English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
oedipal U وابسته به احساسات و علائق کودکان 3 تا 6 ساله نسبت بوالدین جنس مخالف خود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
oedipus complex U احساسات محبت امیزبچه نسبت به والدین جنس مخالف خود
homosexuals U دارای احساسات جنسی نسبت به جنس موافق
homosexual U دارای احساسات جنسی نسبت به جنس موافق
poliomyelitic U وابسته به بیماری فلج کودکان
emotive U وابسته به احساسات
octogenarians U وابسته به ادم 08 ساله
octogenarian U وابسته به ادم 08 ساله
millenial U وابسته به دوره هزار ساله
pathognomic U وابسته به تشخیص ناخوشی یا احساسات
heterosexual U مربوط به علاقه جنسی نسبت به جنس مخالف
heterosexuals U مربوط به علاقه جنسی نسبت به جنس مخالف
heterosexual U وابسته به جنس مخالف
heterosexuals U وابسته به جنس مخالف
approval by acclamation U تصویب به وسیله کف زدن وابراز احساسات این گونه تصویب زمانی مصداق پیدامیکند که مخالف جدی وجودنداشته باشد و طبعا" مسئله شمردن صاحبان اصوات تحسین امیز منتفی است
relational U وابسته به نسبت یاخویشی
brownies U دختر پیشاهنگ هشت ساله تایازده ساله
brownie U دختر پیشاهنگ هشت ساله تایازده ساله
relation U نقل قول وابسته به نسبت یا خویشی
vocational interest blank U پرسشنامه علائق شغلی
feather one's nest <idiom> U به علائق خود توجه کردن
lenz' law U جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
society of certified processors U سازمانی که علائق و خواستههای متخصصین تایید شده کامپیوتر را ارائه میدهد
antinomian U مخالفین اصول اخلاقی فرقهای از مسیحیان که مخالف مراعات اصول اخلاقی بودند و اعتقادداشتند که خداوند در همه حال نسبت به مسیحیان لطف دارد
Lori Pambak motif U ترنج لری [پامبک، این نام از شهری به همین نام در جنوب شهر تفلیس قزاقستان گرفته شده است. طرح دارای دو بال هشت وجهی بزرگ و دو لوزی کوچک در جهت مخالف بوده و زمان آن را به قرن نوزدهم میلادی نسبت می دهند.]
antisocial U مخالف اصول اجتماعی مخالف اجتماع
leverage U نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
ohm's law U جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
lift fan U توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
quinquennial U پنج ساله دوره پنج ساله
liftjet U توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
attributable U قابل نسبت دادن نسبت دادنی
prorata U برحسب نسبت معین بهمان نسبت
nationallism U مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
matron U سرپرست کودکان
infantile paralysis U فلج کودکان
institutionalized children U کودکان پناهگاهی
pediatrics U امراض کودکان
biddy basketball U بسکتبال کودکان
exceptional children U کودکان استثنایی
pedobaptism U تعمید کودکان
pediatrics U پزشکی کودکان
play fellow U همبازی کودکان
touch wood U یکجوربازی کودکان
wading pool U استخر کودکان
disadvantaged children U کودکان محروم
child's play U بازی کودکان
disturbed children U کودکان پریشان
children's apperception test U ازمون اندریافت کودکان
nursery rhymes U اشعار مخصوص کودکان
puerile breathing U تنفس خرخری کودکان
child labor laws U قوانین کار کودکان
pediatrician U ویژه گر بیماریهای کودکان
undies U زیر پوش کودکان
baby farm U محل نگهداری کودکان
pediatric U مربوط به امراض کودکان
doggie U سگ بزبان کودکان سگ کوچک
school age children U کودکان واجب التعلیم
paedophilia U میل جنسی به کودکان
playrooms U اتاق بازی کودکان
playroom U اتاق بازی کودکان
infant mortality U مرگ و میر کودکان
playground ball U توپ پلاستیکی کودکان
piadology U شناسایی حالات کودکان
pedology U مبحث بهداشت کودکان
nursery rhyme U اشعار مخصوص کودکان
puds U دست در زبان کودکان
pud U دست در زبان کودکان
pemphigus U تاول کوفتی کودکان
PO U پبشاب دان بزبان کودکان
little pitchers have long ears U کودکان غالبا گوششان تیزاست
child death rate U نرخ مرگ و میر کودکان
poliomyelitic U مبتلا به بیماری فلج کودکان
phallic U وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
floor hockey U هاکی روی یخ کودکان بدون اسکیت
unicef (= united nations international U یع کودکان کشورهای توسعه نیافته است
hornbook U کاغذی که در ان الفباء برای کودکان دبستان می نوشتند
Mentally retarded children. U کودکان عقب افتاده ( از لحاظ رشد فکری )
nursery governess U بانویی که کودکان را هم پرستاروهم اموزگاراست پرستار اموزگار
triennal U سه ساله
ten years old U ده ساله
decennry U ده ساله
decades U 01 ساله
sexennial U شش ساله
annual U یک ساله
triennial U سه ساله
decade U 01 ساله
annuals U یک ساله
year-long U یک ساله
vicennial U 02 ساله
soulful U پر از احساسات
emotions U احساسات
heartbeat U احساسات
heartbeats U احساسات
emotion U احساسات
sentiments U احساسات
stockinette U پارچه کشباف مخصوص لباس کودکان وزخم بندی
Guilt for poorly behaved children usually lies with the parents. U بد رفتاری کودکان معمولا اشتباه از پدر و مادر است.
