English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (39 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hydropathic U وابسته به درمان کردن ناخوشی با اب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
nephritic U درمان کننده ناخوشی گرده
psychopathic U وابسته به ناخوشی دماغی
diagnostic U وابسته به تشخیص ناخوشی
otological U وابسته به گوش یا ناخوشی هاان
pathognomic U وابسته به تشخیص ناخوشی یا احساسات
pathognomonic U وابسته بتشخیص ناخوشی شاخص مرض
therapeutic U وابسته به درمان شناسی
heparinize U باهپارین درمان کردن تحت درمان باهپارین قراردادن
an intercurrent disease U ناخوشی که توی ناخوشی دیگر میافتد
therapists U متخصص درمان شناسی درمان شناس
therapist U متخصص درمان شناسی درمان شناس
pathologically U از لخاظ ناخوشی شناسی ازروی علم ناخوشی شناسی
to pretend illness U نا خوشی را بهانه کردن خودرا به ناخوشی زدن تمارض کردن
To pretend sickness(ignorance). U تظاهر به ناخوشی ( بی اطلاعی وناآگاهی ) کردن
to i. the germs of a disease U میکربهای یک ناخوشی را به کسی تلقیح کردن
treated U درمان کردن
remedies U درمان کردن
remedy U درمان کردن
treat U درمان کردن
remedying U درمان کردن
treats U درمان کردن
remedied U درمان کردن
client centered therapy U درمان متمرکز بر درمان جو
to seek a remedy for something U چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن
follow up U تعقیب کردن دنباله داستان را شرح دادن تماس با بیمارپس ازتشخیص یا درمان
antihistamine U موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
associates U وابسته وابسته کردن
associated U وابسته وابسته کردن
associate U وابسته وابسته کردن
associating U وابسته وابسته کردن
phallic U وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
indisposedness U ناخوشی
illness U ناخوشی
illnesses U ناخوشی
ill health U ناخوشی
pathogenetic U ناخوشی زا
diseases U ناخوشی
trichosis U ناخوشی مو
disease U ناخوشی
malady U ناخوشی
maladies U ناخوشی
sicknesses U ناخوشی
had health U ناخوشی
invalidism U ناخوشی
morbidness U ناخوشی
sickness U ناخوشی
morbidity U ناخوشی
unhealthiness U ناخوشی
biliousness U ناخوشی زردابی
estival U ناخوشی تابستانی
morbid anatomy U از لحاظ ناخوشی
hepatic disease U ناخوشی جگر
bulimy U ناخوشی گرسنگی
enteropathy U ناخوشی رودهای
liver trouble U ناخوشی جگر
pathogeny U پیدایش ناخوشی
morbid U ویژه ناخوشی
dermatopathy U ناخوشی پوست
laryngopathy U ناخوشی خرخره
maldemer U ناخوشی دریا
myopathy U ناخوشی ماهیچه
pathognomomical U نماینده ناخوشی
pathognomic U نماینده ناخوشی
mal de mer U ناخوشی دریا
impaludism U ناخوشی مردابی
liver U ناخوشی جگر
livers U ناخوشی جگر
diagnosis U تشخیص ناخوشی
diagnoses U تشخیص ناخوشی
out break of a disease U شیوع ناخوشی
spelled U حمله ناخوشی
morbific U ناخوشی اور
morbific U تولیدکننده ناخوشی
spells U حمله ناخوشی
altitude sickness U ناخوشی ارتفاع
diseases of this nature U اینگونه ناخوشی ها
microzym U میکرب ناخوشی
to be infected with disease U ناخوشی راواگیرکردن
spell U حمله ناخوشی
qualms U ناخوشی همه جاگیر
pandemics U ناخوشی همه گیر
metastasis U جابجا شدن ناخوشی
contagion U سرایت ناخوشی واگیر
qualm U ناخوشی همه جاگیر
epidmic disease U ناخوشی همه جا گیر
pestilence U ناخوشی همه جاگیر
paragrahia U ناخوشی غلط نویسی
bunt U ناخوشی قارچی گندم
mycotic U دچار ناخوشی قارچی
cirrhosis U ناخوشی الکی جگر
pandemic U ناخوشی همه گیر
arthropathy U ناخوشی بند یا مفصل
attacks U اصابت یا نزول ناخوشی
morbidly U بطور ناخوشی یا فاسد
laryngopathy U ناخوشی خشک نای
he is liable to become sick U اماده ناخوشی است
pathogenesis U مبحث پیدایش ناخوشی
psychiater U پزشک ناخوشی دماغی
epizootic U ناخوشی همه گیرحیوانی
contagions U سرایت ناخوشی واگیر
