Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
blast
U
هوای دم کوره بلند دم
blasts
U
هوای دم کوره بلند دم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
blast furnaces
U
کوره بلند
blast furnace
U
کوره بلند
blast furnace coke
U
کک کوره بلند
bell type distributing gear
U
زنگ کوره بلند
lead blast furnace
U
کوره بلند سربی
foamed blast furnace slag
U
سرباره کوره بلند
blast pressure
U
فشار کوره بلند
blast furnace plant
U
تاسیسات کوره بلند
top gas
U
گاز کوره بلند
dust catcher
U
گردگیر کوره بلند
blast furnace burden
U
بار کوره بلند
blast furnace gas
U
گاز کوره بلند
hearths
U
بوته ی کوره ی بلند
hearth
U
بوته ی کوره ی بلند
campaigning
U
سلسله عملیات کوره بلند
blast furnace gun
U
وسیله تزریق کوره بلند
blast furnaceman
U
مسئول یا متصدی کوره بلند
blast furnace slag
U
روباره تفاله کوره بلند
slag sinter
U
تفاله کوره اهنگدازی بلند
campaign
U
سلسله عملیات کوره بلند
campaigned
U
سلسله عملیات کوره بلند
campaigns
U
سلسله عملیات کوره بلند
blast furnace gas main
U
لوله اصلی گاز کوره بلند
downcomer
U
لوله انتقال گاز کوره بلند
scrubber
U
دستگاه تصفیه گاز کوره بلند
blast furnace slag
U
تفاله کورههای مرتفع روباره کوره بلند
plenum method
U
طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
fog lookouts
U
دیدبانهای هوای نامساعد دیدبان هوای بد
fettling
U
شن یاکلوخهای که درته کوره می ریزند تا انرا محافظت کند خاکستر ته کوره
open hearth furnace
U
کوره روباز کوره زیمنس مارتین
glazing kiln
U
کوره لعابی کوره لعاب پزی
turbocharger
U
گرم کننده هوای کاربوراتور انباره هوای کاربوراتور
tunnel klin
U
کوره کانالی کوره تانل
recuperative furnace
U
کوره بهبوددهنده کوره نیروبخش
clackvalve
U
دریچه لولاداروسفت که چون بلند کنندباصدای بلند بجای خودمیافتد
turbojet
U
توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
touted
U
بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touting
U
بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
tout
U
بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touts
U
بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
effluvium
U
پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
dirndl
U
نوعی دامن بلند با کمر بلند
monofilament
U
الیاف تک رشته بلند
[این نوع از لیف که دارای طول بسیار بلندی است بصورت طبیعی فقط در الیاف ابریشم وجود داشته ولی الیاف مصنوعی یا شیمیایی می توانند بصورت الیاف بلند یا کوتاه تهیه شوند.]
moist air
U
هوای تر
air blast
U
هوای دم
petticoatsfever
U
هوای زن
adverse weather
U
هوای نامساعد
emergency air
U
هوای اضطراری
agglutinant
U
هوای التیام
air breathing
U
هوای تنفسی
the open
U
هوای ازاد
heavy weather
U
هوای طوفانی
out of doors
U
در هوای ازاد
drippy
U
هوای گرفته
In the open air.
U
در هوای آزاد.
compressed air
U
هوای فشرده
compressed air
U
هوای متراکم
circulationg air
U
هوای در گردش
blast roasting
U
تشویه با هوای دم
carburetor air
U
هوای کاربراتور
dead air
U
هوای راکد
heavy weather
U
هوای خراب
broken weather
U
هوای بی قرار
out of door
U
در هوای ازاد
foul weather
U
هوای نامساعد
passion
U
هوای نفس
hot blast
U
هوای دم داغ
humid air
U
هوای نمناک
temperate climate
U
اب و هوای معتدل
humid air
U
هوای شرجی
raininess
U
هوای بارانی
intake air
U
هوای ورودی
queen's weather
U
هوای باز
aired
U
هوای دم هوا
liquid air
U
هوای مایع
foul weather
U
هوای خراب
airs
U
هوای دم هوا
marine climate
U
اب و هوای دریایی
marsh malaria
U
هوای مردابی
open air
U
در هوای ازاد
swelters
U
هوای گرم
sweltered
U
هوای گرم
swelter
U
هوای گرم
exhaust air
U
هوای خروجی
stable air
U
هوای پایدار
forced draft
U
هوای با فشار
low air pressure
U
فشار هوای کم
secondry air
U
هوای ثانویه
air
U
هوای دم هوا
Beautiful music ( weather ) .
