Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
propitiatory
U
وابسته به تسکین یا دلجویی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
affability
U
دلجویی
propitiation
U
دلجویی
mollification
U
دلجویی
caressing
U
دلجویی
caresses
U
دلجویی
caressed
U
دلجویی
caress
U
دلجویی
affableness
U
دلجویی
propitiator
U
دلجویی کننده
appeasement
U
دلجویی فرونشانی
appeaser
U
دلجویی کننده
placable
U
دلجویی پذیر
To comfort (console) someone.
U
از کسی دلجویی کردن
phallic
U
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
appeasement
U
تسکین
mollification
U
تسکین
palliation
U
تسکین
solace
U
تسکین
allayment
U
تسکین
alleviation
U
تسکین
conciliation
U
تسکین
placation
U
تسکین
mitigation
U
تسکین
sedation
U
تسکین
relief
U
تسکین
assuagement
U
تسکین
quietening
U
تسکین دادن
placebos
U
مایه تسکین
placebo
U
مایه تسکین
quietens
U
تسکین دادن
pacifiable
U
تسکین پذیر
placates
U
تسکین دادن
unappeasable
U
تسکین نیافتنی
soothe
U
تسکین دادن
propitiating
U
تسکین دادن
soothes
U
تسکین دادن
soothed
U
تسکین دادن
pacified
U
تسکین دادن
propitiates
U
تسکین دادن
quietened
U
تسکین دادن
placated
U
تسکین دادن
placating
U
تسکین دادن
placate
U
تسکین دادن
mollifying
U
تسکین دادن
appeaser
U
تسکین بخش
mollify
U
تسکین دادن
quieten
U
تسکین دادن
mollifies
U
تسکین دادن
appeasable
U
قابل تسکین
antalgic
U
تسکین دهنده
salve
U
تسکین دادن
propitiate
U
تسکین دادن
propitiated
U
تسکین دادن
palliation
U
تسکین
[درد]
pacification
U
تسکین دادن
temporalize
U
تسکین دادن
pacificator
U
تسکین دهنده
relieving anode
U
اند تسکین
insatiability
U
تسکین ناپذیری
relievable
U
تسکین دادنی
quencher
U
تسکین دهنده
abatement
[of pain]
U
تسکین
[درد]
relief
[from pain]
U
تسکین
[درد]
alleviation
U
تسکین
[درد]
easement
U
تسکین
[درد]
easing
U
تسکین
[درد]
propitiator
U
تسکین دهنده
palliate
U
تسکین دادن
mollified
U
تسکین دادن
pacifying
U
تسکین دادن
palliator
U
تسکین دهنده
sedate
U
تسکین دهنده
sedated
U
تسکین دهنده
sedates
U
تسکین دهنده
sedating
U
تسکین دهنده
pacify
U
تسکین دادن
pacifies
U
تسکین دادن
sooth
U
تسکین دهنده
placative
U
تسکین پذیر
anodyne
U
تسکین دهنده مسکن
pacifier
U
تسکین دهنده پستانک
tranquilizer
U
داروی تسکین دهنده
salve
U
داروی تسکین دهنده
alleviative
U
داروی تسکین دهنده
salve
U
مرهم تسکین دهنده
pacifiers
U
تسکین دهنده پستانک
soothed
U
دلجویی کردن استمالت کردن
soothes
U
دلجویی کردن استمالت کردن
soothe
U
دلجویی کردن استمالت کردن
appeased
U
ساکت کردن تسکین دادن
propitiable
U
قابل تسکین استمالت پذیر
appease
U
ساکت کردن تسکین دادن
appeasing
U
ساکت کردن تسکین دادن
appeases
U
ساکت کردن تسکین دادن
quietest
U
ارام کردن تسکین دادن
smooths
U
ارام کردن تسکین دادن
pacifies
U
ارام کردن تسکین دادن
smoothest
U
ارام کردن تسکین دادن
smoothed
U
ارام کردن تسکین دادن
implacability
U
تسکین ناپذیری کینه توزی
immitigable
U
سبک نشدنی تسکین ندادنی
smooth
U
ارام کردن تسکین دادن
pacify
U
ارام کردن تسکین دادن
quiet
U
ارام کردن تسکین دادن
pacifying
U
ارام کردن تسکین دادن
quell
U
سرکوبی کردن تسکین دادن
quelled
U
سرکوبی کردن تسکین دادن
quells
U
سرکوبی کردن تسکین دادن
quelling
U
سرکوبی کردن تسکین دادن
pacified
U
ارام کردن تسکین دادن
bureaucratic
U
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian
U
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial
U
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
remittent
U
تخفیف یابنده موقتا تسکین دهنده
inappeasable
U
غیر قابل تسکین قانع نشدنی
dialectological
U
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
telepathic
U
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
subglacial
U
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral
U
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
rectal
U
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
vehicular
U
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
puritanical
U
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
lexicographic
U
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
phylar
U
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
sothic
U
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
soothing
U
ارامی بخش دارای اثر تسکین دهنده تسلیت
cliquey
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquy
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory
U
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
monarchic
U
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
kinetic
U
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
erotic
U
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
acupressure
U
روش تسکین درد و درمان بیماری از طریق فشار نقاط خاصی از بدن
lithic
U
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
frontal
U
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
sister services
U
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
zygose
U
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
morphic
U
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
Neanderthal
U
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
hermitical
U
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
associates
U
وابسته وابسته کردن
associated
U
وابسته وابسته کردن
associating
U
وابسته وابسته کردن
associate
U
وابسته وابسته کردن
epistemologycal
U
وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
popliteal
U
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
poplitaeal
U
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
physico chemical
U
وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
mitigate
U
تخفیف دادن تسکین دادن
mitigated
U
تخفیف دادن تسکین دادن
mitigates
U
تخفیف دادن تسکین دادن
life cycle hypothesis
U
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
wedded
U
وابسته
cantabrigian
U
وابسته به
pertianing
U
وابسته
monitorial
U
وابسته به
commissarial
U
وابسته به
attendant
U
وابسته
belonging
U
وابسته ها
attendants
U
وابسته
federates
U
وابسته
federating
U
وابسته
germane
U
وابسته
thereof
U
وابسته به ان
attached
U
وابسته
elfin
U
وابسته به جن
febile
U
وابسته به تب
carpal
U
وابسته به مچ
tuitionary
U
وابسته به
attributable
U
وابسته به
adjective
U
وابسته
adjectives
U
وابسته
cephalic
U
وابسته به سر
akin
U
وابسته
hanger on
U
وابسته
subordinated
U
وابسته
of kin
U
وابسته
thereof=of that
U
وابسته به ان
dependent
U
وابسته
subordinating
U
وابسته
interdependent
U
وابسته
subordinates
U
وابسته
subordinate
U
وابسته
affiliating
U
وابسته
attache
U
وابسته
affiliates
U
وابسته
congenerous
U
وابسته
affiliated
U
وابسته
comprador
U
وابسته
affiliate
U
وابسته
related
U
وابسته
riverrine
U
وابسته به
correspondents
U
وابسته
relevant
U
وابسته
levitical
U
وابسته به
dependants
U
وابسته
dependant
U
وابسته
pyrexic
U
وابسته به تب
pyrexial
U
وابسته به تب
pyretic
U
وابسته به تب
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com