Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
phalangeal
U
وابسته به استخوان انگشت یاپنجه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
phalange
U
استخوان انگشت یاپنجه
knucklebone
U
استخوان بند انگشت
phalanges
U
استخوان انگشت گروه
submaxilla
U
وابسته به استخوان فک پایین
osteologic
U
وابسته به استخوان شناسی
myelogenic
U
وابسته بمغز استخوان
skeletal
U
وابسته به استخوان بندی
sacrosciatic
U
وابسته به استخوان خاجی وچاربند
iliac
U
وابسته به استخوان لگن خاصره
ilial
U
وابسته به استخوان لگن خاصره
nasoethmoidal
U
وابسته به بینی و استخوان غربالی
osteoplastic
U
وابسته به روش جراحی ترمیمی استخوان
hyprostosis
U
رویش غیر طبیعی استخوان کلفت شدگی استخوان برامدگی استخوان
mitten
U
دستکش دارای یک جابرای چهار انگشت ویکجابرای انگشت شست
mittens
U
دستکش دارای یک جابرای چهار انگشت ویکجابرای انگشت شست
green stick
U
شکستگی استخوان درکودکان بدان گونه که یک سوی استخوان شکسته سو
osteotomy
U
برش استخوان و جداکردن و خارج کردن قسمتی از استخوان
syynostosis
U
ترکیب دو استخوان وتکمیل استخوان واحدی
zygoma
U
استخوان قوس وجنه استخوان گونه
astragalus
U
استخوان قوزک یا اشتالنگ استخوان کعب
ischium
U
استخوان ورک استخوان نشیمنگاهی
periosteum
U
پوشش استخوان ضریع استخوان
condyle
U
مهره استخوان- برامدگی استخوان
occiput
U
استخوان قمحدوه استخوان پس سر
fingerprint
U
انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprinting
U
انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprinted
U
انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprints
U
انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
vomer
U
استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
phallic
U
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
bureaucratic
U
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial
U
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian
U
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
subglacial
U
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
telepathic
U
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
dialectological
U
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
choral
U
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
sothic
U
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
phylar
U
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
lexicographic
U
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
puritanical
U
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
rectal
U
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
vehicular
U
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
monodactylous
U
تک انگشت
dactyl
U
انگشت
fingers
U
انگشت
finger
U
انگشت
adactylous
U
بی انگشت
digits
U
انگشت
digit
U
انگشت
kinetic
U
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
monarchic
U
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquey
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
erotic
U
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
supervisory
U
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
cliquy
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
dactylitis
U
اماس انگشت
egregious
U
انگشت نما
phalange
U
بند انگشت
knuckles
U
بند انگشت
pinky
U
انگشت کوچک
pinkie
U
انگشت کوچک
agnail
U
میخچهء پا یا انگشت پا
potentilla
U
پنج انگشت
pollex
U
انگشت شست
cinquefoil
U
پنج انگشت
five finger
U
پنج انگشت
fingers
U
انگشت زدن
digitiform
U
انگشت مانند
fingered
U
انگشت مانند
little fingers
U
انگشت کوچک
dactylagraphy
U
انگشت نگاری
dactyloscopy
U
انگشت نگاری
finger
U
انگشت زدن
digitate
U
انگشت دار
knuckle
U
بند انگشت
conspicuous
U
انگشت نما
cinqfoil
U
پنج انگشت
middle finger
U
انگشت میان
gazing stock
U
انگشت نما
medius
U
انگشت وسطی
medius
U
انگشت میان
finger print
U
اثر انگشت
marplot
U
انگشت به شیر زن
fingered
U
انگشت دار
index finger
U
انگشت نشان
soon koot
U
نوک انگشت
soleprint
U
انگشت نگاری از پا
finger painting
U
نقاشی با انگشت
notoriety
U
انگشت نمایی
sawison keut
U
نوک دو انگشت
rule of thumb
U
حساب انگشت
forefinger
U
انگشت نشان
forefinger
U
انگشت شهادت
ring fingers
U
انگشت انگشتر
ring finger
U
انگشت انگشتر
syndacty
U
چسبیده انگشت
toenail
U
ناخن انگشت پا
toenails
U
ناخن انگشت پا
to become a byword
U
انگشت نماشدن
the ring finger
U
انگشت حلقه
the middle finger
U
انگشت میانه
the little finger
U
انگشت کهین
index fingers
U
انگشت نشان
finger mark
U
اثر انگشت
forefingers
U
انگشت نشان
forefingers
U
انگشت شهادت
fingerprint
U
اثر انگشت
fingering
U
استفاده از انگشت
fingerprinted
U
اثر انگشت
fingerprints
U
اثر انگشت
fingerprinting
U
اثر انگشت
fingertip
U
نوک انگشت
the first or index finger
U
انگشت نشان
the first or index finger
U
انگشت شهادت
fingertips
U
نوک انگشت
tap the door with your fingers
U
انگشت بزنید بدر
flagrant
U
انگشت نما رسوا
To finger something.
