Total search result: 201 (26 milliseconds) |
ارسال یک معنی جدید |
|
|
|
|
Menu
 |
English |
Persian |
Menu
 |
 |
board of conciliation U |
هیاتی که برای پیشگیری وایجاد توافق بین کارگر وکارفرما انجام وفیفه میکند |
 |
|
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
|
Other Matches |
|
 |
industrial relations U |
روابط کارگر وکارفرما |
 |
 |
undertakes U |
توافق برای انجام کاری |
 |
 |
undertake U |
توافق برای انجام کاری |
 |
 |
undertaken U |
توافق برای انجام کاری |
 |
 |
concerted action U |
عمل مرسوم عملی که عدهای برای انجام ان توافق کنند |
 |
 |
limit state U |
حالت خاص یک ساختمان که دیگر وفیفه خودرا انجام نمیدهد و یا شرایطی که برای ان طرح شده است جایز نمیباشد |
 |
 |
quantum meruit U |
کارفرما کاری را که برای انجام دادن به کارگر می داده و قرار می گذاشته که مزد او را برمبنای قاعده فوق بدهد |
 |
 |
deat benefit U |
وفیفه یا پولی که کارفرمابعیال و اولاد کارگر متوفی میدهد |
 |
 |
elapsed time U |
زمانی که کاربر برای انجام کاری روی کامپیوتر صرف میکند |
 |
 |
printed U |
حروف خاص ارسالی به چاپگر که آنرا هدایت میکند برای انجام یک تابع یاعمل |
 |
 |
prints U |
حروف خاص ارسالی به چاپگر که آنرا هدایت میکند برای انجام یک تابع یاعمل |
 |
 |
print U |
حروف خاص ارسالی به چاپگر که آنرا هدایت میکند برای انجام یک تابع یاعمل |
 |
 |
program U |
نوشتن یا آماده کردن تعدادی دستورالعمل که کامپیوتر برای انجام عمل خاصی هدایت میکند |
 |
 |
programs U |
نوشتن یا آماده کردن تعدادی دستورالعمل که کامپیوتر برای انجام عمل خاصی هدایت میکند |
 |
 |
scratch one's back <idiom> U |
کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد |
 |
 |
the d. of duty U |
انجام وفیفه |
 |
 |
Please allow for at least two weeks' notice [to do something] [for something] [prior to something] . U |
درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری [کار] اعطاء کنید [تا ما ] [برای چیزی] [قبل از چیزی] . |
 |
 |
neglect of duty U |
غفلت در انجام وفیفه |
 |
 |
line of duty U |
نحوه انجام وفیفه |
 |
 |
while on duty U |
حین انجام وفیفه |
 |
 |
harness U |
حین انجام وفیفه |
 |
 |
supererogation U |
افراط در انجام وفیفه |
 |
 |
ready for duty U |
اماده انجام وفیفه |
 |
 |
functionate U |
انجام وفیفه کردن |
 |
 |
to perform one's duty U |
انجام وفیفه کردن |
 |
 |
harnessing U |
حین انجام وفیفه |
 |
 |
harnessed U |
حین انجام وفیفه |
 |
 |
feasance U |
انجام وفیفه کردن |
 |
 |
to play one's role U |
وفیفه خودرا انجام دادن |
 |
 |
mistake while in discharge of duty U |
خطا در حین انجام وفیفه |
 |
 |
to stand to one's duty U |
وفیفه خودرا انجام دادن |
 |
 |
supererogation U |
انجام کاری بیش از حد وفیفه |
 |
 |
pull through U |
در وضع خطرناکی انجام وفیفه کردن |
 |
 |
acquitting U |
از عهده برامدن انجام وفیفه کردن |
 |
 |
acquits U |
از عهده برامدن انجام وفیفه کردن |
 |
 |
taskwork U |
کاری که بعنوان وفیفه انجام میشود |
 |
 |
to overrun one's duty U |
از انجام وفیفه شانه خالی کردن |
 |
 |
windage U |
درجه تنظیم تیر برای پیشگیری اثر باد |
 |
 |
slacker U |
کسی که از انجام وفیفه شانه تهی کند |
 |
 |
slackers U |
کسی که از انجام وفیفه شانه تهی کند |
 |
 |
to do ones endeavour U |
کوشش خودرابعمل اوردن وفیفه خودرا انجام دادن |
 |
 |
work load U |
مقدارکاری که یک کارگر در زمان معین انجام میدهد |
 |
 |
main U |
مجموعه دستورات که پیاپی تکرار می شوند و عمل اصلی برنامه را انجام می دهند. این حلقه معمولا برای ورودی کاربر صبر میکند پیش از پردازش رویداد |
 |
 |
completes U |
عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند |
 |
 |
completing U |
عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند |
 |
 |
completed U |
عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند |
 |
 |
complete U |
عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند |
 |
 |
barker U |
کارگر یا ماشینی که پوست میکند |
 |
 |
liquidated damages U |
خسارت عدم انجام تعهد مقطوع که بین متعاهدین مورد توافق قرارگیرد |
 |
 |
totipotency U |
قدرت تولید وایجاد یک ارگانیسم از یک جزء ان |
 |
 |
robots U |
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود |
 |
 |
robot U |
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود |
 |
 |
mission , oriented U |
لازم برای انجام ماموریت ضروری برای انجام ماموریت |
 |
 |
approval U |
توافق برای استفاده از چیزی |
 |
 |
liability to military service U |
مشمولیت برای خدمت نظام وفیفه |
 |
 |
repeater U |
وسیلهای درارتباطات که سیگنال دریافتی را مجدداگ تولید میکند وسپس ارسال میکند.که برای گسترش محدوده شبکه به کارمی رود.این دستگاه درلایه فیزیکی مدل شبکه DSI کار میکند |
 |
 |
conversion U |
1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند |
 |
 |
conversions U |
1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند |
 |
 |
exchange of notes U |
نوعی ازموافقتهای سیاسی است که به وسیله مبادله اسنادی بامضمون واحد و حاوی مواردو مطالب مورد توافق طرفین متبادلین انجام میشود |
 |
 |
sampler U |
مدارالکترونیکی که الگوهای سیگنال را نگهداری میکند وآنها را برای آنالیزهای بعدی ذخیره میکند |
 |
 |
opened U |
برنامه کاربردی فایل روی دیسک را باز میکند و برای اجرا آماده میکند |
 |
 |
open U |
برنامه کاربردی فایل روی دیسک را باز میکند و برای اجرا آماده میکند |
 |
 |
opens U |
برنامه کاربردی فایل روی دیسک را باز میکند و برای اجرا آماده میکند |
 |
 |
samplers U |
مدارالکترونیکی که الگوهای سیگنال را نگهداری میکند وآنها را برای آنالیزهای بعدی ذخیره میکند |
 |
 |
EMM U |
امکانی که حافظه جانبی رادر IBM PC مدیریت میکند و آن را برای برنامه آماده استفاده میکند |
 |
 |
labor of love <idiom> U |
انجام کار برای خشنودی شخص نه برای پول |
 |
 |
service U |
توافق برای سرویس یک قطعه توسط مهندس در صورت خرابی آن |
 |
 |
serviced U |
توافق برای سرویس یک قطعه توسط مهندس در صورت خرابی آن |
 |
 |
busies U |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
 |
 |
busier U |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
 |
 |
busiest U |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
 |
 |
busy U |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
 |
 |
busying U |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
 |
 |
busied U |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
 |
 |
original equipment manufacturer U |
شرکتی که قط عاتی ایجاد میکند با استفاده از قط عات ابتدایی سایر تولیدکنندگان و محصول را برای برنامه خاصی طراحی میکند |
 |
 |
regenerator U |
وسیلهای که در ارتباطات استفاده میشود و سیگنال دریافتی را مرتب میکند و ارسال میکند. و برای گشترش محدوده شبکه به کار می روند |
 |
 |
We have agreed in princeple . U |
درکل توافق کرده ایم ( توافق درکلیات ) |
 |
 |
Ultimedia U |
موضوعی در چند رسانهای در IBM که صوت و تصویر و ویدیو و متن را ترکیب میکند و سخت افزار لازم برای اجرا را مشخص میکند |
 |
 |
practical extraction and report language U |
برای توید متنهای CGI که می توانند فرم هایی را پردازش کنند یا روی وب سرور برای بهبود وب سایت توابعی انجام دهند |
 |
 |
protocol U |
سیگنال ها و کدها و قوانین از پیش توافق شده , برای تبادل داده بین سیستم ها |
 |
 |
normalised U |
ذخیره و نمایش اعداد به صورت از پیش توافق شده برای تامین حداکثر دقت |
