English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
inclement weather U هوای بسیار سرد یا طوفانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
heavy weather U هوای طوفانی
heaving U رقص ناو در هوای طوفانی
plenum method U طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
fog lookouts U دیدبانهای هوای نامساعد دیدبان هوای بد
peakiest U طوفانی
pecky U طوفانی
peaky U طوفانی
peakier U طوفانی
vlsi U مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع
infinity U حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
super- U کامپیوتر main Frame بسیار قوی برای عملیات ریاضی بسیار سریع
foulest U خلاف طوفانی
fouler U خلاف طوفانی
fouled U خلاف طوفانی
foul U خلاف طوفانی
fouls U خلاف طوفانی
turbocharger U گرم کننده هوای کاربوراتور انباره هوای کاربوراتور
windiest U باد خور طوفانی
it storms U هوا طوفانی است
windy U باد خور طوفانی
we had a stormy passage U یک سفر طوفانی داشتیم
he was overtake by a storm U طوفانی باودر رسید
windier U باد خور طوفانی
diluvian U وابسته به طوفان نوح طوفانی
diluvial U وابسته به طوفان نوح طوفانی
mammatocumulus U ابر طوفانی کومولوس یاکومولواستراطوس
feeding storm U طوفانی که پیوسته برسختی ان افزوده میشد
snug down U امادگی قبل از ورود به دریای طوفانی
turbojet U توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
corposant U گلولههای روشنایی که گاهی درهوای طوفانی بردکلهای کشتی دیده م
ultra high frequency U بسامد بسیار بسیار زیاد
u.h.f. U بسامد بسیار بسیار زیاد
effluvium U پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
cray U نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
quartz clock U بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
state-of-the-art U بسیار پیشرفته یا از نظر تکنیکی بسیار پیشرفته
petticoatsfever U هوای زن
air blast U هوای دم
moist air U هوای تر
swelters U هوای گرم
sweltered U هوای گرم
temperate climate U اب و هوای معتدل
low air pressure U فشار هوای کم
the open U هوای ازاد
swelter U هوای گرم
heavy weather U هوای خراب
intake air U هوای ورودی
humid air U هوای شرجی
humid air U هوای نمناک
hot blast U هوای دم داغ
In the open air. U در هوای آزاد.
liquid air U هوای مایع
exhaust air U هوای خروجی
stable air U هوای پایدار
passion U هوای نفس
foul weather U هوای نامساعد
carburetor air U هوای کاربراتور
circulationg air U هوای در گردش
compressed air U هوای فشرده
compressed air U هوای متراکم
out of door U در هوای ازاد
dead air U هوای راکد
foul weather U هوای خراب
forced draft U هوای با فشار
drippy U هوای گرفته
blast roasting U تشویه با هوای دم
secondry air U هوای ثانویه
raininess U هوای بارانی
queen's weather U هوای باز
marine climate U اب و هوای دریایی
broken weather U هوای بی قرار
marsh malaria U هوای مردابی
adverse weather U هوای نامساعد
agglutinant U هوای التیام
air breathing U هوای تنفسی
emergency air U هوای اضطراری
out of doors U در هوای ازاد
open air U در هوای ازاد
airs U هوای دم هوا
air U هوای دم هوا
aired U هوای دم هوا
heatwave U هوای گرم طولانی
tire pressure U فشار هوای لاستیک
fair weather U دارای هوای صاف
tire inflation U فشار هوای لاستیک
acclimates U به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimated U به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimate به آب و هوای جدید خو گرفتن
acclimating U به اب و هوای جدید خو گرفتن
mouthguard U لوله هوای غواص
warm fronts U جبهه هوای گرم
ego trip U تسلیم به هوای نفس
mouthpiece U لوله هوای غواص
ego trips U تسلیم به هوای نفس
mouthpieces U لوله هوای غواص
heatwave U موج هوای گرم
torchlight U هوای گرگ ومیش
warm front U جبهه هوای گرم
blast U هوای دم کوره بلند دم
blasts U هوای دم کوره بلند دم
saturated air U هوای اشباع شده
cooling air U هوای سرد کننده
air tank U کپسول هوای غواصی
choke damp U دم :هوای ته چاه یاکان
owl light U هوای گرگ و میش
caisson foundation U پی سازی با هوای فشرده
blow hot U هوای گرم دمیدن
blow cold U هوای سرد دمیدن
bleed air U هوای کمپرس شده
secondary airflow U جریان هوای فرعی
dusk U هوای گرگ ومیش
out door court U زمین هوای ازاد
effulge U برق هوای باز
outdoorsy <adj.> U عاشق هوای آزاد
twilight U هوای گرگ ومیش
oh what a nasty weather U چه هوای کثیفی است
open exercise U ورزش در هوای ازاد
