Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
board of inspection and survey
U
هیئت بازرسی کننده خسارات وضایعات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
air transport allocations board
U
هیئت تعیین کننده سهمیه ترابری هوایی
combined communication board
U
هیئت برقرار کننده ارتباط درستادهای مرکب
boxman
U
عضو هیئت تعیین کننده محل افتادن توپ
presidium
U
هیئت عامله دائمی شاغل در دوره فترت هیئت رئیسه
commitment board
U
هیئت بررسی وضع پرسنل شرکت کننده در رزم کمیته تشخیص سلامت فکری افرادجنگی
quadratic quotient search
U
الگوریتم بازرسی کننده که به هنگام تست مکانهای بعدی جدول از یک ادرس دوگانه استفاده میکند
boardrooms
U
اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
board
U
هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
boarded
U
هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
boardroom
U
اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
civil damage assessment
U
ارزیابی خسارات غیرنظامی ارزیابی کل خسارات وارده به موسسات غیرنظامی
panel
U
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panels
U
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
judicature
U
هیئت دادرسان هیئت قضاوت
petty jury
U
هیئت داوری هیئت قضات
panelist
U
عضو هیئت مشاوره و مباحثه یا عضو هیئت رادیو تلویزیون
inspector general
U
بازرسی بازرسی کل ارتش
loss
U
خسارات
damages
U
خسارات
defferential assets
U
هیئت رسیدگی باختلافات هیئت رسیدگی به حسابها
liable for damages
U
مسئول خسارات
damage control
U
کنترل خسارات
damage criteria
U
میزان خسارات
unliquidated damages
U
خسارات معنوی
swingeing damages
U
خسارات زیاد
inflicts
U
واردکردن خسارات
particular average
U
خسارات جزئی
inflicting
U
واردکردن خسارات
inflicted
U
واردکردن خسارات
inflict
U
واردکردن خسارات
damage assessment
U
تعیین خسارات
damage control
U
کنترل کردن خسارات
free of particular average
U
معاف از خسارات جزئی
with particular average
U
مشمول خسارات خاص
free of general average
U
معاف از خسارات عمومی
damage control book
U
راهنمای کنترل خسارات
damage control bills
U
دستورالعمل کنترل خسارات
unliquidated damages
U
خسارات غیرقابل براورد به پول
novus actus intervenieus
U
قطع سلسله علیت در خسارات
cover
U
تامین زیان و خسارات بیمه
covers
U
تامین زیان و خسارات بیمه
coverings
U
تامین زیان و خسارات بیمه
area damage control party
U
گروه کنترل خسارات منطقه
with average
U
شامل خسارات خصوصی وجزئی
inflicts
U
وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
inflicting
U
وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
inflicted
U
وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
inflict
U
وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
The losses run into hundreds of thousands.
U
خسارات بالغ به صدها هزار می شوند.
barratry
U
خسارات ناشی از جرم عمدی ناخدا یا ملوان کشتی
cancel check firing
U
فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
weapon selector
U
مقیاس یا جدول تعیین خسارات اتمی یا میزان دوزدریافتی هدفها
inspection
U
بازرسی بازدید کردن بازرسی کردن
ejectment
U
باز پس گرفتن زمین غصبی ازغاصب بعلاوه کلیه خسارات وارده به مالک اصلی
gurantee period
U
مدت زمانیکه قبل از تحویل نهائی پیمانکار ساختمانی موفف است خسارات ساختمان رارفع نماید
control and reporting center
U
تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
corrector
U
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
configuration
U
هیئت
guize
U
هیئت
panel
U
هیئت
astronomy
U
هیئت
panels
U
هیئت
