English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
inspective U وابسته به تفتیش و بازرسی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
right of visit U حق بازرسی و تفتیش
inspected U بازرسی کردن تفتیش کردن
inspecting U بازرسی کردن تفتیش کردن
inspects U بازرسی کردن تفتیش کردن
inspect U بازرسی کردن تفتیش کردن
visitatorial U وابسته به یادارای اختیار بازرسی
inspector general U بازرسی بازرسی کل ارتش
searches U تفتیش
searched U تفتیش
detection U تفتیش
inquisition U تفتیش
searchingly U تفتیش
censorship U تفتیش
search U تفتیش
inspection U تفتیش
inquisitions U تفتیش
frisked U تفتیش وجستجو
frisk U تفتیش وجستجو
courts of inquiry U دادگاه تفتیش
inspected U تفتیش کردن
seach U تفتیش کردن
boarding party U تیم تفتیش
inspects U تفتیش کردن
visits U بررسی تفتیش
inspect U تفتیش کردن
searcher warrant U اجازه تفتیش
frisking U تفتیش وجستجو
search warrants U حکم تفتیش
search warrant U اجازه تفتیش
search warrants U اجازه تفتیش
search warrant U حکم تفتیش
visit U بررسی تفتیش
visited U بررسی تفتیش
court of inquiry U دادگاه تفتیش
inspecting U تفتیش کردن
boarding parties U تیم تفتیش
frisks U تفتیش وجستجو
search warrant U حکم تفتیش منزل
search warrants U حکم تفتیش منزل
checkroom U اطاق تفتیش اثاث وبارمسافرین
water bailiffs U مامور تفتیش کشتیها در بندر
expertism U تفتیش و رسیدگی خبره کارشناسی
cancel check firing U فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
inquisitions U تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا
inquisition U تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا
inspection U بازرسی بازدید کردن بازرسی کردن
phallic U وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
olympian U اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial U وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic U وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
subglacial U وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
dialectological U وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
choral U وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic U وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
phylar U وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
rectal U وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
vehicular U وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
puritanical U وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
sothic U وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
lexicographic U وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
supervisory U وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
erotic U وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
kinetic U وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
monarchic U وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquy U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquey U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
frisking U ازخوشی جست وخیز کردن تفتیش وجستجو کردن بانشاط
frisk U ازخوشی جست وخیز کردن تفتیش وجستجو کردن بانشاط
frisks U ازخوشی جست وخیز کردن تفتیش وجستجو کردن بانشاط
frisked U ازخوشی جست وخیز کردن تفتیش وجستجو کردن بانشاط
controls U بازرسی
controlling U بازرسی
inspection U بازرسی
visits U بازرسی
checks U بازرسی شد
check U بازرسی شد
controllership U بازرسی
perambulation U بازرسی
examined U بازرسی
inquiries U بازرسی
audited U بازرسی
examine U بازرسی
examinations U بازرسی
examining U بازرسی
auditing U بازرسی
control U بازرسی
audits U بازرسی
audit U بازرسی
visitations U بازرسی
survey U بازرسی
surveyed U بازرسی
surveys U بازرسی
examines U بازرسی
inquiry U بازرسی
cross examination U بازرسی
visitation U بازرسی
inspecting U بازرسی
inspectorship U بازرسی
inspects U بازرسی
inspect U بازرسی
checked U بازرسی شد
examination U بازرسی
visit U بازرسی
examen U بازرسی
inspected U بازرسی
visited U بازرسی
magnetic inspection U بازرسی مغناطیسی
manhole U اطاقک بازرسی
aircraft inspection U بازرسی هواپیما
examined U بازرسی کردن
probes U میله بازرسی
examines U بازرسی کردن
probed U میله بازرسی
control U بازرسی کردن
auditing U بازرسی رسیدگی
examinations U بازرسی معاینه
examination U بازرسی معاینه
controlling U بازرسی کردن
controls U بازرسی کردن
probe U میله بازرسی
examining U بازرسی کردن
survey report U گزارش بازرسی
searchingly U بازرسی کردن
searchingly U تکاپو بازرسی
search U تکاپو بازرسی
to look over U بازرسی کردن
checkup U بازرسی کلی
inspecting U تحقیق بازرسی
check point U نقطه بازرسی
inspection U بازرسی و بازبینی
certificate of survey U گواهی بازرسی
certificate of inspection U گواهی بازرسی
manholes U اطاقک بازرسی
cargo checking U بازرسی بار
search U بازرسی کردن
searched U تکاپو بازرسی
examine U بازرسی کردن
searched U بازرسی کردن
detection U بازیابی بازرسی
vidimus U بازرسی حساب
searches U بازرسی کردن
searches U تکاپو بازرسی
look over something <idiom> U بازرسی کردن
martitime survey U بازرسی دریائی
board of inspection and survey U سازمان بازرسی
committee of inquiry U کمیته بازرسی
unaudited <adj.> U بازرسی نشده
unchecked <adj.> U بازرسی نشده
unevaluated <adj.> U بازرسی نشده
unexamined <adj.> U بازرسی نشده
scrutineer U بازرسی فنی
uninspected <adj.> U بازرسی نشده
untested <adj.> U بازرسی نشده
check U بازرسی کردن
investigating committee U کمیته بازرسی
survey U بازرسی کردن
checks U بازرسی کردن
checked U بازرسی کردن
inspects U تحقیق بازرسی
searcher warrant U اجازه بازرسی
identity check U بازرسی شناسنامه
identity control U بازرسی شناسنامه
inspect U تحقیق بازرسی
to browse through U بازرسی کردن
to rummage U بازرسی کردن
inspected U بازرسی کردن
audits U بازرسی رسیدگی
audited U بازرسی رسیدگی
unverified <adj.> U بازرسی نشده
seach U بازرسی کردن
surveyed U بازرسی کردن
jerque U بازرسی کشتی
inspects U بازرسی کردن
surveys U بازرسی کردن
audit U بازرسی رسیدگی
inspecting U بازرسی کردن
for [your/our] inspection U برای بازرسی
to search after U بازرسی کردن
inspected U تحقیق بازرسی
inquiry documents U اسناد بازرسی
inspectional U مربوط به بازرسی
inspection certificate U گواهی بازرسی
inspect U بازرسی کردن
sister services U یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
lithic U وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
zygose U وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
frontal U وابسته به پیشانی وابسته بجلو
controllable U قابل ممیزی یا بازرسی
privateer U فرمانده کشتی بازرسی
cleared without examination U ترخیص بدون بازرسی
domiciliary visit U بازرسی خانه شخص
check sweeping U بازرسی مین روبی
control U بازرسی نظارت جلوگیری
controlling U بازرسی نظارت جلوگیری
scrutineering U بازرسی فنی قایق
right of search U حق بازرسی کشتی در دریاها
non destructive inspection U بازرسی غیر مخرب
personnel monitoring U بازرسی بدنی از افراد
censorial U مبنی بر بازرسی مطبوعات و
cwe U ترخیص بدون بازرسی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com