Total search result: 201 (15 milliseconds) |
ارسال یک معنی جدید |
|
|
|
|
Menu
 |
English |
Persian |
Menu
 |
 |
syntax U |
هم اهنگی قسمتهای مختلف |
 |
|
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
|
Other Matches |
|
 |
station list U |
فهرست قسمتهای پایگاه دفترچه راهنمای قسمتهای مختلف پایگاه |
 |
 |
adhesion |
آمیزش و بهم آمیختگی طبیعی قسمتهای مختلف |
 |
 |
reddendo singula singulis U |
الفاظ در قسمتهای مختلف سندباید متناسب با هم تعبیرشوند |
 |
 |
charting U |
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد |
 |
 |
charted U |
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد |
 |
 |
chart U |
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد |
 |
 |
target discrimination U |
قدرت رادار برای درگیری باهدفهای مختلف یا تشخیص هدفهای مختلف |
 |
 |
charts U |
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد |
 |
 |
systems analysis U |
ترکیب محصولات مختلف از تولید کننده مختلف برای یک سیستم |
 |
 |
fractional U |
اختصاص بخشهای مختلف پهنای باند به سیگنالها یا مشتریان مختلف |
 |
 |
blocage U |
[بنایی با مواد مختلف و در اندازه های مختلف که در ساخت دیوارهای رومی بکار می رفت.] |
 |
 |
selectable U |
مدار یا وسیلهای که انتخابهای مختلف آن با قرار دادن اتصالات سیم مختلف انتخاب می شوند |
 |
 |
symbiosis U |
همزیستی وتجانس دوموجود مختلف یا دوگروه مختلف باهم |
 |
 |
vortex separation U |
جداکردن ذرات مختلف از یک سیال توسط نیروهای گریز ازمرکزی مختلف در حرکت حلقوی یا گردابی |
 |
 |
heterogeneous network U |
سیستم ارتباطی تقسیم شده که با کانالهای با نرخ ارسال مختلف و پروتکلهای مختلف کار میکند |
 |
 |
fdm U |
انتساب عددی با سیگنال مختلف به فرکانسهای مختلف تا سیگنالهای زیادی روی کانال فرستاده شوند |
 |
 |
paint program U |
نرم افزاری که به کاربر امکان رسم تصاویر روی صفحه نمایش با رنگهای مختلف با روشهای مختلف و جلوههای ویژه را میدهد |
 |
 |
allocates U |
به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف |
 |
 |
allocate U |
به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف |
 |
 |
allocating U |
به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف |
 |
 |
functioned U |
سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند |
 |
 |
function U |
سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند |
 |
 |
functions U |
سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند |
 |
 |
estate in common U |
درCL حالتی را گویند که دو یاچند نفر در زمینی با عناوین مختلف و یا با عنوان واحدولی در ازمنه مختلف اشتراک منافع داشته باشند ملک مشاع |
 |
 |
synchrony U |
هم اهنگی |
 |
 |
cadences U |
هم اهنگی |
 |
 |
harmony U |
هم اهنگی |
 |
 |
cadence U |
هم اهنگی |
 |
 |
coordination U |
هم اهنگی |
 |
 |
harmonies U |
هم اهنگی |
 |
 |
unison U |
هم اهنگی |
 |
 |
accords U |
هم اهنگی |
 |
 |
concent U |
هم اهنگی |
 |
 |
equisonance U |
هم اهنگی |
 |
 |
accorded U |
هم اهنگی |
 |
 |
conconancy U |
هم اهنگی |
 |
 |
consonance U |
هم اهنگی |
 |
 |
monotony U |
یک اهنگی |
 |
 |
bussing U |
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود |
 |
 |
busing U |
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود |
 |
 |
bussed U |
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود |
