English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
day fighter U هواپیمای رهگیری روزانه جنگنده رهگیر مخصوص عملیات روزانه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fighter interceptor U هواپیمای جنگنده رهگیر
phantom U شبح هواپیمای سوپر سونیک جنگنده رهگیر
phantoms U شبح هواپیمای سوپر سونیک جنگنده رهگیر
initial vector U مسیر اصلی یا اولیه هواپیمای رهگیر بعد ازشروع رهگیری
collision course interception U تقاطع مسیر رهگیری باهواپیمای دشمن مسیربرخورد هواپیمای رهگیر بادشمن
system log U گزارش روزانه عملیات سیستم
visual interceptor U هواپیمای رهگیر بصری هواپیمایی که باوسایل بصری رهگیری میکند
broadcast controlled air interception U نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند
logs U گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
log U گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
fighter U هواپیمای شکاری هواپیمای جنگنده
fighters U هواپیمای شکاری هواپیمای جنگنده
interceptor controller U پست کنترل و رهگیری با هواپیماهای رهگیر
fighters U هواپیمای جنگنده
fighter U هواپیمای جنگنده
interceptors U هواپیمای رهگیر
interceptor U هواپیمای رهگیر
cut off attack U تک هواپیمای رهگیر به متجاوز
demon U هواپیمای یک موتوره سوپرسونیک جنگنده
demons U هواپیمای یک موتوره سوپرسونیک جنگنده
air picket U هواپیمای مخصوص اکتشاف و گزارش و ردیابی هواپیماو موشکهای دشمن هواپیمای گشتی هوایی هواپیمای پیشقراول هوایی
workaday U روزانه
day by day U روزانه
day-to-day <adj.> U روزانه
diurnal U روزانه
per day U روزانه
by d. U روزانه
diurnally U روزانه
each day <adv.> U روزانه
day in, day out <adv.> U روزانه
dailies U روزانه
everyday <adj.> U روزانه
every day <adv.> U روزانه
every single day <adv.> U روزانه
on a daily basis <adv.> U روزانه
perdiem U روزانه
quotidian U روزانه
daily <adj.> <adv.> U روزانه
delta dagger U هواپیمای رهگیر تک موتوره دلتا دیگر
morning orders U برنامه روزانه
victualling allowance U جیره روزانه
workouts U ورزش روزانه
day school U مدرسهی روزانه
journals U گزارش روزانه
journals U دفتروقایع روزانه
order of the day U برنامه روزانه
habitude U عادت روزانه
journal U گزارش روزانه
day schools U مدرسهی روزانه
morning orders U دستورات روزانه
journal U دفتروقایع روزانه
mean daily U متوسط روزانه
workout U ورزش روزانه
way of life فعالیتهای روزانه
purchase journal U دفترخرید روزانه
day in, day out <adv.> U بطور روزانه
daily <adj.> <adv.> U بطور روزانه
dailgy food allowance U جیره روزانه
day hospital U بیمارستان روزانه
daily wage U مزد روزانه
daily storage U مخزن روزانه
daily round U کارهای روزانه
on a daily basis <adv.> U بطور روزانه
every single day <adv.> U بطور روزانه
diurnal load U بار روزانه
diurnal tide U کشند روزانه
daily pay U دستمزد روزانه
each day <adv.> U بطور روزانه
duily bread U نان روزانه
every day <adv.> U بطور روزانه
daily round U گردش روزانه
ready cap U حالت انتظار هواپیمای جنگنده برای پرواز
lead pursuit U مسیر پیشگیری هواپیمای رهگیر مسیرپیشگیری هدف