configurations
U
هیئت
commission
U
هیئت
commissioning
U
هیئت
commissions
U
هیئت
corps
U
هیئت
committees
U
هیئت
confranternity
U
هیئت
attitudes
U
هیئت
attitude
U
هیئت
committee
U
هیئت
inspecting
U
بازرسی
controllership
U
بازرسی
inspects
U
بازرسی
visitation
U
بازرسی
examines
U
بازرسی
audit
U
بازرسی
audits
U
بازرسی
inspect
U
بازرسی
examine
U
بازرسی
inquiry
U
بازرسی
auditing
U
بازرسی
examen
U
بازرسی
examined
U
بازرسی
examining
U
بازرسی
inspectorship
U
بازرسی
surveys
U
بازرسی
surveyed
U
بازرسی
inspected
U
بازرسی
survey
U
بازرسی
audited
U
بازرسی
cross examination
U
بازرسی
examinations
U
بازرسی
checked
U
بازرسی شد
visitations
U
بازرسی
controls
U
بازرسی
check
U
بازرسی شد
controlling
U
بازرسی
control
U
بازرسی
inquiries
U
بازرسی
perambulation
U
بازرسی
examination
U
بازرسی
visits
U
بازرسی
checks
U
بازرسی شد
visit
U
بازرسی
inspection
U
بازرسی
visited
U
بازرسی
professoriat
U
هیئت استادان
committees
U
هیئت یا کمیته
configuration
U
هیئت پذیری
military comission
U
هیئت نظامی
legislatures
U
هیئت مقننه
collegium
U
هیئت یا کمیته
configurations
U
هیئت پذیری
department
U
قسمت هیئت
military body
U
هیئت نظامی
formats
U
قالب هیئت
hue
U
هیئت منظر
format
U
قالب هیئت
departments
U
قسمت هیئت
knightage
U
هیئت شوالیه ها
hues
U
هیئت منظر
political mission
U
هیئت سیاسی
bar
U
هیئت وکلاء
trial jury
U
هیئت منصفه
directorates
U
هیئت رئیسه
deputations
U
هیئت نمایندگی
juries
U
هیئت منصفه
juries
U
هیئت داوران
jury
U
هیئت منصفه
jury
U
هیئت داوران
constituency
U
هیئت موسسان
deputation
U
هیئت نمایندگی
faculties
U
هیئت علمی
faculty
U
هیئت علمی
constituencies
U
هیئت موسسان
committee
U
هیئت یا کمیته
bars
U
هیئت وکلاء
physique
U
ترکیب هیئت
institute
U
هیئت شورا
instituted
U
هیئت شورا
institutes
U
هیئت شورا
instituting
U
هیئت شورا
physiques
U
ترکیب هیئت
directorate
U
هیئت رئیسه
commissioning
U
هیئت مامورین
board of directors
U
هیئت مدیره
economic commission
U
هیئت اقتصادی
governing body
U
هیئت حاکمه
board of trade
U
هیئت بازرگانی
board of direcotors
U
هیئت مدیره
commissioner
U
عضو هیئت
executives
U
هیئت رئیسه
executive
U
هیئت رئیسه
board of directers
U
هیئت مدیره
bureau
U
هیئت اداری
bureaus
U
هیئت اداری
astronomy
U
علم هیئت
astronomically
U
مطابق هیئت
petty jury
U
هیئت منصفه
governing bodies
U
هیئت حاکمه
board
U
هیئت ژوری
board
U
هیئت کمیسیون
legislative body or assembly
U
هیئت مققنه
staffs
U
اعضاء هیئت
staffed
U
اعضاء هیئت
expeditions
U
هیئت اعزامی
council ot ministers
U
هیئت وزراء
diplomatic mission
U
هیئت سیاسی
commissioners
U
عضو هیئت
expedition
U
هیئت اعزامی
astronomy
U
هیئت استرونومی
boarded
U
هیئت ژوری
legislature
U
هیئت مقننه
boarded
U
هیئت کمیسیون
commissions
U
هیئت مامورین
staff
U
اعضاء هیئت
commission
U
هیئت مامورین
top drawer
U
هیئت حاکمه
look over something
<idiom>
U
بازرسی کردن
searcher warrant
U
اجازه بازرسی
vidimus
U
بازرسی حساب
seach
U
بازرسی کردن
committee of inquiry
U
کمیته بازرسی
survey report
U
گزارش بازرسی
investigating committee
U
کمیته بازرسی
unverified
<adj.>
U
بازرسی نشده
scrutineer
U
بازرسی فنی
for
[your/our]
inspection
U
برای بازرسی
right of visit
U
حق بازرسی و تفتیش
unchecked
<adj.>
U
بازرسی نشده
unexamined
<adj.>
U
بازرسی نشده
uninspected
<adj.>
U
بازرسی نشده
checked
U
بازرسی کردن
checks
U
بازرسی کردن
untested
<adj.>
U
بازرسی نشده
controls
U
بازرسی کردن
inquiry documents
U
اسناد بازرسی
control
U
بازرسی کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com