immune from disease U مصون از گرفتن ناخوشی
attack U اصابت یا نزول ناخوشی
unhealthy U ناخوش ناخوشی اور
illness faded her beauty U ناخوشی زیبایی اوراکاست
attacked U اصابت یا نزول ناخوشی
to swing the lead U خود را به ناخوشی زدن
foot rot U ناخوشی پا در گاو و گوسفند
pellagrous U دچار ناخوشی که در بالااشاره شد
sickleave U مرخصی بابت ناخوشی
mycetoma U یکجور ناخوشی فرچی در دست و پا
idiopathy U علاقه خاص ناخوشی جداگانه
pyretotherapy U معالجه ناخوشی بوسیله تولیدتب
olympian U اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial U وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic U وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
subglacial U وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
dialectological U وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
telepathic U وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
choral U وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
hydrargyia or rism U مسموم شدگی از جیوه ناخوشی سیمابی
foot and mouth U یکجور ناخوشی واگیردار با تب در جانوران شاخدار
remedy U درمان
clients U درمان جو
water cure U اب درمان
medicaments U درمان
treatment U درمان
remedied U درمان
treatments U درمان
medicative U درمان کن
medicament U درمان
immedicable U بی درمان
cured U درمان
therapy U درمان
irremediable U بی درمان
cures U درمان
remedying U درمان
client U درمان جو
natural philosophy U درمان
cure U درمان
remedies U درمان
remediless U بی درمان
lexicographic U وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
phylar U وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
sothic U وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
puritanical U وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
vehicular U وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
rectal U وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
orthopaedy U معالجه ناخوشی بی انکه دارویی بکار برند
framboesia U ناخوشی واگیرداری که درپوست سیاهان پیدامیشودواماسهایی میاورد
the disease threatens to sprea U این ناخوشی خطر منتشر شدن دارد
treat U درمان شدن
conjoint therapy U درمان زوجی
treated U درمان شدن
interpretive therapy U درمان تفسیری
healable U درمان پذیر
cured U درمان بخشیدن
cure U درمان بخشیدن
It'll be OK. <idiom> U درمان میشود!
marriage therapy U درمان زناشویی
remediless U درمان ناپذیر
existential therapy U درمان وجودی
remedied U درمان میزان
depth therapy U درمان عمقی
physiotherapy U درمان فیزیکی
therapeutist U درمان شناس
treats U درمان شدن
aversion therapy U درمان اجتنابی
hydropathist U اب درمان دان
relationship therapy U درمان ارتباطی
adjuvent therapy U درمان تکمیلی
therapeusis U درمان شناسی
an active remedy U درمان کاری
remediable U درمان پذیر
curative U درمان بخش
direct therapy U درمان رهنمودی
remedies U درمان میزان
aceology U درمان شناسی
analytic therapy U درمان تحلیلی
cures U درمان بخشیدن
active therapy U درمان فعال
psychotherapy ortherapeutics U روح درمان
cure all U درمان هر درد
dual sex therapy U درمان دو جنسیتی
quadrangular therapy U درمان دو زوجی
iamatology U درمان شناسی
kinesalgia U جنبش درمان
placebo therapy U درمان با دارونما
incurable U بی درمان بیچاره
supportive therapy U درمان حمایتی
faith cure U درمان اعتقادی
faith healing U درمان اعتقادی
psychotherapy U درمان روانی
pithiatism U درمان تلقینی
therapeutics U درمان شناسی
incurable U درمان ناپذیر
treatable U قابل درمان
remedying U درمان میزان
inpatient U تحت درمان
remedy U درمان میزان
post treatment follow up U پیگیری پس از درمان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com