diaries U دفتر یادداشت روزانه
diary U دفتر یادداشت روزانه
logbook U گزارش روزانه سفرکشتی
diary U دفتر خاطرات روزانه
daily flood peak U حداکثر سیل روزانه
daily flood peak U بیشینه روزانه سیل
plan of the day U برنامه روزانه ناو
daily routine U عادت جاری روزانه
diaries U دفتر خاطرات روزانه
working day U ساعت کار روزانه
semidiurnal tide U کشند نیم روزانه
rations U مقدار جیره روزانه
watch and ward U حق نگهبانی روزانه و شبانه
breviary U کتاب نمازوادعیه روزانه
extern U کمک پزشک روزانه
average daily traffic [ADT] U متوسط ترافیک روزانه
ration U مقدار جیره روزانه
dailgy food allowance U جیره غذایی روزانه
utilization U کاربرد روزانه استفاده
journal book U دفتر گزارش روزانه
log book U دفتر رخدادهای روزانه
log books U دفتر رخدادهای روزانه
rationed U مقدار جیره روزانه
day of supply U روز امادتدارکات روزانه
daily bread U نان یارزق روزانه
crusader U نوعی هواپیمای جنگنده یک موتوره و یکنفره جنگجوی صلیبی
crusaders U نوعی هواپیمای جنگنده یک موتوره و یکنفره جنگجوی صلیبی
table d'hote U خوراک رسمی و روزانه مهمانخانه
muster book U دفتر ثبت وقایع روزانه
daylight traffic line U خط منع ایاب ذهاب روزانه
What is the charge per day? U کرایه روزانه چقدر است؟
daily progress report U گزارش روزانه پیشرفت کار
diarists U نویسندهء دفتر خاطرات روزانه
diarist U نویسندهء دفتر خاطرات روزانه
logs U شرح روزانه جدول لگاریتم
log U شرح روزانه جدول لگاریتم
daybook U دفتر ثبت وقایع روزانه
feet dry U هواپیمای رهگیر یا مامور پشتیبانی مستقیم روی منطقه است
daily range of soil temperature U دامنه تغییرات حرارت روزانه خاک
termograph U دستگاهی که حرارت روزانه را ثبت میکند
diary U دفترروزانه یکان دفتر وقایع روزانه
diaries U دفترروزانه یکان دفتر وقایع روزانه
fighter control U کنترل عملیات هواپیماهای جنگنده
heading crossing angle U زاویه بین سمت مسیرهواپیمای رهگیر و هواپیمای هدف در لحظه درگیری
pocket money . U پول تو جیبی ( مقرری روزانه ؟ هفتگه یا غیره )
ephermeris U جدول نجومی دفتریادداشت روزانه حشره یکروزه
The shops will be open daily except Sundays / excluding Sundays / outside of Sundays [American E] . U مغازه ها به جز یکشنبه ها روزانه باز خواهند بود.
cash register U ماشین ثبت خرید وفروش روزانه مغازه
cash registers U ماشین ثبت خرید وفروش روزانه مغازه
scrambles U فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
scrambled U فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
scramble U فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
scrambling U فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
There's a question mark [hanging] over the day-care clinic's future. [A big question mark hangs over the day-care clinic's future.] U آینده درمانگاه مراقبت روزانه [کاملا] نامشخص است.
daymark U علامت ساحلی بدون چراغ فار دریایی روزانه
All of which doesn't really help us very much in our day-to-day lives. U تمامی این موارد به زندگی روزانه ما واقعا کمکی نمی کند.
