English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
rhodian U وابسته به جزیره rhodes اهل جزیره رودز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Manx U وابسته به جزیره انسان لهجهای که در جزیره نامبرده بدان سخن میگویند
insular U وابسته به جزیره
peninsular U وابسته به شبه جزیره
liliputian U وابسته به جزیره خیالی لی لی پوت
peloponnesian U وابسته به شبه جزیره جنوبی یونان
samoan U وابسته به یا اهل جزیره ساموا واقع در پلینزی
paphian U وابسته PAPHOS شهرباستانی جزیره قبرس که اختصاص برب النوع عشق داشت
island جزیره
islands U جزیره
isle U جزیره
isles U جزیره
isle U جزیره کوچک
isles U جزیره کوچک
islet U جزیره کوچک
crete U جزیره کرت
cay U جزیره کوچک
Malta U جزیره مالت
islands U جزیره ساختن
islander U جزیره نشین
island of reil U جزیره ریل
islaner U جزیره نشین
islaner U اهل جزیره
reefs U جزیره نما
reef U جزیره نما
Madagascar U جزیره مالاگازی
Haiti U جزیره هاییتی
chersonese U شبه جزیره
coral island U جزیره مرجانی
islanders U جزیره نشین
insularity U جزیره بودن
sand bank U جزیره نما
peninsulas U شبه جزیره
peninsula U شبه جزیره
Cyprus U جزیره قبرس
newfoundland U جزیره نیوفاوندلند
islets U جزیره کوچک
island U جزیره ساختن
manhattan U جزیره مان هاتان
pawn island U جزیره پیادهای شطرنج
peninsulate U شبه جزیره کردن
rialto U جزیره ریالتو در ونیز
greenlander U اهل جزیره گرینلند
jutland U شبه جزیره دانمارک
eyot U جزیره کوچک در رودخانه
peninsularity U حالت شبه جزیره
isle U جزیره نشین کردن
minorca U جزیره مینورکا در مدیترانه
atoll U جزیره مرجانی حلقوی
malay peninsula U شبه جزیره مالاکا
insulate U بصورت جزیره دراوردن
icelander U اهل جزیره ایسلند
insulates U بصورت جزیره دراوردن
insulating U بصورت جزیره دراوردن
atolls U جزیره مرجانی حلقوی
isles U جزیره نشین کردن
shoaly U پر از جزیره نمایاتپههای دریایی
cuban U اهل جزیره کوبا
manxman U اهل جزیره انسان
cretan U اهل جزیره کرت
crimean U اهل جزیره کریمه
island U جزیره دار کردن
sicilian U اهل جزیره سیسیل
islands U جزیره دار کردن
haitian U اهل جزیره هاییتی
tahitian U اهل جزیره تاهیتی در جزایرپلینزی
enisle U بصورت جزیره دراوردن جداکردن
iberian U اهل شبه جزیره ایبری
crannog U جزیره کوچک میان دریاچه
Iceland U جزیره ایسلند زبان ایسلندی
key کی [جزیره ای کوچک در ایالت فلوریدا]
shelf U تپه دریایی جزیره نما
floating island U جزیره شناور ومصنوعی شیرینی
orkney lslands U جزیره اورکنی درشمال اسکاتلند
corsican U اهل جزیره کورس دردریای مدیترانه
maf U بیزاری مردم جزیره سیسیل ازقانون
terra firma U قطعه اصلی خطه بدون جزیره
rumpy U یکجور گربه بی دم در جزیره man of isle
the peninsula U شبه جزیره اسپانی و پرتغال ایبری
minoan U مربوط به تمدن باستان عصرمفرغ جزیره کرت
the peninsular war U جنگ انگلیس و فرانسه در شبه جزیره ایبری
Aztec architecture U معماری آزتکی [مربوط به ساکنان جزیره تکسکوکو]
st helena U جزیره سنت هلن درجنوب غربی افریقا
daedalus U نام معماری که ساختمان پرپیچ و خم جزیره کرت را ساخت
sandbar U جزیره نمایی که دردهانه رودخانه یا بندر گاه باشد
holm U جزیره کوچکی میان رودخانه با دریاچه ویانزدیک خشکی
atole U جزیره یا جزایر مرجانی که اطراف دریاچه را مثل کمربندی احاطه کرده باشد
phallic U وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
bureaucratic U وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian U اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial U وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
telepathic U وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
dialectological U وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial U وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral U وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
rectal U وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
lexicographic U وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
puritanical U وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
sothic U وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
vehicular U وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
phylar U وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
erotic U وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
cliquey U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic U وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
monarchic U وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquy U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory U وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
lithic U وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
frontal U وابسته به پیشانی وابسته بجلو
sister services U یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
zygose U وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
morphic U وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
Neanderthal U وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
hermitical U وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
associating U وابسته وابسته کردن
associated U وابسته وابسته کردن
associates U وابسته وابسته کردن
associate U وابسته وابسته کردن
physico chemical U وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
poplitaeal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
popliteal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
epistemologycal U وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
life cycle hypothesis U فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
pyrexic U وابسته به تب
interdependent U وابسته
adjective U وابسته
attached U وابسته
attendants U وابسته
attendant U وابسته
pyrexial U وابسته به تب
sexual organs U وابسته به
dependent U وابسته
belonging U وابسته ها
germane U وابسته
tuitionary U وابسته به
of kin U وابسته
riverrine U وابسته به
pyretic U وابسته به تب
adjectives U وابسته
attributable U وابسته به
congenerous U وابسته
aquatic U وابسته به اب
carpal U وابسته به مچ
affiliating U وابسته
cantabrigian U وابسته به
thereof U وابسته به ان
affiliates U وابسته
affiliated U وابسته
affiliate U وابسته
related U وابسته
pertianing U وابسته
pertinent U وابسته
federating U وابسته
federates U وابسته
akin U وابسته
comprador U وابسته
commissarial U وابسته به
elfin U وابسته به جن
thereof=of that U وابسته به ان
appurtenant U وابسته
pertaining U وابسته
cephalic U وابسته به سر
plantar U وابسته به کف پا
attache U وابسته
federate U وابسته
federated U وابسته
syncop U وابسته به غش
diphtheric U وابسته به
elysian U وابسته به
wedded U وابسته
messianic U وابسته به
contingent U وابسته
levitical U وابسته به
dependant U وابسته
subordinating U وابسته
dependants U وابسته
contingents U وابسته
relative U وابسته
subordinate U وابسته
relevant U وابسته
febile U وابسته به تب
subordinated U وابسته
correspondent U وابسته
correspondents U وابسته
israelitish U وابسته به
subordinates U وابسته
hanger on U وابسته
monitorial U وابسته به
laryngeal U وابسته بنای
altitudinal U وابسته به اوج
hematic U وابسته به خون
air attache U وابسته هوایی
affiliated company U شرکت وابسته
jesuitic U وابسته به یسوعیون
aesculapian U وابسته به دارگونه طب
pancreatic U وابسته به لوزالمعده
irrigational U وابسته به ابیاری
isthmian U وابسته به باریکه
landed U وابسته بزمین
predial or prae U وابسته به زمین
isthmic U وابسته به باریکه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com