 |
 |
busses U |
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود |
 |
 |
bused U |
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود |
 |
 |
buses U |
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود |
 |
 |
bus U |
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود |
 |
 |
frequency U |
انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند |
 |
 |
frequencies U |
انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند |
 |
 |
tonics U |
صدایی اهنگی |
 |
 |
melodiousness U |
خوش اهنگی |
 |
 |
cooridnation U |
موزونی هم اهنگی |
 |
 |
musicality U |
خوش اهنگی |
 |
 |
musicalness U |
خوش اهنگی |
 |
 |
tonic U |
صدایی اهنگی |
 |
 |
orchestrations U |
ترتیب هم اهنگی |
 |
 |
orchestration U |
ترتیب هم اهنگی |
 |
 |
incoordination U |
فقدان هم اهنگی |
 |
 |
disconformity U |
عدم هم اهنگی |
 |
 |
unisonance U |
هم اهنگی هم کوکی |
 |
 |
discordance U |
عدم هم اهنگی |
 |
 |
tone language U |
زبانهای اهنگی |
 |
 |
allogamous U |
مختلف الجنس و مختلف النوع |
 |
 |
profile U |
امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC |
 |
 |
profiling U |
امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC |
 |
 |
profiled U |
امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC |
 |
 |
profiles U |
امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC |
 |
 |
tree of life U |
درخت زندگی [این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.] |
 |
 |
disconcert U |
عدم هم اهنگی داشتن |
 |
 |
eurythmy U |
هم اهنگی و تقارن ساختمان |
 |
 |
eurhythmy U |
هم اهنگی و تقارن ساختمان |
 |
 |
disconcerts U |
عدم هم اهنگی داشتن |
 |
 |
euphony U |
خوش اهنگی کلمات |
 |
 |
untune U |
فاقد هم اهنگی کردن |
 |
 |
tone dialing U |
شماره گیری اهنگی |
 |
 |
to play a tune U |
اهنگی را ساز زدن |
 |
 |
disconcerted U |
عدم هم اهنگی داشتن |
 |
 |
harmonometer U |
الت سنجش هم اهنگی صداها |
 |
 |
concert U |
انجمن ساز واواز هم اهنگی |
 |
 |
atonal U |
دارای عدم هم اهنگی وتوازن |
 |
 |
concerts U |
انجمن ساز واواز هم اهنگی |
 |
 |
diatonic U |
وابسته به مقیاس کلیدهشت اهنگی در هر اکتاو |
 |
 |
musette U |
اهنگی که برای نی انبان درست می کنند |
 |
 |
highways U |
خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود |
 |
 |
highway U |
خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود |
 |
 |
field commands U |
قسمتهای رزمی |
 |
 |
administrative services U |
قسمتهای اداری |
 |
 |
innards U |
قسمتهای داخلی |
 |
 |
signal services U |
قسمتهای مخابراتی |
 |
 |
sang banshin U |
قسمتهای دست |
 |
 |
weapon troops U |
قسمتهای ادوات |
 |
 |
military services U |
قسمتهای نظامی |
 |
 |
toneme U |
لفظی که درالسنه اهنگی تلفظ خاصی داشته باشد |
 |
 |
modular U |
دارای قسمتهای کوچک |
 |
 |
lobar U |
واقع در قسمتهای ریه |
 |
 |
in other sectors U |
در قسمتهای دیگر جبهه |
 |
 |
reserve components U |
قسمتهای احتیاط ارتش |
 |
 |
alate U |
دارای قسمتهای جناحی |
 |
 |
hunting design U |
طرح شکارگاهی [این طرح از زمان صفویه رواج یافته و در آن صحنه های مختلف شکار توسط انسان و یا نزاع حیوانات مختلف نشان داده می شود. منشاء اولیه آن کاشان ذکر شده است.] |
 |
 |
pared U |
