Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
he has a rocking gait
U
هنگام گام برداری بدینسو وان سو می جنبد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
escaped water
U
تلفات اب هنگام بهره برداری
here
U
بدینسو حاضر
multipoundage syatem
U
روش تمرین وزنه برداری باکاستن وزنه هنگام سختی کار
xerography
U
عکس برداری وکپی برداری ازترسیمات بوسیله اثرنور برروی کاغذ وغیره
xerographic
U
عکس برداری وکپی برداری ازترسیمات بوسیله اثرنور برروی کاغذ وغیره
stencils
U
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stenciled
U
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilled
U
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencil
U
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stenciling
U
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilling
U
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
hectograph
U
ماشین کپیه برداری یارونوشت برداری
piezoelectric
U
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
geodesy
U
نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
common control
U
کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
clear one's ears
U
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
geodetic datum
U
سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
bench mark
U
شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
trig list
U
لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
survey station
U
ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
field control
U
نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
at night
U
شب هنگام
time
U
هنگام
timed
U
هنگام
night season
U
هنگام شب
night season
U
شب هنگام
night tide
U
هنگام شب
season
U
هنگام
seasoned
U
هنگام
seasons
U
هنگام
at the same moment
U
در آن هنگام
times
U
هنگام
oestrum
U
هنگام
gamut
U
هنگام
moment
U
هنگام
nightfall
U
شب هنگام
at dark
U
هنگام شب
at nightfall
U
شب هنگام
terming
U
هنگام
nighttide
U
شب هنگام
termed
U
هنگام
term
U
هنگام
during
U
هنگام
night-time
U
هنگام شب
night time
U
هنگام شب
moments
U
هنگام
compile time
U
هنگام همگردانی
on occasion
U
هنگام لزوم
daytide
U
هنگام روز
on seeing him
U
هنگام دیدن او
at mess
U
هنگام خوردن
in-
U
درفرف هنگام
binding time
U
هنگام انقیاد
playtime
U
هنگام بازی
daytime
U
هنگام روز
at one's leisure
U
هنگام فراغت
at noon
U
هنگام فهر
meal time
U
هنگام غذاخوری
update
U
به هنگام دراوردن
in
U
درفرف هنگام
to die in harness
U
هنگام کار
inprocess
U
هنگام کار
in case of emergency
U
هنگام اضطرار
summertime
U
هنگام تابستان
spring time
U
هنگام بهار
updated
U
به هنگام دراوردن
teatime
U
هنگام چای
when entering
U
هنگام ورود
on arrival
U
هنگام ورود
updates
U
به هنگام دراوردن
execution time
U
هنگام اجرا
translate time
U
هنگام ترجمه
hard times
U
هنگام تنگدستی
dusk
U
هنگام غروب
hexachord
U
هنگام شش بردهای
wintertime
U
هنگام زمستان
here's to you
U
هنگام نوشیدن
when it came to a push
U
چون هنگام کوشش
ortive
U
وابسته به هنگام طلوع
in the case of traffic jam
[congestion]
U
هنگام راهبندان سنگین
parthian glance
U
نگاه هنگام جدایی
nooning
U
هنگام فهر ناهار
red handed
U
هنگام ارتکاب جنایت
hard-bitten
U
سخت هنگام جنگ
nights
U
شب هنگام برنامه شبانه
then
U
انگاه دران هنگام
to brush over
U
هنگام عبورپوز زدن
therewith
U
دران هنگام بدانوسیله
dewfall
U
هنگام ریزش شبنم
night
U
شب هنگام برنامه شبانه
landing weight
U
وزن با هنگام تخلیه
it puckered up in sewing
U
هنگام دوختن جمع شد
damage in transit
U
خسارت در هنگام ترانزیت
batfowl
U
هنگام شب مرغ را شکارکردن
chevy
U
فریاد هنگام شکار
d. wish
U
خواهش هنگام مردن
cash on delivery
U
پرداخت هنگام تحویل
vectors
U
برداری
embodiment
U
در برداری
vector
U
برداری
decerebration
U
مخ برداری
invigilating
U
شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
smacks
U
ضربه محکم در هنگام ابشار
harvest
U
هنگام درو وقت خرمن
smack
U
ضربه محکم در هنگام ابشار
opens
U
وضع زه هنگام کشیده شدن
coronation oath
U
سوگند هنگام تاج گذاری
milter
U
ماهی نر هنگام تخم ریزی
chantey
U
سرود ملوانان هنگام کار
natural form
U
وضع بدن هنگام تیراندازی
opened
U
وضع زه هنگام کشیده شدن
open
U
وضع زه هنگام کشیده شدن
fair-weather
U
خوب هنگام هوای صاف
harvested
U
هنگام درو وقت خرمن
damaged in transit
U
صدمه دیده هنگام ترانزیت
invigilation
U
پاییدن شاگردان هنگام امتحانات
high time
U
هنگام خوشی وعیش ونوش
I cut my face shaving.