 |
 |
normalizes U |
ذخیره و نمایش اعداد به صورت از پیش توافق شده برای تامین حداکثر دقت |
 |
 |
protocols U |
سیگنال ها و کدها و قوانین از پیش توافق شده , برای تبادل داده بین سیستم ها |
 |
 |
normalize U |
ذخیره و نمایش اعداد به صورت از پیش توافق شده برای تامین حداکثر دقت |
 |
 |
normalising U |
ذخیره و نمایش اعداد به صورت از پیش توافق شده برای تامین حداکثر دقت |
 |
 |
normalises U |
ذخیره و نمایش اعداد به صورت از پیش توافق شده برای تامین حداکثر دقت |
 |
 |
enewal of contract by tacit agreement U |
تجدید توافق بر اساس توافق ضمنی |
 |
 |
compiler U |
اسمبلر یا کامپایلری که یک برنامه را برای یک کامپیوتر کامپایل و در همان زمان برای دیگری اجرا میکند |
 |
 |
inputted U |
وسیلهای مثل صفحه کلید یا خواننده بار کد که عملیات یا اطلاعات را به صورتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند و داده را به پردازنده ارسال میکند |
 |
 |
input U |
وسیلهای مثل صفحه کلید یا خواننده بار کد که عملیات یا اطلاعات را به صورتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند و داده را به پردازنده ارسال میکند |
 |
 |
LRU U |
الگوریتمی که صفحه حافظه که آخرین بار پیش از همه دستیابی شده است را پیدا میکند و پاک میکند تا فضای برای صفحات دیگر باز کند |
 |
 |
whatsoever he doeth shall p U |
هرچه میکند نیک انجام خواهد شد |
 |
 |
rule U |
نرم افزاری که قوانین و دانش خبره را در یک موضوع مشخص برای داده کاربر برای حل مشکل اعمال میکند |
 |
 |
action U |
حرف یکتایی که در رابط ه با یک منوی خاص برای افزایش سرعت عمل میکند و وقتی که کاربر این حرف را انتخاب میکند |
 |
 |
actions U |
حرف یکتایی که در رابط ه با یک منوی خاص برای افزایش سرعت عمل میکند و وقتی که کاربر این حرف را انتخاب میکند |
 |
 |
oem U |
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند |
 |
 |
application U |
کاری که یک کامپیوتر انجام میدهد یا مشکلی که حل میکند |
 |
 |
applications U |
کاری که یک کامپیوتر انجام میدهد یا مشکلی که حل میکند |
 |
 |
facility U |
وسیله یاساختاری که انجام کاری را ساده میکند |
 |
 |
least recently used algorithm U |
الگوریتمی که صفحه حافظه که پیش از همه دستیابی شده بود را پیدا میکند و پاک میکند تا فضا برای صفحه بعد ایجاد شود |
 |
 |
ocr U |
وسیلهای که حرف چاپ شده یا نوشته شده را اسکن میکند و برای پردازش در کامپیوتر به حالت قابل خواندن توسط ماشین تبدیل میکند |
 |
 |
optical U |
وسیلهای که حروف چاپ شده یا نوشته شده را اسکن میکند و تشخیص میدهد و کد قابل خواندن ماشین تبدیل میکند برای پردازش کامپیوتر |
 |
 |
query U |
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود |
 |
 |
queried U |
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود |
 |
 |
queries U |
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود |
 |
 |
querying U |
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود |
 |
 |
feel out <idiom> U |
صحبت یا انجام باشخص به صورتیکه متوجه بشوی که چه فکری میکند |
 |
 |
economic and social council U |
شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل |
 |
 |
operates U |
بخشی از دستور کد ماشین که عملی که باید انجام شود را معرفی میکند |
 |
 |
op code U |
بخشی از دستور کد ماشین که عملی که باید انجام شود را مشخص میکند |
 |
 |
operated U |
بخشی از دستور کد ماشین که عملی که باید انجام شود را معرفی میکند |
 |
 |
operate U |
بخشی از دستور کد ماشین که عملی که باید انجام شود را معرفی میکند |
 |
 |
operation U |
بخشی از دستور کد ماشین که عملی باید انجام شود را مشخص میکند |
 |
 |
gandey dancer U |
کارگر فصلی کارگر سیار |
 |
 |
for doing it U |
برای انجام ان |
 |
 |
monitors U |
