English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
anagogic U وابسته بتعالی روحی
anagogical U وابسته بتعالی روحی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
mental U روحی
psychic U روحی
spectral U روحی
spiritual U روحی
psychical U روحی
inanition U بی روحی
intrinsic U روحی
psychiatry U طب روحی
supersensible U روحی روانی
psychic force U نیروی روحی
verve U سبک روحی
psychasthenia U ضعف روحی
spiritually U معنوی روحی
anagogy U تعالی روحی
anagoge U تعالی روحی
analeptic U محرک روحی
to lay a ghost U روحی راناپدیدکردن
gaiety U سبک روحی
to raise a ghost U روحی راحاضرکردن
panpsychism U روحی نگری
psychotherapy U تداوی روحی
obsessions U عقده روحی
inner U روحی باطنی
obsession U عقده روحی
numinous U اسرارامیز روحی
emotional and physical U روحی وبدنی
psychic force U قوه روحی
phallic U وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
psychic U واسطه پدیده روحی
insalutary U تاثیر روحی بد اب و هوا
congenial U دارای تجانس روحی
to sustain a trauma U ضربه روحی خوردن
psycho analysis U تجزیه و تجلیل روحی
congenial <adj.> U دارای تجانس روحی
invigorate U تقویت روحی کردن
to be shattered [British E] U از نظر روحی خرد شدن
to hit rock bottom U از نظر روحی خرد شدن
obsessing U ایجاد عقده روحی کردن
obsess U ایجاد عقده روحی کردن
obsessed U ایجاد عقده روحی کردن
to be dashed to the ground U از نظر روحی خرد شدن
to be devastated U از نظر روحی خرد شدن
trauma U ضربه روحی روان اسیب
psychotherapy ortherapeutics U معالجه بوسائل روحی یاهیپنوتیزیم
to empower somebody U به کسی قدرت [روحی] دادن
obsesses U ایجاد عقده روحی کردن
traumas U ضربه روحی روان اسیب
to walk U به تکرار ظاهر شدن روحی به محلی
haunt U دوستی روحی که زیاد بمحلی امدوشدکند
to haunt U به تکرار ظاهر شدن روحی به محلی
syupersubstantial U مافق وجود یا جوهر مادی روحی
haunts U دوستی روحی که زیاد بمحلی امدوشدکند
orthopsychiatry U تداوی روحی اختلالات فکری وروحی اطفال
olympian U اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial U وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic U وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
dialectological U وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
choral U وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic U وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
subglacial U وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
rectal U وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
phylar U وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
puritanical U وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
sothic U وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
lexicographic U وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
vehicular U وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
cliquy U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
erotic U وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
supervisory U وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
cliquey U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic U وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
monarchic U وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
zombi U روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد
structuralism U بخشی از روانشناسی که ازراه تعقل وتفکر وضع روحی فرد را مورد مطالعه قرارمیدهد
zombie U روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد
zombies U روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد
shell shock U اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
shell-shock U اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
zygose U وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
lithic U وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
sister services U یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
frontal U وابسته به پیشانی وابسته بجلو
morphic U وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
hermitical U وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
Neanderthal U وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
associating U وابسته وابسته کردن
associated U وابسته وابسته کردن
associates U وابسته وابسته کردن
associate U وابسته وابسته کردن
satyagraha U اصطلاح ابداعی گاندی پیشوای نهضت ملی هند برای به کار بردن قدرت روحی به جای خشونت وشدت عمل برای وصول به اهداف سیاسی و اجتماعی
flying status U وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
popliteal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
poplitaeal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
physico chemical U وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
epistemologycal U وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
life cycle hypothesis U فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
comprador U وابسته
affiliating U وابسته
pyretic U وابسته به تب
israelitish U وابسته به
riverrine U وابسته به
congenerous U وابسته
aquatic U وابسته به اب
of kin U وابسته
pyrexic U وابسته به تب
pyrexial U وابسته به تب
levitical U وابسته به
elysian U وابسته به
attributable U وابسته به
pertinent U وابسته
akin U وابسته
pertaining U وابسته
federated U وابسته
hanger on U وابسته
thereof U وابسته به ان
monitorial U وابسته به
elfin U وابسته به جن
federate U وابسته
federating U وابسته
adjectives U وابسته
adjective U وابسته
pertianing U وابسته
attendant U وابسته
attendants U وابسته
febile U وابسته به تب
affiliates U وابسته
affiliated U وابسته
diphtheric U وابسته به
plantar U وابسته به کف پا
affiliate U وابسته
related U وابسته
interdependent U وابسته
federates U وابسته
subordinates U وابسته
subordinate U وابسته
dependent U وابسته
attache U وابسته
cantabrigian U وابسته به
carpal U وابسته به مچ
tuitionary U وابسته به
relevant U وابسته
messianic U وابسته به
belonging U وابسته ها
subordinating U وابسته
correspondent U وابسته
subordinated U وابسته
syncop U وابسته به غش
thereof=of that U وابسته به ان
sexual organs U وابسته به
attached U وابسته
contingents U وابسته
germane U وابسته
contingent U وابسته
appurtenant U وابسته
correspondents U وابسته
dependants U وابسته
relative U وابسته
cephalic U وابسته به سر
commissarial U وابسته به
wedded U وابسته
dependant U وابسته
faunistic U وابسته به جانوران
aortal U وابسته بشاهرگ
homeric U وابسته به هومر
idiographic U وابسته به مجاز
horatian U وابسته به هوراس
ichthyic U وابسته به ماهی
hydrologic U وابسته به اب شناسی
air attache U وابسته هوایی
hydrological U وابسته به خواص اب
hygroscopic U وابسته به نم نما
analphabetic U وابسته به بیسوادی
isthmic U وابسته به باریکه
hunnish U وابسته به هونها
anginal U وابسته به گلودرد
altitudinal U وابسته به اوج
hyperbolic U وابسته به هذلولی
hypochondriacal U وابسته به تهیگاه
antichristian U وابسته به دجال
humnanist U وابسته به بشردوستی
iatric U وابسته به پزشکی
icarian U وابسته به ایکاروس
affiliated company U شرکت وابسته
aesculapian U وابسته به دارگونه طب
aerological U وابسته بهواشناسی
degenerative U وابسته به انحطاط
interferential U وابسته به دخالت
internuptial U وابسته به عروسی
indonesian U وابسته به اندونزی
interoceptive U وابسته به احشاء
interrogatory U وابسته به سئوال
iranian U وابسته به ایران
iraqi U وابسته به عراق
irrigational U وابسته به ابیاری
isthmian U وابسته به باریکه
connubial U وابسته به زناشویی
marines U وابسته به دریانوردی
marine U وابسته به دریانوردی
maritime U وابسته بدریانوردی
jesuitic U وابسته به یسوعیون
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com