lower U هوای گرفته وابری
lowered U هوای گرفته وابری
lowering U هوای گرفته وابری
lowers U هوای گرفته وابری
air compressor U هوای فشرده ساز
heatwaves U موج هوای گرم
cold front U جبهه هوای سرد
liquid air U هوای مایع شده
cold fronts U پیشان هوای سرد
lour U هوای گرفته وابریwerewolf
cooling blower U دمنده هوای سرد
hot blast cupola U کوپل هوای گرم
intake air heater U گرمکن هوای ورودی
liquid air container U مخزن هوای مایع
forced draft U هوای تحت فشار
cold fronts U جبهه هوای سرد
Beautiful music ( weather ) . U موسیقی ( هوای ) قشنگ
intake air U هوای مکیده شده
cold front U پیشان هوای سرد
free living U تسلیم هوای نفس
cold spell or cold snap <idiom> U یک جعبه هوای سرد
heatwaves U هوای گرم طولانی
hot blast main U هدایت هوای دم داغ
caliduct U پخش کننده هوای گرم
storm door U درب عایق هوای توفانی
terrestrial environment U وضع عوارض و اب و هوای زمین
sidewinder U موشک هوا به هوای سایدویندر
fair-weather U خوب هنگام هوای صاف
sensualist U پیرو هوای نفس واحساس
self will U خود رایی هوای نفس
thermostat U تنظیم کننده هوای سرد
Keep an eye on things. U هوای کاررا داشته باش
thermostats U تنظیم کننده هوای سرد
smog U هوای الوده به دود وبخار
To cherish a desire for something . U هوای چیزی ؟ ؟ درسر پروراندن
sensualize U پیروی از هوای نفس کردن
acclimatation U توافق بااب و هوای یک محیط
acclimation U اعتیاد به اب و هوای جدید سازش
acclimatization U عادت کردن به هوای کوهستان
brisk air U هوای خنک و فرح بخش
air lift U دستگاه ابکش با هوای فشرده
acclimatization U توافق بااب و هوای یک محیط
To have a fancy for something . U هوای چیزی را درسر داشتن
air space U قشر هوای دیوار خالی
out door U صحرایی در هوای ازاد انجام شده
Sea [mountain] air makes you hungry. U هوای دریایی [کوهستانی] گشنگی می آورد.
Today's weather is mild by comparison. U در مقایسه هوای امروز ملایم است.
velocity stacks U لوله ورود هوای مساوی به هر سیلندر
Make sure the statuette doesnt topple over . U هوای مجسمه را داشته باش که نیافتد
swim bladder U کیسه هوای ماهی مثانه هوایی
to weather something in winter U چیزی را در معرض [ آب و] هوای زمستانی گذاشتن
surfboat U قایق مخصوص هوای توفانی یا خیزاب
She has a craving to travel . U دلش هوای سفر کرده است
The sun is all the more welcome. In this cold weather. U دراین هوای سرد آفتاب می چسبد
thermal target U هوای گرم بالارونده برای بالون
genie U موشک هوا به هوای ازاد باکلاهک اتمی
falcons U موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
williwaw U جریان هوای سرد که در سرزمینهای مرتفع میوزد
humidor U صندوق سیگار که هوای انرامرطوب نگاه دارند
The room is stuffy. U هوای اتاق سنگین است (کمبود اکسیژن)
sparrows U نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
k valve U شیر ساده روی کپسول هوای غواصی
airspeeds U سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
airspeed U سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
genies U موشک هوا به هوای ازاد باکلاهک اتمی
sparrow U نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
The room is stuffy . U هوای اطاق خیل خفه ( سنگین ) است
falcon U موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
stationary front U جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
pneumatic disatch U بردن بستههای امانتی بالوله بوسیله هوای فشرده
priming U پر کردن یک پمپ یا لوله با اب به منظور تخلیه هوای داخل ان
cruise valve U سوپاپ ازادکننده هوای گرم بطور مرتب در پرواز
tartars U نوعی موشک زمین به هوای دریایی غیر اتمی
tartar U نوعی موشک زمین به هوای دریایی غیر اتمی
williwa U وزش ناگهانی باد یا هوای سرد در مناطق کوهستانی
serenade U ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
blast valve U سوپاپ ازاد کننده هوای گرم برای صعود بالن
carburator restricter plate U صفحه فلزی روی کاربوراتوربرای کاستن هوای ورودی دراتومبیل
serenaded U ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
serenading U ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
serenades U ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
j valve U سوپاپ کپسول هوای غواص که بطور خودکار بسته شود
endemic U بومی بیماری همه گیربومی مخصوص اب و هوای یک شهر یا یک کشور
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com