنامه تهیه میکند
feuilleton U کتاب یامقالهای که بصورت پاورقی در روزنامه چاپ شود
itemizer U کسیکه مقالات کوچک برای روزنامه تهیه میکند
personals U بندهایی از روزنامه که درباره اشخاص خصوصی نوشته میشود
advertorial U تبلیغ در مجله یا روزنامه که به شکل مقاله معمولی به نظر می رسد
papering U ماده باریک برای ساخت کتاب یا روزنامه یا صفحات کاغذ کار روزمره
papers U ماده باریک برای ساخت کتاب یا روزنامه یا صفحات کاغذ کار روزمره
papered U ماده باریک برای ساخت کتاب یا روزنامه یا صفحات کاغذ کار روزمره
paper U ماده باریک برای ساخت کتاب یا روزنامه یا صفحات کاغذ کار روزمره
agony aunt U شخصیکهدر ستونیاز روزنامه مطلبمینویسد کهدر آن پاسخ مشکلات و نامههای خوانندگان طرح میشود
penny a liner U کسیکه مقالات ارزان برای روزنامه می فرستد و ازروی سطر شماری پول می گیرد
hermitical U وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
Neanderthal U وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
morphic U وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
associate U وابسته وابسته کردن
associated U وابسته وابسته کردن
associates U وابسته وابسته کردن
associating U وابسته وابسته کردن
physico chemical U وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
poplitaeal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
popliteal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
epistemologycal U وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
screamer U اگهی درشت وجالب توجه در روزنامه مطالب جالب توجه
personal column ستون فردی ستون خصوصی در روزنامه
diarist U روزنامه نگار وقایع نگار
diarists U روزنامه نگار وقایع نگار
subscriber U مشترک روزنامه وغیره مشترک
subscribers U مشترک روزنامه وغیره مشترک
life cycle hypothesis U فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
journalize U در دفتر روزنامه وارد کردن در دفتر ثبت کردن
adjectives U وابسته
elysian U وابسته به
correspondents U وابسته
adjective U وابسته
correspondent U وابسته
interdependent U وابسته
akin U وابسته
affiliates U وابسته
diphtheric U وابسته به
affiliated U وابسته
affiliate U وابسته
related U وابسته
germane U وابسته
thereof=of that U وابسته به ان
thereof U وابسته به ان
pertinent U وابسته
sexual organs U وابسته به
affiliating U وابسته
federating U وابسته
hanger on U وابسته
pertianing U وابسته
federate U وابسته
aquatic U وابسته به اب
wedded U وابسته
israelitish U وابسته به
relevant U وابسته
messianic U وابسته به
federated U وابسته
federates U وابسته
appurtenant U وابسته
carpal U وابسته به مچ
elfin U وابسته به جن
syncop U وابسته به غش
subordinating U وابسته
subordinates U وابسته
febile U وابسته به تب
subordinate U وابسته
pertaining U وابسته
relative U وابسته
cephalic U وابسته به سر
attributable U وابسته به
tuitionary U وابسته به
pyrexic U وابسته به تب
dependent U وابسته
cantabrigian U وابسته به
attached U وابسته
pyrexial U وابسته به تب
pyretic U وابسته به تب
plantar U وابسته به کف پا
belonging U وابسته ها
dependant U وابسته
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com