Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
household troops
U
هیئت محافظ پادشاه یا نجیب زاده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
blue blood
U
نجیب زاده اشراف زاده
high born
U
نجیب زاده
noblewoman
U
نجیب زاده
noblewomen
U
نجیب زاده
blue blooded
U
نجیب زاده
blue-blooded
U
نجیب زاده
childe
U
نجیب زاده
knight
U
نجیب زاده
aristocrats
U
نجیب زاده
aristocrat
U
نجیب زاده
nobleman
U
نجیب زاده
knights
U
نجیب زاده
knighted
U
نجیب زاده
knighting
U
نجیب زاده
magnate
U
نجیب زاده
magnates
U
نجیب زاده
chevalier
U
نجیب زاده
bashaw
U
نجیب زاده
patrician
U
نجیب زاده
thane
U
نجیب زاده
noblemen
U
نجیب زاده
patricians
U
نجیب زاده
donned
U
لرد یا نجیب زاده
don
U
لرد یا نجیب زاده
donning
U
لرد یا نجیب زاده
dons
U
لرد یا نجیب زاده
well born
U
اصیل نجیب زاده
gentleman of fortune
U
نجیب زاده حادثه جو
junker
U
جوان نجیب زاده المانی
wellborn
U
نجیب زاده دارای خصوصیات نجابت
yeoman of the guard
U
گارد سلطنتی محافظ جان پادشاه انگلیس
yonker
U
نجیب زاده جوان جوان سلحشور
younker
U
نجیب زاده جوان جوان سلحشور
cousinry
U
عموزاده هاودایی زاده هاوعمه زاده هاوخاله زاده ها
king dom
U
کشوری که پادشاه داشته باشد قلمرو یک پادشاه
nepotism
U
انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری
crash protected
U
دیسک که حاوی نوک محافظ یا سیستم محافظ اختلال داده است
escorting
U
محافظ گارد محافظ نیروی تامینی بدرقه کردن
escorts
U
محافظ گارد محافظ نیروی تامینی بدرقه کردن
escorted
U
محافظ گارد محافظ نیروی تامینی بدرقه کردن
escort
U
محافظ گارد محافظ نیروی تامینی بدرقه کردن
surge protector
U
محافظ تغییر ناگهانی ولتاژ محافظ نوسان برق
presidium
U
هیئت عامله دائمی شاغل در دوره فترت هیئت رئیسه
boardrooms
U
اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
boardroom
U
اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
board
U
هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
boarded
U
هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
panels
U
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panel
U
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
shield
U
بدنه محافظ دیواره محافظ
shields
U
بدنه محافظ دیواره محافظ
guards
U
صفحه محافظ روکش محافظ
guarding
U
صفحه محافظ روکش محافظ
guard
U
صفحه محافظ روکش محافظ
judicature
U
هیئت دادرسان هیئت قضاوت
petty jury
U
هیئت داوری هیئت قضات
cousinly
U
دایی زاده وار خاله زاده وار
nepew
U
پسر خواهر برادر زاده یا خواهر زاده
panelist
U
عضو هیئت مشاوره و مباحثه یا عضو هیئت رادیو تلویزیون
defferential assets
U
هیئت رسیدگی باختلافات هیئت رسیدگی به حسابها
of a noble family
U
نجیب
sobersided
U
نجیب
nice
U
نجیب
nicest
U
نجیب
meek
U
نجیب
nicer
U
نجیب
decent
U
نجیب
genteel
U
نجیب
gentlewoman
U
زن نجیب
gentlewomanly
U
نجیب
immodest
U
نا نجیب
maidenly
U
نجیب
gentlest
U
نجیب
gentler
U
نجیب
gentlewomen
U
زن نجیب
gentle
U
نجیب
indecent
U
نا نجیب
nobles
U
نجیب باشکوه
genteelly
U
نجیب وار
noble metal
U
فلز نجیب
nobler
U
نجیب باشکوه
noblest
U
نجیب باشکوه
noble gas
U
گاز نجیب
noble
U
نجیب باشکوه
noble metals
U
فلزات نجیب
blander
U
شیرین و مطلوب نجیب
bland
U
شیرین و مطلوب نجیب
gentlemanlike
U
شایسته مرد نجیب
blandest
U
شیرین و مطلوب نجیب
particianship
U
نجیب زادگی اصالت
potentate
U
پادشاه
king
U
پادشاه
potentates
U
پادشاه
Shah
U
پادشاه
kings
U
پادشاه
head of state
U
پادشاه
constitutional monarch
U
پادشاه
Shahs
U
پادشاه
monarch
U
پادشاه
monarchs
U
پادشاه
kingless
U
بی پادشاه
rex
U
پادشاه
our sovereingn
U
پادشاه
sovereign
U
پادشاه
sovereigns
U
پادشاه
queen
U
زن پادشاه
queens
U
زن پادشاه
queenconsort
U
زن پادشاه
o king
U
ای پادشاه
shabby genteel
U
نجیب نما فقیرواقا منش
gentlewomanlike
U
شایسته بانوان نجیب ومحترم
A blood horse needs only one stroke of the whip .