U
موسیقی ( هوای ) قشنگ
liquid air
U
هوای مایع شده
owl light
U
هوای گرگ و میش
oh what a nasty weather
U
چه هوای کثیفی است
lower
U
هوای گرفته وابری
twilight
U
هوای گرگ ومیش
out door court
U
زمین هوای ازاد
bleed air
U
هوای کمپرس شده
liquid air container
U
مخزن هوای مایع
open exercise
U
ورزش در هوای ازاد
cold spell or cold snap
<idiom>
U
یک جعبه هوای سرد
mouthguard
U
لوله هوای غواص
lour
U
هوای گرفته وابریwerewolf
caisson foundation
U
پی سازی با هوای فشرده
lowered
U
هوای گرفته وابری
lowering
U
هوای گرفته وابری
blow hot
U
هوای گرم دمیدن
acclimated
U
به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimate
به آب و هوای جدید خو گرفتن
saturated air
U
هوای اشباع شده
secondary airflow
U
جریان هوای فرعی
air tank
U
کپسول هوای غواصی
tire pressure
U
فشار هوای لاستیک
mouthpiece
U
لوله هوای غواص
mouthpieces
U
لوله هوای غواص
tire inflation
U
فشار هوای لاستیک
air compressor
U
هوای فشرده ساز
warm fronts
U
جبهه هوای گرم
warm front
U
جبهه هوای گرم
acclimates
U
به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimating
U
به اب و هوای جدید خو گرفتن
hot blast cupola
U
کوپل هوای گرم
blow cold
U
هوای سرد دمیدن
heatwaves
U
هوای گرم طولانی
heatwaves
U
موج هوای گرم
heatwave
U
هوای گرم طولانی
heatwave
U
موج هوای گرم
ego trips
U
تسلیم به هوای نفس
ego trip
U
تسلیم به هوای نفس
lowers
U
هوای گرفته وابری
dusk
U
هوای گرگ ومیش
intake air heater
U
گرمکن هوای ورودی
intake air
U
هوای مکیده شده
hot blast main
U
هدایت هوای دم داغ
torchlight
U
هوای گرگ ومیش
cold front
U
جبهه هوای سرد
cold front
U
پیشان هوای سرد
cold fronts
U
جبهه هوای سرد
cold fronts
U
پیشان هوای سرد
free living
U
تسلیم هوای نفس
outdoorsy
<adj.>
U
عاشق هوای آزاد
cooling air
U
هوای سرد کننده
cooling blower
U
دمنده هوای سرد
forced draft
U
هوای تحت فشار
choke damp
U
دم :هوای ته چاه یاکان
fair weather
U
دارای هوای صاف
effulge
U
برق هوای باز
shaggy ugs
U
فرش های با پرز بلند
[این گونه فرش علاوه بر داشتن پرز بلند در سطح فرش، دارای مقداری پرز در پشت فرش نیز می باشد و در مناطق سردسیر بافته می شود تا گرم بوده و عایق سرما در کف اتاق باشد.]
thermostat
U
تنظیم کننده هوای سرد
sidewinder
U
موشک هوا به هوای سایدویندر
caliduct
U
پخش کننده هوای گرم
sensualize
U
پیروی از هوای نفس کردن
acclimatation
U
توافق بااب و هوای یک محیط
sensualist
U
پیرو هوای نفس واحساس
terrestrial environment
U
وضع عوارض و اب و هوای زمین
self will
U
خود رایی هوای نفس
air lift
U
دستگاه ابکش با هوای فشرده
air space
U
قشر هوای دیوار خالی
storm door
U
درب عایق هوای توفانی
acclimatization
U
توافق بااب و هوای یک محیط
acclimation
U
اعتیاد به اب و هوای جدید سازش
acclimatization
U
عادت کردن به هوای کوهستان
fair-weather
U
خوب هنگام هوای صاف
thermostats
U
تنظیم کننده هوای سرد
Keep an eye on things.
U
هوای کاررا داشته باش
brisk air
U
هوای خنک و فرح بخش
inclement weather
U
هوای بسیار سرد یا طوفانی
To cherish a desire for something .
U
هوای چیزی ؟ ؟ درسر پروراندن
smog
U
هوای الوده به دود وبخار
heaving
U
رقص ناو در هوای طوفانی
To have a fancy for something .
U
هوای چیزی را درسر داشتن
Make sure the statuette doesnt topple over .
U
هوای مجسمه را داشته باش که نیافتد
Today's weather is mild by comparison.
U
در مقایسه هوای امروز ملایم است.
to weather something in winter
U
چیزی را در معرض
[ آب و]
هوای زمستانی گذاشتن
She has a craving to travel .
U
دلش هوای سفر کرده است
out door
U
صحرایی در هوای ازاد انجام شده
The sun is all the more welcome. In this cold weather.
U
دراین هوای سرد آفتاب می چسبد
thermal target
U
هوای گرم بالارونده برای بالون
swim bladder
U
کیسه هوای ماهی مثانه هوایی
surfboat
U
قایق مخصوص هوای توفانی یا خیزاب
velocity stacks
U
لوله ورود هوای مساوی به هر سیلندر
Sea
[mountain]
air makes you hungry.
U
هوای دریایی
[کوهستانی]
گشنگی می آورد.
humidor
U
صندوق سیگار که هوای انرامرطوب نگاه دارند
genies
U
موشک هوا به هوای ازاد باکلاهک اتمی
stationary front
U
جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
falcon
U
موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
airspeeds
U
سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
sparrow
U
نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
The room is stuffy .
U
هوای اطاق خیل خفه ( سنگین ) است
k valve
U
شیر ساده روی کپسول هوای غواصی
williwaw
U
جریان هوای سرد که در سرزمینهای مرتفع میوزد
genie
U
موشک هوا به هوای ازاد باکلاهک اتمی
airspeed
U
سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
sparrows
U
نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
The room is stuffy.
U
هوای اتاق سنگین است (کمبود اکسیژن)
falcons
U
موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
furnaces
U
کوره
fire box
U
کوره
fornacis
U
کوره
ovens
U
کوره
incinerator
U
کوره
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com