U
به چیزی انگشت زدن
notoriously
U
بطور انگشت نما
finger glass
U
فرف انگشت شوئی
indexed
U
نمودار انگشت سبابه
finger thumb opposition
U
تقابل شست و انگشت
index
U
نمودار انگشت سبابه
little finger
U
انگشت کوچک دست
hitsu shiubi
U
مفصل انگشت وسط
To take fingerprints.
U
انگشت نگاری کردن
to run over
U
تند انگشت گذاشتن
his hand want's two fingers
U
دستش دو انگشت ندارد
lumbrical
U
ماهیچه انگشت یا پنجه
proverbialize
U
انگشت نما کردن
the little finger
U
انگشت کوچک کلنج
polydactyl
U
چند انگشتی پر انگشت
his hand lack one finger
U
دستش یک انگشت ندارد
indexes
U
نمودار انگشت سبابه
finger tapping
U
ضربه زنی با انگشت
finger print department
U
اداره انگشت نگاری
pettitoes
U
چیز بی ارزش انگشت پا
ring fingers
U
انگشت چهارم دست چپ
pinkie
U
انگشت کوچک دست
ring finger
U
انگشت چهارم دست چپ
finger mark
U
با انگشت چرک کردن
finger play
U
استفاده از انگشت درشمشیربازی
nose-picking
U
انگشت کردن در بینی
pokes
U
فشار با نوک انگشت حرکت
fingers
U
باندازه یک انگشت میله برامدگی
finger
U
باندازه یک انگشت میله برامدگی
fingering
U
پنجه گذاری انگشت کاری
lumbrical
U
ماهیچهای که با انگشت یاپمجه را می جنباند
a man's best friends are his ten fingers
<proverb>
U
کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من
pizzicato
U
با ضرب نوک انگشت یاناخن
agnus castus
U
پنج انگشت فلفل بری
to make an e. of oneself
U
خود را انگشت نما کردن
jammed
U
گرفتن شکاف کوه با انگشت
jam
U
گرفتن شکاف کوه با انگشت
jams
U
گرفتن شکاف کوه با انگشت
poke
U
فشار با نوک انگشت حرکت
poked
U
فشار با نوک انگشت حرکت
poking
U
فشار با نوک انگشت حرکت
finger hold
U
خم کردن غیرمجاز انگشت حریف
toe
U
با انگشت پا زدن یاراه رفتن
toes
U
با انگشت پا زدن یاراه رفتن
lithic
U
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
sister services
U
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
zygose
U
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
frontal
U
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
toe
U
انگشت پای مهره داران جای پا
to poke somebody
U
کسی را با نوک انگشت فشار دادن
to prod somebody
U
کسی را با نوک انگشت فشار دادن
toes
U
انگشت پای مهره داران جای پا
To be conspicuous.
U
انگشت نما بودن ( مشخص یا سر شناس )
To be flabbergasted (bewildered).
U
انگشت به دهان ماندن ( مبهوت شدن )
two
U
دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
syndactyl
U
دارای دو یاچند انگشت بهم چسبیده
twos
U
دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
to gouge out a persons eye
U
چشم کسیرابا انگشت بیرون اوردن
ageum son
U
قسمت بین شصت و انگشت بیرونی دست
percuss
U
بازدن انگشت یا الت دیگری چیزی را ازمودن
hang ten
U
سواری تخته موج درحال جلوبودن 01 انگشت پا
to cross self
U
با گذاردن انگشت برپیشانی ودوطرف بدن نشان صلیب
to queer the pitch for any one
U
نقشه کسی رابرهم زدن انگشت توی شیرزدن
moulage
U
انگشت نگاری یا نگارش اثر چیزی برای کشف جرم
bone
U
استخوان
natchbone
U
استخوان
boning
U
استخوان
boned
U
استخوان
fleshier
U
بی استخوان
fleshiest
U
بی استخوان
bones
U
استخوان
tarsus
U
استخوان مچ پا
osteotome
U
استخوان بر
jawbones
U
استخوان فک
boneless
U
بی استخوان
jawbone
U
استخوان فک
ossicle
U
استخوان چه
fleshy
U
بی استخوان
lifting
U
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifts
U
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifted
U
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lift
U
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com