1-بررسی یا آزمایش چیزی که کار میکند 2-بررسی فرایند یا تجزیه برای اطمینان از اینکه درست کار میکند |
 |
 |
monitor U |
1-بررسی یا آزمایش چیزی که کار میکند 2-بررسی فرایند یا تجزیه برای اطمینان از اینکه درست کار میکند |
 |
 |
monitored U |
1-بررسی یا آزمایش چیزی که کار میکند 2-بررسی فرایند یا تجزیه برای اطمینان از اینکه درست کار میکند |
 |
 |
notification U |
عملی است که دولتی برای اگاه ساختن دولت دیگر برای اطلاع از مسئله مهمی انجام میدهد و هدف از این عمل ان است که طرف از مسیله مذکور قانونا"مطلع تلقی شود |
 |
 |
message U |
نرم افزاری که پیام پستی جدید را موقت ذخیره میکند و پس به مقصد اصلی ارسال میکند. در برخی برنامههای کاربردی پست الکترونیکی چندین عامل ارسال داده وجود دارند هر یک برای یک نوع روش . |
 |
 |
messages U |
نرم افزاری که پیام پستی جدید را موقت ذخیره میکند و پس به مقصد اصلی ارسال میکند. در برخی برنامههای کاربردی پست الکترونیکی چندین عامل ارسال داده وجود دارند هر یک برای یک نوع روش . |
 |
 |
scans U |
وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند |
 |
 |
scan U |
وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند |
 |
 |
scanned U |
وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند |
 |
 |
unskilled worker U |
عمله فعله کسی که صرفا" ازنیروی بدنیش و نه مهارتش در انجام کار استفاده میکند |
 |
 |
hollerith code U |
سیستم کدگذاری که از سوراخ هایی در کارت بری نمایش حروف و نشانه ها استفاده میکند. این سیستم از دو مجموعه ردیف 12 تایی برای تامین محل کافی هر کد استفاده میکند |
 |
 |
embedded code U |
کامپیوتر مخصوص برای کنترل یک ماشین . کامپیوتر مخصوص در یک سیستم بزرگ برای انجام یک تابع خاص |
 |
 |
T connector U |
اتصال Coa xial به شکل حرف T که دو کابل باریک loaxial را با دو شاخههای BNC بهم وصل میکند و اتصال سومی برای کابل دیگر یا کارت واسط شبکه ایجاد میکند |
 |
 |
demanded U |
تقاضا برای انجام چیزی |
 |
 |
demand U |
تقاضا برای انجام چیزی |
 |
 |
demands U |
تقاضا برای انجام چیزی |
 |
 |
potential <adj.> U |
[توانایی برای انجام کاری] |
 |
 |
sit tight <idiom> U |
صبور برای انجام کاری |
 |
 |
mission essential U |
ضروری برای انجام ماموریت |
 |
 |
Boolean connective U |
حروف و نشانه ها در یک عمل Boolen که عملی که باید روی عملوندها انجام شود بیان میکند |
 |
 |
constant U |
ROM-DC که با سرعت مشخصی می چرخد اندازه هر یک از فریمهای داده روی دیسک برای بدست آوردن یک داده با قاعده برای خارج شدن یک فریم در ثانیه تغییر میکند |
 |
 |
constants U |
ROM-DC که با سرعت مشخصی می چرخد اندازه هر یک از فریمهای داده روی دیسک برای بدست آوردن یک داده با قاعده برای خارج شدن یک فریم در ثانیه تغییر میکند |
 |
 |
B register U |
1-ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده که محل مورد نظر را مشخص میکند 2-ثباتی که برای گسترده تر کردن اکومولاتور برای ضرب و تقسیم به کار می رود |
 |
 |
up to one's ears in work <idiom> U |
کارهای زیاد برای انجام داشتن |
 |
 |
technique U |
روش با مهارت برای انجام کاری |
 |
 |
do one's thing <idiom> U |
انجام کار پر لذت برای شخص |
 |
 |
turn out <idiom> U |
رفتن برای دیدن یا انجام کاری |
 |
 |
prone U |
سرازیر مستعد برای انجام کار |
 |
 |
operated U |
کل زمان لازم برای انجام یک کار |
 |
 |
set the pace <idiom> U |
برای انجام کارها رقابت ایجادکردن |
 |
 |
operate U |
کل زمان لازم برای انجام یک کار |
 |
 |
farm out <idiom> U |
شخص دیگری برای انجام کار |
 |
 |
authorize U |
اجازه دادن برای انجام کاری |
 |
 |
invoke U |
تقاضا از کسی برای انجام کاری |
 |
 |
authorises U |
اجازه دادن برای انجام کاری |
 |
 |
decision U |
تصمیم گیری برای انجام کاری |
 |
 |
decisions U |
تصمیم گیری برای انجام کاری |