قسمتهای زائد چیزی را چیدن |
 |
 |
weed U |
برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب |
 |
 |
weeded U |
برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب |
 |
 |
pare U |
قسمتهای زائد چیزی را چیدن |
 |
 |
bowdlerization U |
حذف قسمتهای خارج از اخلاق |
 |
 |
services U |
قسمتهای اداری ادارات نظامی |
 |
 |
weeding U |
برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب |
 |
 |
chemosphere U |
ناحیهای در قسمتهای فوقانی اتمسفر |
 |
 |
anisometric U |
دارای قسمتهای غیر متقارن |
 |
 |
adnexa U |
قسمتهای متصل بهم زائده |
 |
 |
comparmentalize U |
به قسمتهای مجزا تقسیم نمودن |
 |
 |
pares U |
قسمتهای زائد چیزی را چیدن |
 |
 |
hop stop and jump U |
قسمتهای سه گانه پرش طول سه گام |
 |
 |
reconditions U |
قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن |
 |
 |
gambusia U |
ماهی ابنوس قسمتهای نسبتا گرمسیر |
 |
 |
bilge blocks U |
قسمتهای تولید کننده فشار دریایی |
 |
 |
bowdlerize U |
قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از |
 |
 |
reconditioned U |
قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن |
 |
 |
check off list U |
برگ بازدید قسمتهای یک ناویا هواپیما |
 |
 |
recondition U |
قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن |
 |
 |
mullion U |
جرز یا الت عمودی میان قسمتهای پنجره |
 |
 |
principal parts U |
قسمتهای اصلی زمانهای فعل که سایرزمانها را از ان میسازند |
 |
 |
upgrading U |
به روز رسانی [معاوضه قسمتهای قدیمی] [مهندسی] |
 |
 |
munnion U |
جرز الت عمودی در میان قسمتهای پنجره |
 |
 |
thread U |
برنامهای که از بخشها و قسمتهای کوچکتر تشکیل شده است |
 |
 |
threads U |
برنامهای که از بخشها و قسمتهای کوچکتر تشکیل شده است |
 |
 |
lymphmatosis U |
ایجاد غدد مرکب از بافتهای لنفی در قسمتهای بدن |
 |
 |
decollate U |
جدا کردن موضوعات مختلف به ورقههای مجزا. جدا کردن دو یا سه موضوع مختلف به حالت مجزا و برداشتن کاغذ کاربنی |
 |
 |
bow string truss U |
خرپاهائیکه قسمتهای فوقانی و تحتانی ان نسبت به افق خمیده باشد |
 |
 |
cannibalized U |
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری |
 |
 |
cannibalizing U |
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری |
 |
 |
cannibalizes U |
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری |
 |
 |
cannibalize U |
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری |
 |
 |
FDISK U |
امکانی در سیستم که قسمتهای روی دیسک سخت را تشخیص میدهد |
 |
 |
cannibalising U |
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری |
 |
 |
cannibalised U |
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری |
 |
 |
cannibalises U |
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری |
 |
 |
degradation U |
اجازه داده به برخی قسمتهای سیستم به کارکردن پس از از بین رفتن یک قسمت |
 |
 |
cumulo nimbus U |
ابرهای بسیار بزرگ متراکم که قسمتهای فوقانی انها به استراتوسفر میرسد |
 |
 |
star design U |
طرح ستاره ای شکل [این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.] |
 |
 |
montages U |
قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته |
 |
 |
montage U |
قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته |
 |
 |
internal telecommunications unions U |
