Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 69 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
confocal
U
هم کانون
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
focus
U
کانون
focus
U
کانون عدسی
focus
U
به کانون دراوردن
focus
U
کانونی شدن کانون
focused
U
کانون
focused
U
کانون عدسی
focused
U
به کانون دراوردن
focused
U
کانونی شدن کانون
focuses
U
کانون
focuses
U
کانون عدسی
focuses
U
به کانون دراوردن
focuses
U
کانونی شدن کانون
focussed
U
کانون
focussed
U
کانون عدسی
focussed
U
به کانون دراوردن
focussed
U
کانونی شدن کانون
focusses
U
کانون
focusses
U
کانون عدسی
focusses
U
به کانون دراوردن
focusses
U
کانونی شدن کانون
focussing
U
کانون
focussing
U
کانون عدسی
focussing
U
به کانون دراوردن
focussing
U
کانونی شدن کانون
probation
U
کاراموزی به سر بردن محکومین جوان در مراکز اموزش مخصوص کانون اصلاح و تربیت
reformatories
U
کانون اصلاح
reformatory
U
کانون اصلاح
bar
U
کانون وکلا
bars
U
کانون وکلا
zoom lens
U
عدسی دوربین عکاسی دارای کانون متغیر
zoom lenses
U
عدسی دوربین عکاسی دارای کانون متغیر
fireplace
U
کانون
fireplaces
U
کانون
focal
U
مربوط به کانون عدسی
bifocal
U
دارای دو کانون
bifocals
U
دارای دو کانون
club
U
کانون مجمع
clubbed
U
کانون مجمع
clubbing
U
کانون مجمع
clubs
U
کانون مجمع
bar association
U
کانون وکلا دادگستری
bar association
U
کانون وکلا
bar council
U
هیات مدیره کانون وکلا
correctional institution
U
کانون اصلاح و تربیت
disbar
U
سلب صلاحیت از وکیل کردن ممنوع الوکاله کردن وکیل اخراج وکیل از کانون وکلاء
focal plane
U
افق مار بر کانون عدسی
focal spot
U
کانون
focal surface
U
سطح کانون
focalization
U
تمرکز در کانون
focalpoint
U
کانون
house of correction
U
کانون اصلاح وتربیت
image focal point
U
کانون تصویر
inns of court
U
کانون چهار انجمن قانونی درلندن که حق دارندمردم رااجازه وکالت بدهند
law society
U
کانون وکلا
magnetic focus
U
کانون مغناطیسی
reformatory schools
U
کانون اصلاح وتربیت مدارس تهذیب مجرمین جوان
seismic focus
U
کانون زلزله
study for bar
U
دوره تعلیماتی و کاراموزی کانون وکلا را طی کردن درس حقوق خواندن
true or real focus
U
کانون حقیقی
vestal
U
روستایی وابسته به الهه کانون خانواده
virtual focus
U
کانون مجازی
ball
U
کانون
[کاموا]
knot
U
کانون
[کاموا]
bundle
U
کانون
[کاموا]
twine
U
کانون
[کاموا]
clew
U
کانون
[کاموا]
focal point
U
کانون توجه
hub
U
(وسط چرخ که اغلب بلبرینگ دارد و روی محور یا آسه می چرخد) توپی، چرخمیان، ناف، (مرکز فعالیت یا اهمیت یا توجه و غیره) کانون، قلبگاه، میانگاه، توپی چر، قطب
Partial phrase not found.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com