Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
percipient
U
وابسته به ادراک وبینش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
phallic
U
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
uptake
U
ادراک
sentencing
U
ادراک
sentences
U
ادراک
sentence
U
ادراک
cognition
U
ادراک
knowledge
U
ادراک
realising
[British]
U
ادراک
realizing
U
ادراک
cognition
U
ادراک
understanding
U
ادراک
conceptions
U
ادراک
conception
U
ادراک
sentient
U
با ادراک
conceptualization
U
ادراک
realization
U
ادراک
mental perception
U
ادراک
hindsight
U
ادراک
mother wit
U
ادراک
perception
U
ادراک
perceptions
U
ادراک
of no understanding
U
بی ادراک
notional
U
ادراک
sentience
U
ادراک
understanding
U
ادراک
understandings
U
ادراک
inapprehensive
U
بی ادراک
cognizance
U
ادراک
cognisance
[British]
U
ادراک
ideas
U
ادراک
concepts
U
ادراک
senses
U
ادراک
sensed
U
ادراک
sense
U
ادراک
savviest
U
ادراک
scent
U
ادراک
savvy
U
ادراک
savvey
U
ادراک
scenting
U
ادراک
scents
U
ادراک
savvier
U
ادراک
depth perception
U
ادراک عمق
impressions
U
ادراک خاطره
Impressionism
U
در باره ادراک
impression
U
ادراک خاطره
inapprehensible
U
غیرقابل ادراک
space perception
U
ادراک فضایی
perceiving
U
ادراک کردن
perceptual speed
U
سرعت ادراک
person perception
U
ادراک اشخاص
agnosia
U
ادراک پریشی
animadversion
U
قوهء ادراک
subaudition
U
ادراک ضمنی
notions
U
ادراک فکری
nous
U
قوه ادراک
sixth sense
U
قوه ادراک
notion
U
ادراک فکری
stereognosis
U
ادراک سه بعدی
visual perception
U
ادراک دیداری
subliminal perception
U
ادراک زیراستانهای
social perception
U
ادراک اجتماعی
perceptibility
U
ادراک پذیری
esp
U
ادراک فراحسی
perceived
U
ادراک کردن
telesthesia
U
ادراک فراحسی
realizer
U
ادراک کننده
perceptible
U
ادراک شدنی
self perception
U
ادراک خویشتن
selective perception
U
ادراک انتخابی
perceive
U
ادراک کردن
extrasensory perception
U
ادراک فراحسی
percipient
U
ادراک کننده
comprehension
U
قوه ادراک
comprehensions
U
قوه ادراک
perceives
U
ادراک کردن
time perception
U
ادراک زمان
bureaucratic
U
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial
U
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian
U
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
non compos mentis
U
فاقدقوه تعقل و ادراک
unknowingly
U
غیرقابل ادراک و فهم
prosopagnosia
U
ادراک پریشی چهرهای
tactile agnosia
U
ادراک پریشی بساوشی
perceived self
U
خود ادراک شده
autotopagnosia
U
ادراک پریشی اندامی
auditory agnosia
U
ادراک پریشی شنیداری
coconsciousness
U
ادراک چیزهای یکسان
coconscious
U
ادراک چیزهای یکسان
visual agnosia
U
ادراک پریشی دیداری
unknowing
U
غیرقابل ادراک و فهم
astereognosis
U
ادراک پریشی بساوشی
auditory projection area
U
ناحیه ادراک شنیداری
subception
U
ادراک نیمه هشیار
asomatognosia
U
ادراک پریشی تنی
anosognosia
U
ادراک پریشی نقیصهای
perception
U
مشاهده قوه ادراک
head piece
U
ادراک ادم باهوش
simultanagnosia
U
ادراک پریشی همزمانی
perceptions
U
مشاهده قوه ادراک
pattern perception test
U
ازمون ادراک طرحها
color agnosia
U
ادراک پریشی رنگ
subglacial
U
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
telepathic
U
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
dialectological
U
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
choral
U
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
unknowable
U
غیر قابل ادراک و فهم
anomaloscope
U
نابهنجاری سنج ادراک رنگ
grips
U
نیروی گرفتن ادراک و دریافت
gripped
U
نیروی گرفتن ادراک و دریافت
gripping
U
نیروی گرفتن ادراک و دریافت
grip
U
نیروی گرفتن ادراک و دریافت
esthesia
U
فرفیت احساس و ادراک حساسیت
phylar
U
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
sothic
U
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
puritanical
U
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
vehicular
U
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
rectal
U
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
lexicographic
U
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
inconceivable
U
غیر قابل ادراک باور نکردنی
monarchic
U
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquey
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory
U
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
kinetic
U
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
cliquy
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
erotic
U
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
brainpower
U
قوه ادراک شخص خوش فکروبا قریحه
wot
U
هوش زیرکی فهم ادراک عقل بذله گویی
gestalt psychology
U
مطالعه قوه ادراک و رفتار از نقطه نظرواکنش شخصی در برابرامورکلی
lithic
U
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
frontal
U
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
sister services
U
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
zygose
U
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
bourgeois
<adj.>
U
از ویژگی های این طبقه متوسط، به طور معمول با اشاره به ارزشهای مادی ادراک شده و یا نگرش مرسوم
Neanderthal
U
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
morphic
U
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
hermitical
U
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
associating
U
وابسته وابسته کردن
associates
U
وابسته وابسته کردن
associate
U
وابسته وابسته کردن
associated
U
وابسته وابسته کردن
without understanding
U
فهم چیز فهم نافهم بی ادراک بی شعور
epistemologycal
U
وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
physico chemical
U
وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
poplitaeal
U
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
popliteal
U
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
imperceivable
U
غیر قابل ادراک غیر محسوس
life cycle hypothesis
U
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
attendant
U
وابسته
levitical
U
وابسته به
diphtheric
U
وابسته به
pyretic
U
وابسته به تب
wedded
U
وابسته
correspondent
U
وابسته
pyrexic
U
وابسته به تب
pyrexial
U
وابسته به تب
correspondents
U
وابسته
attendants
U
وابسته
elfin
U
وابسته به جن
relevant
U
وابسته
aquatic
U
وابسته به اب
commissarial
U
وابسته به
plantar
U
وابسته به کف پا
syncop
U
وابسته به غش
congenerous
U
وابسته
tuitionary
U
وابسته به
akin
U
وابسته
comprador
U
وابسته
attache
U
وابسته
interdependent
U
وابسته
sexual organs
U
وابسته به
pertaining
U
وابسته
adjective
U
وابسته
relative
U
وابسته
of kin
U
وابسته
appurtenant
U
وابسته
messianic
U
وابسته به
germane
U
وابسته
hanger on
U
وابسته
israelitish
U
وابسته به
subordinating
U
وابسته
febile
U
وابسته به تب
related
U
وابسته
thereof
U
وابسته به ان
thereof=of that
U
وابسته به ان
affiliate
U
وابسته
affiliated
U
وابسته
affiliates
U
وابسته
cantabrigian
U
وابسته به
subordinated
U
وابسته
subordinates
U
وابسته
dependant
U
وابسته
pertianing
U
وابسته
belonging
U
وابسته ها
dependants
U
وابسته
monitorial
U
وابسته به
carpal
U
وابسته به مچ
subordinate
U
وابسته
affiliating
U
وابسته
riverrine
U
وابسته به
federates
U
وابسته
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com