یک دفتر نمایندگی با 156عضو متخصص از ملل متحدکه مسئول هم اهنگی بین المللی مسائل مربوط به ارتباطات دوربرد میباشد |
 |
 |
offsets U |
برامدگی یا فرورفتگی هائی که برای دربرگرفتن قسمتهای دیگر ساختمان پیش بینی میشود |
 |
 |
information hiding U |
یک مفهوم طراحی نرم افزاری که هدف ان کاهش اثرات متقابل بین قسمتهای یک برنامه است |
 |
 |
design heuristics U |
راهنمایی هایی که به هنگام تقسیم یک مسئله یا برنامه بزرگ به قسمتهای کوچک وکنترل شدنی می توان از انهااستفاده کرد |
 |
 |
component forces U |
نیروهای تشکیل دهنده یک یکان یکانهای تابعه قسمتهای تابعه یک عملیات مشترک |
 |
 |
cryptoparts U |
بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه |
 |
 |
professional service U |
تیمهای متخصص پزشکی قسمتهای تخصصی پزشکی |
 |
 |
disharmony U |
عدم هم اهنگی عدم توافق |
 |
 |
disaccord U |
عدم توافق عدم هم اهنگی |
 |
 |
reset key |
کلیدی روی یک صفحه کامپیوتر که معمولا برای برگرداندن قسمتهای یک کامپیوتر به حالت قبل از اجرا شدن برنامه بکار می رود |
 |
 |
field services U |
قسمتهای پشتیبانی رزمی یکانهای رزمی |
 |
 |
partite U |
منقسم به قسمتهای جدا جدا |
 |
 |
sister services U |
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته |
 |
 |
health services U |
خدمات بهداری قسمتهای بهداری |
 |
 |
operating slide U |
دستگاه الات متحرک تیربار الات متحرک یا قسمتهای خوراک دهنده |
 |
 |
variegated U |
مختلف |
 |
 |
sundry U |
مختلف |
 |
 |
various U |
مختلف |
 |
 |
divergent U |
مختلف |
 |
 |
disparate U |
مختلف |
 |
 |
dissimilar U |
مختلف |
 |
 |
diverse U |
مختلف |
 |
 |
varying U |
مختلف |
 |
 |
miscellaneous U |
مختلف |
 |
 |
off U |
مختلف |
 |
 |
discrepant U |
مختلف |
 |
 |
polyphyletic U |
مختلف الاجداد |
 |
 |
variant U |
گوناگون مختلف |
 |
 |
miscellaneous works U |
کارهای مختلف |
 |
 |
variate U |
مختلف کردن |
 |
 |
two discrepant stories U |
دو حکایت مختلف |
 |
 |
polyphyletic U |
از نژادهای مختلف |
 |
 |
variously U |
بطور مختلف |
 |
 |
half caste U |
ازنژاد مختلف |
 |
 |
several U |
جدا مختلف |
 |
 |
diversely U |
به اشکال مختلف |
 |
 |
asynchronous U |
مختلف الزمان |
 |
 |
half breed U |
از نژاد مختلف |
 |
 |
heterochromatic U |
مختلف اللون |
 |
 |
diverse U |
مختلف مخالف |
 |
 |
visiting correspondent U |
نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی |
 |
 |
eccentric U |
مختلف المرکز بودن |
 |
 |
stages U |
مراحل مختلف یک موشک |
 |
 |
internationals U |
مربوط به کشورهای مختلف |
 |
 |
stock markets U |
بورس کالاهای مختلف |
 |
 |
stage U |
مراحل مختلف یک موشک |
 |
 |
team tennis U |
بازیهای مختلف تنیس |
 |
 |
run around <idiom> U |
گردش درمناطق مختلف |
 |
 |
varisized U |
دارای اندازههای مختلف |
 |
 |
various books U |
کتابهای گوناگون یا مختلف |
 |
 |
eccentrics U |
مختلف المرکز بودن |
 |
 |
variform U |
گوناگون مختلف الشکل |
 |
 |
multifarious U |
دارای انواع مختلف |
 |
 |
holdall U |
جعبه اسبابهای مختلف |
 |
 |
play off <idiom> U |
رفتار مختلف با اشخاص |
 |
 |
holdalls U |
جعبه اسبابهای مختلف |
 |
 |
international U |
مربوط به کشورهای مختلف |
 |
 |
plug U |
ورودی که به وسایل مختلف |
 |
 |
plugging U |
ورودی که به وسایل مختلف |
 |
 |
stock market U |
بورس کالاهای مختلف |
 |
 |
rank and file U |
شئون مختلف نظامی |
 |