Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
atheistic
U
وابسته به انکار خدا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
phallic
U
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
disaffirmation
U
انکار
gainsaid
U
انکار
abjuration
U
انکار
denial
U
انکار
denials
U
انکار
gainsay
U
انکار
disproval
U
انکار
disclamation
U
انکار
disavowal
U
انکار
disavows
U
انکار
disavowing
U
انکار
disavowed
U
انکار
disavow
U
انکار
negation
U
انکار
gainsays
U
انکار
abnegation
U
انکار رد
contradictions
U
انکار
gainsaying
U
انکار
repudiation
U
انکار
retractaion
U
انکار
denegation
U
انکار
contradiction
U
انکار
recantation
U
انکار
bureaucratic
U
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial
U
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian
U
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
choral
U
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic
U
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
subglacial
U
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
dialectological
U
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
recanted
U
انکار کردن
recants
U
انکار کردن
recant
U
انکار کردن
forswears
U
انکار کردن
disclaim
U
انکار کردن
forswearing
U
انکار کردن
recanting
U
انکار کردن
disclaimed
U
انکار کردن
disclaiming
U
انکار کردن
repudiating
U
انکار کردن
repudiates
U
انکار کردن
repudiate
U
انکار کردن
renounce
انکار کردن
renounced
U
انکار کردن
renounces
U
انکار کردن
renouncing
U
انکار کردن
undeniably
U
انکار ناپذیر
disclaims
U
انکار کردن
forswear
U
انکار کردن
denies
U
انکار کردن
deny
U
انکار کردن
reneging
U
انکار کردن
denying
U
انکار کردن
reneges
U
انکار کردن
reneged
U
انکار کردن
deniable
U
قابل انکار
self-denial
U
انکار نفس
self-denial
U
انکار خویشتن
denied
U
انکار کردن
gainsay
U
انکار کردن
irrefutability
U
انکار ناپذیری
disaffirm
U
انکار کردن
gainsays
U
انکار کردن
palinode
U
صنعت انکار
gainsaid
U
انکار کردن
gainsaying
U
انکار کردن
undeniable
U
انکار ناپذیر
renege
U
انکار کردن
unchallenged
U
انکار ناپذیر
denier
U
انکار کننده
self denial
U
انکار نفس
self renunciation
U
انکار نفس
retractable
U
انکار پذیر
abnegate
U
انکار کردن
forswore
U
انکار کرد
gainsayer
U
انکار کننده
back-pedals
U
انکار کردن
irrefutable
U
انکار ناپذیر
back-pedal
U
انکار کردن
back-pedalled
U
انکار کردن
back-pedalling
U
انکار کردن
self abnegation
U
انکار نفس
puritanical
U
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
rectal
U
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
lexicographic
U
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
phylar
U
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
vehicular
U
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
sothic
U
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
deny
U
انکار یا حاشا کردن
forswears
U
باسوگند انکار کردن
he has a good mind
U
که انکار را انجام دهد
negatory
U
مبنی بر نفی یا انکار
denying
U
انکار یا حاشا کردن
negation of statement
U
انکار یا تکذیب گفتهای
atheism
U
انکار وجود خدا
peremptory
U
غیر قابل انکار
denies
U
انکار یا حاشا کردن
negative
U
رد یا تکذیب یا انکار کردن
negatives
U
رد یا تکذیب یا انکار کردن
forswear
U
باسوگند انکار کردن
renunciative
U
ناشی از انکار نفس
renunciatory
U
ناشی از انکار نفس
forswearing
U
باسوگند انکار کردن
denied
U
انکار یا حاشا کردن
to make
[deny]
an allegation
U
تهمتی زدن
[ را انکار کردن]
rebuttable presumption
U
فرض قانونی قابل انکار
the odds are that he will doit
U
احتمال دارد که انکار را بکند
estoppel
U
عدم امکان انکار پس از اقرار
disparage
U
انکار فضیلت چیزی راکردن
disparages
U
انکار فضیلت چیزی راکردن
disparaged
U
انکار فضیلت چیزی راکردن
self abnegating
U
انکار کننده نفس خود
disclaim all liability
U
کلیه بدهیها را انکار کردن
how nicely he did it
U
چقدرخوب انکار را انجام داد
owning to his i. to do that
U
نظر به عجزاواز کردن انکار
irrefragable
U
غیر قابل انکار و تکذیب
monarchic
U
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
supervisory
U
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
erotic
U
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
cliquey
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquy
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic
U
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
conclusive or irrebuttable presumption
U
فرض قانونی غیر قابل انکار
issue of fact
U
نکته موضوع بحث که درنتیجه انکار مطلبی پیدامیشود
lithic
U
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
sister services
U
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
zygose
U
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
frontal
U
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
there is no p of doing it
U
کردن انکارهیچ امکان ندارد هیچ نمیتوان انکار راکرد
estopel
U
عملی که باعث میشود عامل از طرح دعوی یاادعا یا تکذیب و انکار
estoppel
U
اقراریاعملی که انکاریانقص ان قانوناممنوع باشد مانع قانونی برای انکارپس ازاقرارعدم امکان انکار پس از اقرار
Neanderthal
U
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
morphic
U
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
hermitical
U
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
associated
U
وابسته وابسته کردن
associates
U
وابسته وابسته کردن
associating
U
وابسته وابسته کردن
associate
U
وابسته وابسته کردن
epistemologycal
U
وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
popliteal
U
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
poplitaeal
U
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
physico chemical
U
وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
forsake
U
رها کردن انکار کردن
forsakes
U
رها کردن انکار کردن
forsaking
U
رها کردن انکار کردن
life cycle hypothesis
U
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
adjective
U
وابسته
adjectives
U
وابسته
akin
U
وابسته
federates
U
وابسته
monitorial
U
وابسته به
attached
U
وابسته
attributable
U
وابسته به
cephalic
U
وابسته به سر
interdependent
U
وابسته
federating
U
وابسته
thereof
U
وابسته به ان
thereof=of that
U
وابسته به ان
affiliating
U
وابسته
carpal
U
وابسته به مچ
federated
U
وابسته
elfin
U
وابسته به جن
pyrexial
U
وابسته به تب
related
U
وابسته
affiliate
U
وابسته
affiliated
U
وابسته
affiliates
U
وابسته
pertaining
U
وابسته
appurtenant
U
وابسته
pyretic
U
وابسته به تب
levitical
U
وابسته به
federate
U
وابسته
israelitish
U
وابسته به
of kin
U
وابسته
attache
U
وابسته
cantabrigian
U
وابسته به
germane
U
وابسته
pertinent
U
وابسته
belonging
U
وابسته ها
dependent
U
وابسته
aquatic
U
وابسته به اب
pyrexic
U
وابسته به تب
tuitionary
U
وابسته به
commissarial
U
وابسته به
dependants
U
وابسته
syncop
U
وابسته به غش
attendant
U
وابسته
relative
U
وابسته
hanger on
U
وابسته
congenerous
U
وابسته
plantar
U
وابسته به کف پا
relevant
U
وابسته
subordinates
U
وابسته
elysian
U
وابسته به
correspondent
U
وابسته
correspondents
U
وابسته
subordinated
U
وابسته
wedded
U
وابسته
dependant
U
وابسته
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com