 |
 |
invoking U |
تقاضا از کسی برای انجام کاری |
 |
 |
authorizes U |
اجازه دادن برای انجام کاری |
 |
 |
bar U |
توقف کسی برای انجام کاری |
 |
 |
to invite somebody to do something U |
کسی را برای انجام کاری فراخواندن |
 |
 |
bars U |
توقف کسی برای انجام کاری |
 |
 |
to have done U |
برای کسی [دیگر] انجام دادن |
 |
 |
authorising U |
اجازه دادن برای انجام کاری |
 |
 |
helped U |
روش آسانتر برای انجام کاری |
 |
 |
operates U |
کل زمان لازم برای انجام یک کار |
 |
 |
helps U |
روش آسانتر برای انجام کاری |
 |
 |
authorizing U |
اجازه دادن برای انجام کاری |
 |
 |
techniques U |
روش با مهارت برای انجام کاری |
 |
 |
invoked U |
تقاضا از کسی برای انجام کاری |
 |
 |
help U |
روش آسانتر برای انجام کاری |
 |
 |
invokes U |
تقاضا از کسی برای انجام کاری |
 |
 |
pools U |
عده کارمند اماده برای انجام امری |
 |
 |
keep after <idiom> |
یادآوری مکرر به کسی برای انجام کاری. |
 |
 |
pool U |
عده کارمند اماده برای انجام امری |
 |
 |
macro U |
تابع و دستورات برای انجام عمل ماکرو |
 |
 |
pooled U |
عده کارمند اماده برای انجام امری |
 |
 |
overslaugh U |
بخشودگی از کاری برای انجام کار بزرگتر |
 |
 |
get one's own way <idiom> U |
اجبار اشخاص برای انجام هر کاری که تو میخواهی |
 |
 |
processes U |
انجام دادن کارهایی برای تولید نتیجه |
 |
 |
twist one's arm <idiom> U |
مجبور کردن شخص برای انجام کاری |
 |
 |
authorize U |
اجازه دادن به کسی برای انجام کاری |
 |
 |
aircraft role equipment U |
تجهیزات لازم برای انجام ماموریت هواپیما |
 |
 |
adding U |
زمان لازم برای انجام یک عمل جمع |
 |
 |
arithmetic U |
توانایی یک وسیله برای انجام توابع ریاضی |
 |
 |
covenantor U |
اجتماع اشخاص هم پیمان برای انجام کاری |
 |
 |
authorizes U |
اجازه دادن به کسی برای انجام کاری |
 |
 |
add U |
زمان لازم برای انجام یک عمل جمع |
 |
 |
adds U |
زمان لازم برای انجام یک عمل جمع |
 |
 |
authorizing U |
اجازه دادن به کسی برای انجام کاری |
 |
 |
aircraft mission equipment U |
وسایل لازم برای انجام ماموریت هواپیما |
 |
 |
to try hard to do something U |
تقلا کردن برای انجام دادن کاری |
 |
 |
authorising U |
اجازه دادن به کسی برای انجام کاری |
 |
 |
put up to <idiom> U |
وسوسه کردن کسی برای انجام چیزی |
 |
 |
process U |
انجام دادن کارهایی برای تولید نتیجه |
 |
 |
authorises U |
اجازه دادن به کسی برای انجام کاری |
 |
 |
to make an effort to do something U |
تلاش کردن برای انجام دادن کاری |
 |
 |
dictionaries U |
1-بلاکی که کلمات و معنای آنها را لیست میکند. 2-ساختار مدیرت داده که امکان مراجعه و ذخیره سازی فایلها را فراهم میکند. 3-بخشی از برنامه آزمایش دیکته :لیست کلمات صحیح برای بررسی متن وجود دارند |
 |
 |
dictionary U |
1-بلاکی که کلمات و معنای آنها را لیست میکند. 2-ساختار مدیرت داده که امکان مراجعه و ذخیره سازی فایلها را فراهم میکند. 3-بخشی از برنامه آزمایش دیکته :لیست کلمات صحیح برای بررسی متن وجود دارند |
 |
 |
resource U |
قالب داده چند رسانهای IBM و ماکرو سافت که از نشانه هایی برای معرفی بخشهای ساختار فایل چند رسانهای استفاده میکند و امکان جابجایی فایل در مراحل مختلفف را ایجاد میکند |
 |
 |
RIFF U |
قالب داده چند رسانهای IBM و ماکرو سافت که از نشانه هایی برای معرفی بخشهای ساختار فایل چند رسانهای استفاده میکند و امکان جابجایی فایل در مراحل مختلفف را ایجاد میکند |
 |
 |
computing U |
میزان سرعت یا توانایی کامپیوتر برای انجام یک محاسبات |
 |
 |
go in for <idiom> U |
شرکت کردن در،تصمیم گیری برای انجام کاری |
 |
 |
to pause U |
[برای مدت کوتاهی] در انجام کاری توقف کردن |
 |
 |
beside one's self <idiom> U |
خیلی ناامید یا هیجان زده برای انجام کاری |
 |