offset point U در رهگیری هوایی نقطه نشانی است در هوا که محل هدف نسبت به ان تعیین وهواپیمای رهگیر به سمت هدف هدایت میشود
personal U امکان نرم افزاری که تاریخ روزانه کاربر را مدیریت و ذخیره میکند مثل تقویم
Schedule+ U برنامه نرم افزاری که حاوی اصول مدیریت اطلاعات شخصی از قبیل تقویم روزانه است
feet wet U من روی هدف دریایی هستم هواپیمای رهگیر یا مامورپشتیبانی مستقیم روی دریاست
punched U در رهگیری هوایی یعنی به زودی با هواپیمای دشمن روبرو خواهید شد
punches U در رهگیری هوایی یعنی به زودی با هواپیمای دشمن روبرو خواهید شد
punch U در رهگیری هوایی یعنی به زودی با هواپیمای دشمن روبرو خواهید شد
air scout U هواپیمای دیده ور هوایی هواپیمای مخصوص گشت زنی هوایی
stern attack U در رهگیری هوایی تکی که هواپیمای تک کننده با زاویه 54 درجه یا بیشتر به هدف انجام میدهد
judy U در رهگیری هوایی علامت اینست که با هواپیمای دشمن درگیر شده ام و در حال انجام ماموریت می باشم
purple U در رهگیری هوایی یعنی یکان یا هواپیمای تعیین شده مشکوک به حمل جنگ افزاراتمی است
stranger U در رهگیری هوایی یعنی یک هواپیمای ناشناس با گرا ومسافت و ارتفاع داده شده درحال امدن است
work day U روز کار ساعت کار روزانه
ti;me to go U زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
aerospace projection operations U عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
beam attack U تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
tracks U در رهگیری هوایی یعنی " به نظر من هواپیمای دشمن روی مسیری است که داده شده است . "
tracked U در رهگیری هوایی یعنی " به نظر من هواپیمای دشمن روی مسیری است که داده شده است . "
track U در رهگیری هوایی یعنی " به نظر من هواپیمای دشمن روی مسیری است که داده شده است . "
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
A day to day program. U برنامه روز به روز ( روزانه )
command altitude U ارتفاع فرمان داده شده برای پرواز ارتفاع تعیین شده برای هواپیمای رهگیر
special operations U عملیات مخصوص یا ویژه
contingencey forces U نیروهای مخصوص عملیات احتمالی
lead aircraft U هواپیمای نوک یا هواپیمای رهبر هواپیمای هادی در تک هوایی
delay position U موضع مخصوص اجرای عملیات تاخیری
e hour U وقت مخصوص اجرای عملیات ستادی
air facility U تاسیسات مخصوص هدایت عملیات هوایی
air inst alations U تاسیسات مخصوص هدایت عملیات هوایی
state lamb U در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی ندارم که رهگیری انجام دهم و برگردم
state tiger U در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی برای اجرای ماموریت رهگیری دارم
airhead operations U عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
flow diagram U نشانههای مخصوص برای معرفی وسیله تصحیات و عملیات در فلوچارت
flowchart U نشانههای مخصوص برای معرفی وسیله تصحیات و عملیات در فلوچارت
air interception U عمل رهگیری هوایی رهگیری کردن
coprocessor U آداپتور نمایش سریع که مخصوص عملیات گرافیکی مثلاگ رسم خط و... است
storage U TRC مخصوص برای گرافیک کامپیوتری . تصویری را روی صفحه برمی گرداند بدون نیاز به عملیات تنظیم مجدد
imagery sortie U پرواز مخصوص عکاسی هواپیمای عکاسی ماموریت عکاسی هوایی
droned U خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
drone U خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
drones U خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
droning U خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
towing U به حرکت دراوردن هواپیمای بی موتور با هواپیمای موتوردار یا اتومبیل یا قرقره و طناب
clean aircraft U هواپیمای اماده بلند شدن هواپیمای بدون مخازن خارجی
auto cat U هواپیمای رله کننده هواپیمای واسطه مخابراتی
dive bomber U هواپیمای بمب افکن شیرجه هواپیمای عمودرو
bogies U تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogeys U تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogey U تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
support U CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
at U قالب استاندارد برای صفحه کلید IBM. صفحه کلید دارای کلیدهایی در بالا است که عملیات مخصوص انجام میدهد
fighter U جنگنده
fighters U جنگنده
escort aircraft U هواپیمای اسکورت هواپیمای مراقب
notional aircraft U هواپیمای قراردادی هواپیمای نمونه
flying crane U هواپیمای اخراجات هواپیمای جراثقال
fighter sweep U تک هجومی جنگنده ها
air intercept U رهگیر هوایی
fighter cover U پوشش هواپیماهای جنگنده
fighters U جنگنده مشت باز
fighter U جنگنده مشت باز
farmgate type operations U رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer U کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
counter air U عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
anticrop operations U عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
counter air operations U عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
hostile track U تعقیب هواپیمای دشمن ردگیری هواپیمای دشمن
lutes U گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
lute U گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
writes U وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com