Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
bacchantic
U
وابسته به باده گساری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
bacchanalian
U
وابسته به جشن باده گساری و شادمانی
Other Matches
vinosity
U
باده گساری
bacchanalia
U
جشن باده گساری
ithyphallic
U
وابسته بصورت ذکر که درجشنهای BACCHUSدارگونه باده دست گرفته می بردند
bibulous
U
باده دوست باده نوش
incessant drinking
U
پیوسته گساری
wine
U
باده
the juice of the grape
U
باده
wines
U
باده
wino
U
باده پرست
oenomeeter
U
باده سنج
libertines
U
باده گساروعیاش
canned
U
مست باده
bacchant
U
باده پرست
guzzler
U
باده خور
oenologist
U
باده شناس
benders
U
باده پرستی
oenology
U
باده شناسی
bender
U
باده پرستی
guzzler
U
باده خوار
wineshop
U
باده فروشی
malt worm
U
باده خور
vinous flavour
U
مزه باده
rummer
U
جام باده
vinous
U
ماننده باده
chalices
U
جام باده
bacchvs
U
رب النوع باده
quaffer
U
باده گسار
libertine
U
باده گساروعیاش
chalice
U
جام باده
to drink wine
U
باده نوشیدن
toper
U
باده گسار
menad
U
زن باده گسار
maenad
U
زن باده گسار
oenomel
U
باده انگبینی
Intoxicated with pride .
U
مست باده غرور
sherry cobbler
U
باده سفیداشپانی بالیمووقندوغیره
bacchus
U
رب النوع شراب و باده
wine bibber
U
باده نوش میگسار
puncheon
U
بشکه یاخمره باده
muscadine
U
باده انگور مشک
phallic
U
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
pledging
U
بسلامتی کسی باده نوشیدن
magnums
U
بطری که دو باده در ان جای گیرد
barkeeper
U
باده فروش صاحب میکده
toasting
U
باده نوشی بسلامتی کسی
toasted
U
باده نوشی بسلامتی کسی
pledged
U
بسلامتی کسی باده نوشیدن
sangaree
U
باده قرمز ادویه زده
pledge
U
باده نوشی بسلامتی کسی
toasts
U
باده نوشی بسلامتی کسی
pledging
U
باده نوشی بسلامتی کسی
pledges
U
بسلامتی کسی باده نوشیدن
magnum
U
بطری که دو باده در ان جای گیرد
pledge
U
بسلامتی کسی باده نوشیدن
barkeep
U
باده فروش صاحب میکده
pledges
U
باده نوشی بسلامتی کسی
stum
U
شیره انگور باده تازه
bacchanal
U
الههء باده وباده پرستی
pledged
U
باده نوشی بسلامتی کسی
greybeard
U
کوزه سنگی برای باده
toast
U
باده نوشی بسلامتی کسی
cellaret
U
گنجهای که شیشههای باده دران میگذارند
lachryma christi
U
باده سرخ و شیرینی که درجنوب درست می کنند
wine cooper
U
کسیکه کارش جادادن یافروختن باده است
supernaculum
U
باده خوشگوارکه سزاوار تاته نوشیدن است
poms
U
یکجور باده سرخ رنگ که اصل ان فرانسه است
pom
U
یکجور باده سرخ رنگ که اصل ان فرانسه است
olympian
U
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial
U
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic
U
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
telepathic
U
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
subglacial
U
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
dialectological
U
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
choral
U
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
rectal
U
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
lexicographic
U
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
puritanical
U
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
sothic
U
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
phylar
U
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
vehicular
U
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
monarchic
U
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
supervisory
U
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
kinetic
U
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
cliquy
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquey
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
erotic
U
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
zygose
U
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
lithic
U
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
frontal
U
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
sister services
U
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
wine does not a with me
U
شراب بمن نمیسازد باده بمن سازگار نیست
wine seller
U
میفروش باده فروش شراب فروش خمار
morphic
U
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
Neanderthal
U
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
hermitical
U
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
associating
U
وابسته وابسته کردن
associates
U
وابسته وابسته کردن
associate
U
وابسته وابسته کردن
associated
U
وابسته وابسته کردن
popliteal
U
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
physico chemical
U
وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
epistemologycal
U
وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
poplitaeal
U
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
life cycle hypothesis
U
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
attributable
U
وابسته به
elfin
U
وابسته به جن
riverrine
U
وابسته به
pertaining
U
وابسته
of kin
U
وابسته
congenerous
U
وابسته
commissarial
U
وابسته به
attendant
U
وابسته
pyretic
U
وابسته به تب
diphtheric
U
وابسته به
germane
U
وابسته
pyrexial
U
وابسته به تب
belonging
U
وابسته ها
attached
U
وابسته
dependent
U
وابسته
attendants
U
وابسته
pyrexic
U
وابسته به تب
sexual organs
U
وابسته به
tuitionary
U
وابسته به
carpal
U
وابسته به مچ
cantabrigian
U
وابسته به
thereof=of that
U
وابسته به ان
pertinent
U
وابسته
affiliating
U
وابسته
pertianing
U
وابسته
federate
U
وابسته
federated
U
وابسته
federates
U
وابسته
federating
U
وابسته
syncop
U
وابسته به غش
attache
U
وابسته
related
U
وابسته
plantar
U
وابسته به کف پا
aquatic
U
وابسته به اب
appurtenant
U
وابسته
comprador
U
وابسته
affiliates
U
وابسته
subordinating
U
وابسته
interdependent
U
وابسته
adjective
U
وابسته
affiliated
U
وابسته
adjectives
U
وابسته
cephalic
U
وابسته به سر
affiliate
U
وابسته
akin
U
وابسته
thereof
U
وابسته به ان
dependant
U
وابسته
dependants
U
وابسته
contingent
U
وابسته
wedded
U
وابسته
relevant
U
وابسته
subordinate
U
وابسته
hanger on
U
وابسته
correspondent
U
وابسته
israelitish
U
وابسته به
monitorial
U
وابسته به
subordinated
U
وابسته
febile
U
وابسته به تب
subordinates
U
وابسته
levitical
U
وابسته به
relative
U
وابسته
correspondents
U
وابسته
elysian
U
وابسته به
contingents
U
وابسته
messianic
U
وابسته به
adipic
U
وابسته به چربی
aesculapian
U
وابسته به دارگونه طب
potamic
U
وابسته به رودها
predial or prae
U
وابسته به زمین
aerological
U
وابسته بهواشناسی
degenerative
U
وابسته به انحطاط
emotive
U
وابسته به احساسات
pancreatic
U
وابسته به لوزالمعده
acoustical
U
وابسته به شنوایی
haemic
U
وابسته بخون
irrigational
U
وابسته به ابیاری
generic
U
وابسته به تیره
inspectoral
U
وابسته به بازرس ها
intercollegiate
U
وابسته بکالج ها
interferential
U
وابسته به دخالت
internuptial
U
وابسته به عروسی
hematic
U
وابسته به خون
interoceptive
U
وابسته به احشاء
interrogatory
U
وابسته به سئوال
preemptive
U
وابسته به پیشدستی
preemptive
U
وابسته به حق شفعه
iranian
U
وابسته به ایران
iraqi
U
وابسته به عراق
landed
U
وابسته بزمین
affiliated company
U
شرکت وابسته
air attache
U
وابسته هوایی
gregorian
U
وابسته به گریگوری
piscatorial
U
وابسته به صیدماهی
piscatorial
U
وابسته به ماهیگیری
jesuitic
U
وابسته به یسوعیون
kufic
U
وابسته به کوفه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com