U
هنگام اصلاح صورتم را بریدم
invigilates
U
شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
landed weight
U
وزن کالا هنگام تخلیه
invigilated
U
شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
invigilate
U
شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
chanty
U
سرود ملوانان هنگام کار
demand report
U
گزارشی که به هنگام نیازتولید میشود
harvests
U
هنگام درو وقت خرمن
smacked
U
ضربه محکم در هنگام ابشار
striker
U
توپ زن هنگام دفاع از میله
strikers
U
توپ زن هنگام دفاع از میله
harvest festival
U
جشن سپاسگزاری هنگام درو)
to take counsel of one'spillow
U
شب هنگام اندیشه در چیزی کردن
harvest festivals
U
جشن سپاسگزاری هنگام درو)
utilization
U
بهره برداری
vector product
U
حاصلضرب برداری
vector quantities
U
اندازههای برداری
gaud
U
کلاه برداری
survey
U
نقشه برداری
copying
U
نسخه برداری
sampling
U
نمونه برداری
copies
U
کپی برداری
extirpation
U
اندام برداری
footsteps
U
گام برداری
footstep
U
گام برداری
copy
U
نسخه برداری
vector processor
U
پردازنده برداری
copy
U
کپی برداری
gyrectomy
U
شکنج برداری
listing
U
سیاهه برداری
duplicating
U
نسخه برداری
duplicates
U
نسخه برداری
duplicated
U
نسخه برداری
duplicate
U
نسخه برداری
insurability
U
بیمه برداری
listings
U
سیاهه برداری
swindles
U
کلاه برداری
swindled
U
کلاه برداری
ingathering
U
خرمن برداری
surveyed
U
نقشه برداری
topectomy
U
تکه برداری
hemispherectomy
U
نیمکره برداری
surveys
U
نقشه برداری
i know him by his step
U
از گام برداری
swindle
U
کلاه برداری
utilisations
U
بهره برداری ها
arrow diagram
U
نمودار برداری
gained
U
بهره برداری
gains
U
بهره برداری
utilizations
U
بهره برداری ها
fraud
U
کلاه برداری
frauds
U
کلاه برداری
vector field
U
میدان برداری
vector display
U
نمایش برداری
vector diagram
U
نمودار برداری
vector analysis
U
تحلیل برداری
gain
U
بهره برداری
marching
U
قدم برداری
vector power
U
توان برداری
biopsy
U
بافت برداری
cannibalization
U
قطعه برداری
vector pair
U
زوج برداری
march
U
قدم برداری
marched
U
قدم برداری
marches
U
قدم برداری
usages
U
بهره برداری ها
utilisation
[British]
U
بهره برداری
enervation
U
عصب برداری
treads
U
گام برداری
treading
U
گام برداری
tread
U
گام برداری
fraudulence
U
کلاه برداری
metal cutting work
U
براده برداری
machining
U
براده برداری
denervation
U
عصب برداری
exploitation
U
بهره برداری
using
U
بهره برداری
topography
U
نقشه برداری
deafferentation
U
اوران برداری
decerebellation
U
مخچه برداری
usage
U
بهره برداری
copied
U
نسخه برداری
exploitation
[utilization]
U
بهره برداری
Recent search history
Forum search
Search history is
off
.
Activate
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
✘
ض
ص
ث
ق
ف
غ
ع
ه
خ
ح
ج
چ
◀—
ش
س
ئ
ی
ب
ل
أ
آ
ا
ت
ن
م
ک
گ
[]
ظ
ط
ژ
ز
ر
ذ
د
پ
ؤ
و
ء
.
!
؟
()
نیم فاصله
Space
نیم فاصله
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com
Close
Previous
Next
Loading...