English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
phobic U وابسته به ترس بیجا تشویشی
phobics U وابسته به ترس بیجا تشویشی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
out of time U بیجا
out of place U بیجا
intempestive U بیجا
inapposite U بیجا
unwarrantable U بیجا
inopportune U بیجا
pointless U بیجا
unwarranted U بیجا
impolitic U بیجا
inappropriate U بیجا
inapt U بیجا
an inappropriate remark U نکته ای بیجا
comeuppance U توبیخ بیجا
simper U بیجا خندیدن
simpered U بیجا خندیدن
meddlesomeness U دخالت بیجا
simpering U بیجا خندیدن
meddling U دخالت بیجا
not to point U پرت بیجا
arrogation U ادعای بیجا
misapplication U استعمال بیجا
an a remark U سخن بیجا
simpers U بیجا خندیدن
intempestive laughter U خنده بیجا یا نا بهنگام
Irrelevent. I nappropriate. Out of place. U بیجا ( بی مورد ؟نامناسب )
ineptly U بطور مزخرف یا بیجا
improper U بیجا خارج از نزاکت
tizzy U سرو صدای بیجا
facetious U اهل شوخی بیجا
arrogate U ادعای بیجا کردن
self confidence U اعتماد بنفس غرور بیجا
step in U مداخله بیجا در کاری کردن
phallic U وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
bureaucratic U وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial U وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian U اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
dialectological U وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial U وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
telepathic U وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
choral U وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
lexicographic U وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
vehicular U وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
phylar U وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
puritanical U وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
sothic U وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
rectal U وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
cliquey U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory U وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
erotic U وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
monarchic U وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
kinetic U وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
cliquy U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
sister services U یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
lithic U وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
zygose U وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
frontal U وابسته به پیشانی وابسته بجلو
morphic U وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
hermitical U وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
Neanderthal U وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
associate U وابسته وابسته کردن
associated U وابسته وابسته کردن
associates U وابسته وابسته کردن
associating U وابسته وابسته کردن
poplitaeal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
epistemologycal U وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
popliteal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
physico chemical U وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
life cycle hypothesis U فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
febile U وابسته به تب
federate U وابسته
pertaining U وابسته
appurtenant U وابسته
subordinate U وابسته
commissarial U وابسته به
subordinating U وابسته
subordinated U وابسته
subordinates U وابسته
attributable U وابسته به
comprador U وابسته
dependants U وابسته
congenerous U وابسته
aquatic U وابسته به اب
pertinent U وابسته
related U وابسته
affiliate U وابسته
affiliated U وابسته
affiliates U وابسته
plantar U وابسته به کف پا
dependant U وابسته
cephalic U وابسته به سر
attendants U وابسته
attendant U وابسته
belonging U وابسته ها
diphtheric U وابسته به
dependent U وابسته
elysian U وابسته به
monitorial U وابسته به
affiliating U وابسته
akin U وابسته
wedded U وابسته
carpal U وابسته به مچ
israelitish U وابسته به
interdependent U وابسته
federated U وابسته
relative U وابسته
federates U وابسته
federating U وابسته
attached U وابسته
hanger on U وابسته
attache U وابسته
pyrexic U وابسته به تب
adjectives U وابسته
pyretic U وابسته به تب
adjective U وابسته
cantabrigian U وابسته به
thereof=of that U وابسته به ان
levitical U وابسته به
riverrine U وابسته به
pyrexial U وابسته به تب
elfin U وابسته به جن
of kin U وابسته
contingent U وابسته
contingents U وابسته
thereof U وابسته به ان
tuitionary U وابسته به
syncop U وابسته به غش
germane U وابسته
pertianing U وابسته
messianic U وابسته به
sexual organs U وابسته به
relevant U وابسته
correspondent U وابسته
correspondents U وابسته
piscatorial U وابسته به صیدماهی
pistillary U وابسته به مادگی گل
piscatory U وابسته به صیدماهی
diaconal U وابسته بشماس
perlitic U وابسته به مروارید
piscatory U وابسته به ماهیگیری
auditive U وابسته به شنوایی
auricular U وابسته بشنوایی
peruvian U وابسته به پرو
piscatorial U وابسته به ماهیگیری
analphabetic U وابسته به بیسوادی
photic U وابسته به نوروروشنایی
pharmacologic U وابسته بداروشناسی
photic U وابسته به تولیدنور
army attache U وابسته نظامی
army attache U وابسته زمینی
pharisaic U وابسته به فریسی
aortic U وابسته بشاهرگ
anginal U وابسته به گلودرد
aortal U وابسته بشاهرگ
antichristian U وابسته به دجال
archimedean U وابسته به ارشمیدس
astronautical U وابسته به فضانوردان
petrologic U وابسته به سنگ
petiolar U وابسته به برگدم
associated company U شرکت وابسته
attache U وابسته نظامی
pharyngal U وابسته به گلوگاه
oracular U وابسته به وحی
ethnicity U وابسته به نژادشناسی
ethnic U وابسته به نژادشناسی
psychologic U وابسته به روانشناسی
puberal U وابسته به بلوغ
pubertal U وابسته به بلوغ
seminal U وابسته به منی
municipal U وابسته بشهرداری
pyrrhic U وابسته به " پیروس "
human U وابسته بانسان
humans U وابسته بانسان
promethean U وابسته به پرومیتوس
social U وابسته بجامعه
subversion U وابسته به خرابکاری
structurally U وابسته به بنا
structurally U وابسته به ساختمان
structural U وابسته به بنا
structural U وابسته به ساختمان
provencal U وابسته بشهر
pythian U وابسته به "اپولو"
pygmaean U وابسته به پیگمی ها
ranine U وابسته به وزغ
homicidal U وابسته به ادمکشی
rectal U وابسته به مقعد
rectorial U وابسته به rector
solar U وابسته بخورشید
photographic U وابسته به عکاسی
rhinal U وابسته به بینی
surgical U وابسته به جراحی
radio ulnar U وابسته به زندبالاوزندپائین
psychiatric U وابسته به روانپزشکی
pygmean U وابسته به پیگمی ها
scientific U وابسته بعلم
investigatory U وابسته به رسیدگی
vital U وابسته به زندگی
vital U وابسته بزندگی
menstrual U وابسته به قاعده گی
radio carpal U وابسته به زندبالاومچ
porcine U وابسته بخوک
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com