<proverb>
U
اسب نجیب را یک تازیانه بس است .
kings palace
U
کاخ پادشاه
regicide
U
قتل پادشاه
lese majestyodhkj &odhkj fvqn
U
پادشاه یا دولت
sign manual
U
امضا پادشاه
oberon
U
پادشاه پریان
regicides
U
قتل پادشاه
king of england
U
پادشاه انگلستان
rial
U
پادشاه ملکه
kings palace
U
قصر پادشاه
kingling
U
پادشاه کوچک
fit for a king
U
لایق پادشاه
noblesse oblige
U
بزرگواری و سخاوتمندی نشانه نجیب زادگی
regents
U
نماینده پادشاه رئیس
raja or rajah
U
راجه-امیریا پادشاه
his britannic majesty
U
اعلیحضرت پادشاه انگلستان
aeolus
U
پادشاه تسالی یونان
princess of the blood
U
دختر یا نوه پادشاه
royal prerogative
U
حق امتیاز ویژه پادشاه
king's counsel
U
قاضی دادگاه پادشاه
lord lieutenant
U
نماینده پادشاه در ایالات
privy seal
U
مهر شخصی پادشاه
regent
U
نماینده پادشاه رئیس
croesus
U
کراسوس : پادشاه یونان
king of birds
U
پادشاه مرغان :دال
fry
U
زاده
fries
U
زاده
frying
U
زاده
fitz
U
زاده
descended
U
زاده
nee
U
زاده
progeniture
U
زاده
descendent
U
زاده
descendant
U
زاده
they attended the king
U
ایشان درخدمت پادشاه بودند
sovereignty
U
اقتدار و برتری قلمرو پادشاه
kinglet
U
پادشاه کوچک و بی اهمیت امیر
gordian
U
وابسته به پادشاه فریجیه لاینحل
the u states
U
کشوری که پادشاه داشته باشد
princessroyal
U
بزرگترین دختر پادشاه انگلیس
HMS
U
مخفف در خدمت پادشاه انگلیس
the u kingdom
U
کشوری که پادشاه داشته باشد
dauphiness
U
عروس پادشاه فرانسه ازپسرارشدش
regius professor
U
استاد منصوب ازطرف پادشاه
privy purse
U
اعتبارمخصوص هزینههای خصوصی پادشاه
prince royal
U
پسر ارشد پادشاه انگلیس
herod
U
هبرودیس :نام پادشاه یهودیه
cousin
U
دایی زاده
cousin
U
عمو زاده
cousin
U
عمه زاده
illegitimate
U
زنا زاده
cousin
U
خاله زاده
levite
U
زاده لاوی
cousins
U
عمه زاده
aristocrat
U
اشراف زاده
aristocrats
U
اشراف زاده
patricians
U
اعیان زاده
cousins
U
دایی زاده
cousins
U
عمو زاده
patrician
U
اعیان زاده
sea born
U
زاده دریا
cousins
U
خاله زاده
grandee
U
اصیل زاده
coz
U
خاله زاده
coz
U
دایی زاده
coz
U
عمه زاده
first-born
U
نخست زاده
first born
U
نخست زاده
cousin german
U
عمه زاده
cousin german
U
عمو زاده
born in the purple
U
غنی زاده
legitimating
U
حلال زاده
legitimates
U
حلال زاده
legitimated
U
حلال زاده
freeborn
U
ازاد زاده
firstling
U
نخست زاده
first ling
U
نخست زاده
hagseed
U
زاده عجوزه
hamite
U
زاده حام
evite
U
زاده حوا
earth born
U
زاده خاک
legitimate
U
حلال زاده
born in the purple
U
دارا زاده
born in lawful wedding
U
حلال زاده
firstborn
U
نخست زاده
first begotten
U
نخست زاده
dais
U
سایبان یااسمانه بالای تخت پادشاه
the code of justinian
U
مجموعه قوانین ژوستی نین پادشاه رم
monarchical
U
وابسته به یا همانند پادشاه یا نظام پادشاهی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com