leading string U ریسمانی که پیشتر کودکان رابوسیله ان راه رفتن می اموختند
stockinet U پارچه کشباف مخصوص لباس کودکان وزخم بندی
scaramouche U دلقک بزدل وکتک خور منایش کودکان ایتالیا
pediatrics or pae U شاخهای از علم طب که ازبهداشت و ناخوشیهای کودکان گفتگو میکند
scaramouch U دلقک بزدل وکتک خور منایش کودکان ایتالیا
bicentenary U دویست ساله
octogenarian U هشتاد ساله
octogenarians U هشتاد ساله
annually U همه ساله
perennial U همه ساله
sexennium U دوره شش ساله
perennials U همه ساله
tercentennial U سیصد ساله
seventies U هفتاد ساله
tenant from year to year U مستاجر یک ساله
colts U اسب 3 یا 4 ساله
nonagenarian U نود ساله
year-round <idiom> U همه ساله
triennium U دوره سه ساله
centenarian U جشن صد ساله
f.year old U پنج ساله
bicentenaries U دویست ساله
centenarians U جشن صد ساله
octennial U هشت ساله
colt U اسب 3 یا 4 ساله
quinquagenarian U پنجاه ساله
semiyearly U نیم ساله
seventy U هفتاد ساله
sorrel U گوزن نر سه ساله
sepennial U هفت ساله
chiliad U هزار ساله
quadrangena rian U چهل ساله
half yearly U نیم ساله
annuallyy U هر ساله سالیانه
yearling U گیاه یک ساله
septennial U هفت ساله
septuagenarian U هفتاد ساله
year by year U همه ساله
quinquagenary U پنجاه ساله
bimillenary U دو هزار ساله
he is 0 years old U او ده ساله است
affects U احساسات برخورد
affect U احساسات برخورد
enthusing U احساسات رابرانگیختن
nationallism U احساسات ملی
emotionless U عاری از احساسات
rhapsodical U ناشی از احساسات
enthuses U احساسات رابرانگیختن
enthuse U احساسات رابرانگیختن
rhapsodically U از روی احساسات
folkway U احساسات عمومی
enthused U احساسات رابرانگیختن
affecting U محرک احساسات
schwarmerei U احساسات شدید
braced U تحریک احساسات
brace U تحریک احساسات
schwarmerei U احساسات افراطی
impressive U برانگیزنده احساسات
sentimentalize U با احساسات امیختن
heartstrings U احساسات عمیق
d. of feeling U نازکی احساسات
to gall a person's kibes U احساسات کسی را
acold U بدون احساسات
Santa Claus U شخص موهومی که کودکان گمان میبرند درشب عیدمیلادمسیح میاید
roller-coasters U راه اهن مرتفع و پیچ و خم دار تفریحگاههای کودکان وغیره
roller coaster U راه اهن مرتفع و پیچ و خم دار تفریحگاههای کودکان وغیره
roller-coaster U راه اهن مرتفع و پیچ و خم دار تفریحگاههای کودکان وغیره
minor league U دسته یا گروه فرعی ورزشی تیمهای کودکان یا تازه کارها
wppsi U مقیاس هوشی وکسلر برای کودکان پیش اموزشگاهی ودبستانی
quinquennium U دوره پنج ساله
bicentenary U جشن دویست ساله
annuallyy U همه ساله هر سال
pricket sister U گوزن ماده دو ساله
bicentenaries U جشن دویست ساله
quinquenniad U دوره پنج ساله
filly U مادیان اصیل 3 یا 4 ساله
bicentennial U جشن دویست ساله
strike it rich <idiom> U یک شبه ره صد ساله رفتن
bicentennials U جشن دویست ساله
lustrum U دوره پنج ساله
mares U مادیان 4 ساله یا بیشتر
fillies U مادیان اصیل 3 یا 4 ساله
mare U مادیان 4 ساله یا بیشتر
tercentenary U سه قرن سیصد ساله
quadrangena rian U ادم چهل ساله
quinquagenarian U شخص پنجاه ساله
nursey race U مسابقه اسبهای 2 ساله
teens U نوجوان ده تا91 ساله
maturity U مسابقه اسبهای 4 ساله
indiction U دوره پانزده ساله
septennium U دوره هفت ساله
decade U دوره ده ساله دهدهی
septennate U دوره هفت ساله
nonagenarian U ادم نود ساله
quinquagenary U شخص پنجاه ساله
millennial U جشن هزار ساله
millenium U دوره هزار ساله
decades U دوره ده ساله دهدهی
tercentenaries U سه قرن سیصد ساله
white-hot U دارای احساسات برانگیخته
pathetic U دارای احساسات شدید
heartstring U عمیق ترین احساسات دل
heart goes out to someone <idiom> U ابراز احساسات کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com