English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
locomotive U وابسته به تحرک
locomotives U وابسته به تحرک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
locomotion U تحرک
stirring U پر تحرک
mobility U تحرک
dynamism U تحرک
movability U تحرک
volubility U تحرک
mobile U با تحرک
stimulation U تحرک
stimulus U تحرک
mobiles U با تحرک
stimuli U تحرک
phallic U وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
mobile U قابل تحرک
cell animation U تحرک سلولی
static U بدون تحرک
downward mobility U تحرک نزولی
occupational mobility U تحرک شغلی
vagility U دارای تحرک
dynamism U قدرت تحرک
locomotor U نقص تحرک
upward mobility U تحرک صعودی
vertical mobility U تحرک عمودی
ionic mobility U تحرک یونی
vagile U دارای تحرک
locomotory U نقص تحرک
mobiles U قابل تحرک
horizontal mobility U تحرک افقی
mobility U قوه تحرک
reflated U تحرک بخشیدن
mobility U تحرک یکان
social mobility U تحرک اجتماعی
mobility ratio U نسبت تحرک
mobility of capital U تحرک سرمایه
class mobility U تحرک طبقهای
motion study U تحرک سنجی
immobility U عدم تحرک
class mobility U تحرک طبقاتی
immobilization U عدم تحرک
limiting ionic mobility U تحرک یونی حد
reflate U تحرک بخشیدن
geographical mobility U تحرک جغرافیائی
reflates U تحرک بخشیدن
reflating U تحرک بخشیدن
immobility U تحرک ناپذیری
mobility of factors of production U تحرک عوامل تولید
horizontal labor mobility U تحرک افقی کارگر
thermotaxis U تحرک در اثر گرما
factor mobility U تحرک عوامل تولید
mobility of a charged particle U تحرک ذره باردار
sticking points U نقطهی عدم تحرک
horizontal social mobility U تحرک افقی اجتماعی
labor mobility U تحرک نیروی کار
locomotion U تحرک نقل وانتقال
to reflate the economy U به اقتصاد تحرک بخشیدن
mobility of labor U تحرک نیروی کار
sticking point U نقطهی عدم تحرک
movement U گردش جابجا کردن تحرک
squashing U پرتاب بدون تحرک زیاد
squashes U پرتاب بدون تحرک زیاد
squash U پرتاب بدون تحرک زیاد
mobilization U بسیج کردن تحرک دادن
low feild mobility U قابلیت تحرک میدان ضعیف
squashed U پرتاب بدون تحرک زیاد
catch up U تحرک بیشتر برای جبران عقب ماندگی
mobilization U به حرکت دراوردن تحرک بخشیدن بسیج احتیاط ها
syzygial U وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic U وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian U اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
subglacial U وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral U وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic U وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
dialectological U وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
frictional unemployment U بیکاری کوتاه مدت که در نتیجه تحرک ناقص نیروی کار
vehicular U وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
phylar U وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
rectal U وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
lexicographic U وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
sothic U وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
puritanical U وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
cliquy U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic U وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
supervisory U وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
cliquey U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
monarchic U وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
erotic U وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
frontal U وابسته به پیشانی وابسته بجلو
zygose U وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
lithic U وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
sister services U یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
airmobility U قابلیت حمل به وسیله هوارو قابلیت تحرک هوایی
full mobilization U تحرک کامل بحرکت دراوردن کامل
morphic U وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
Neanderthal U وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
hermitical U وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
associates U وابسته وابسته کردن
associated U وابسته وابسته کردن
associating U وابسته وابسته کردن
associate U وابسته وابسته کردن
popliteal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
epistemologycal U وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
poplitaeal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
physico chemical U وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
life cycle hypothesis U فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
adjectives U وابسته
attendant U وابسته
febile U وابسته به تب
interdependent U وابسته
akin U وابسته
hanger on U وابسته
plantar U وابسته به کف پا
dependant U وابسته
elfin U وابسته به جن
of kin U وابسته
pertianing U وابسته
pyrexial U وابسته به تب
pyretic U وابسته به تب
riverrine U وابسته به
monitorial U وابسته به
dependants U وابسته
diphtheric U وابسته به
pertaining U وابسته
attendants U وابسته
elysian U وابسته به
attributable U وابسته به
pyrexic U وابسته به تب
pertinent U وابسته
dependent U وابسته
aquatic U وابسته به اب
adjective U وابسته
germane U وابسته
correspondent U وابسته
correspondents U وابسته
relevant U وابسته
belonging U وابسته ها
cantabrigian U وابسته به
israelitish U وابسته به
appurtenant U وابسته
tuitionary U وابسته به
related U وابسته
affiliate U وابسته
wedded U وابسته
affiliated U وابسته
attached U وابسته
messianic U وابسته به
affiliates U وابسته
attache U وابسته
affiliating U وابسته
relative U وابسته
carpal U وابسته به مچ
subordinating U وابسته
thereof=of that U وابسته به ان
federating U وابسته
federates U وابسته
federated U وابسته
federate U وابسته
commissarial U وابسته به
comprador U وابسته
congenerous U وابسته
sexual organs U وابسته به
subordinates U وابسته
subordinated U وابسته
levitical U وابسته به
contingent U وابسته
contingents U وابسته
syncop U وابسته به غش
thereof U وابسته به ان
cephalic U وابسته به سر
subordinate U وابسته
laryngeal U وابسته بنای
horatian U وابسته به هوراس
iatric U وابسته به پزشکی
humnanist U وابسته به بشردوستی
hematic U وابسته به خون
hunnish U وابسته به هونها
hippocratic U وابسته به طب بقراط
homeric U وابسته به هومر
lactic U وابسته به شیر
kufic U وابسته به کوفه
jesuitic U وابسته به یسوعیون
isthmic U وابسته به باریکه
hypochondriacal U وابسته به تهیگاه
inspectoral U وابسته به بازرس ها
inner directed U درون وابسته
icarian U وابسته به ایکاروس
ichthyic U وابسته به ماهی
inhibitive U وابسته به جلوگیری
infusorial U وابسته به نمرویان
inflexional U وابسته به صرف
inferential U وابسته به استنتاج
idiographic U وابسته به مجاز
indic U وابسته به هند
incorporative U وابسته به الحاق
negroid U وابسته به سیاهان
hygroscopic U وابسته به نم نما
isthmian U وابسته به باریکه
irrigational U وابسته به ابیاری
hyperbolic U وابسته به هذلولی
hydrologic U وابسته به اب شناسی
iraqi U وابسته به عراق
iranian U وابسته به ایران
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com