English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (42 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
favored U همراهی یا طرفداری کردن با
favoring U همراهی یا طرفداری کردن با
favors U همراهی یا طرفداری کردن با
favour U همراهی یا طرفداری کردن با
favouring U همراهی یا طرفداری کردن با
favours U همراهی یا طرفداری کردن با
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
accomodate U همراهی کردن
escort U همراهی کردن
escorts U همراهی کردن
escorting U همراهی کردن
squires U همراهی کردن
to go along U همراهی کردن
conpanion U همراهی کردن
to accompany U همراهی کردن
squire U همراهی کردن
to render a ssistance U همراهی کردن
go along U همراهی کردن
accompany U همراهی کردن
accompanies U همراهی کردن
escorted U همراهی کردن
accompanied U همراهی کردن
take the part of U طرفداری کردن
to stand for U طرفداری کردن از
side U طرفداری کردن از
advocate طرفداری کردن
sides U طرفداری کردن از
escorted U همراهی یامحافظت کردن
to attend a funeral U باجنازه همراهی کردن
escorts U همراهی یامحافظت کردن
gain over U با خود همراهی کردن
escorting U همراهی یامحافظت کردن
escort U همراهی یامحافظت کردن
To take someones side . To side with someone. U از کسی طرفداری کردن
advocates U طرفداری کردن حامی
favor U طرفداری مرحمت کردن
favours U طرفداری مرحمت کردن
favour U طرفداری مرحمت کردن
favouring U طرفداری مرحمت کردن
favored U طرفداری مرحمت کردن
advocated U طرفداری کردن حامی
favors U طرفداری مرحمت کردن
advocating U طرفداری کردن حامی
favoring U طرفداری مرحمت کردن
to take the p of a person U ازکسی طرفداری کردن
to go along U همراه رفتن همراهی کردن
partook U بهره داشتن طرفداری کردن
teetotal U وابسته به طرفداری از منع مسکرات کردن
befriending U دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriended U دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriend U دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriends U دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
to lobby against [for] somebody U سخنرانی وتبلیغات کردن مخالف [طرفداری از] کسی
to stand up for U پشتی یا حمایت کردن از طرفداری کردن از
companion U معاشرت کردن همراهی کردن
favor U نیکی کردن به طرفداری کردن
favoring U نیکی کردن به طرفداری کردن
favour U نیکی کردن به طرفداری کردن
favors U نیکی کردن به طرفداری کردن
favouring U نیکی کردن به طرفداری کردن
favored U نیکی کردن به طرفداری کردن
favours U نیکی کردن به طرفداری کردن
ponying U همراهی کردن اسب غیرمسابقهای با اسب مسابقه برای تمرین
favors U همراهی
favour U همراهی
favored U همراهی
anent U همراهی
favouring U همراهی
favours U همراهی
camaraderie U همراهی
accompaniments U همراهی
send off U همراهی
send-off U همراهی
favoring U همراهی
accompaniment U همراهی
concomitance U همراهی
send-offs U همراهی
sodality U همراهی
companionship U همراهی
adhesion U طرفداری
siding U طرفداری
one sidedness U طرفداری
devotion U طرفداری
sidings U طرفداری
one tideness U طرفداری
partiality U طرفداری
partisanship U طرفداری
favouritism U طرفداری
favoritism U طرفداری
favourer U همراهی کننده
accompanist U همراهی کننده
accompanists U همراهی کننده
accompanier U همراهی کننده
germanism U طرفداری از المان
party spirit U طرفداری حزبی
biases U طرفداری تعصب
he sided with us U طرفداری از ما کرد
prelatism U طرفداری ازمتران ها
bias U طرفداری تعصب
growthmanship U طرفداری ازرشد
pall bearer U کسیکه در همراهی با جنازه
to vow assistance U قول همراهی دادن
suffrage U کمک همراهی قبول
royalism U طرفداری از رژیم سلطنتی
proslavery U طرفداری از برده فروشی
respect of persons U طرفداری و واهمه از کسان
libertarianism U طرفداری از ازادی فردی
unprejudiced U بدون تبعیض یا طرفداری
please do me a service U خواهشمندم یک همراهی بامن بکنید
accompaniment ساز یا آواز همراهی کننده
accompaniments U ساز یا اواز همراهی کننده
phonetioist U طرفداری املای مطابق صدا
sectionalism U طرفداری ازمحله یا استان بخصوصی
with out any p to U بدون هیچ طرفداری ازاو
pan americanism U طرفداری از اتحاد کشورهای امریکایی
accomodation U تطبیق طرز زندگی با محیط همراهی
royalism U شاهپرستی طرفداری از سیستم حکومت سلطنتی
temperance U طرفداری از منع نوشابههای الکلی خودداری
insurrectionism U اصول یاغی گری یا طرفداری ازشورش
feminism U عقیده به برابری زن ومرد طرفداری اززنان
The senator argued in favour of lowering the tax. U سناتور از کاهش مالیات طرفداری کرد.
world federalism U طرفداری از حکومت جهانی ائتلاف دول
accompanist همراهی کننده با آواز یا سازی چون پیانو
we sang them home U ایشان را با اواز و سرود تامنزلشان همراهی کردیم
accompanists U همراهی کننده با اواز یاسازی چون پیانو
prohibitionism U طرفداری از حکم منع فروش نوشابههای الکی
in tow <idiom> U برده شدن ازجایی به جای دیگر ،همراهی با کسی
p in favour of a person U تمایل بی جهت نسبت بکسی طرفداری تعصب امیزازکسی
phonetist U متخصص ترکیب صداها طرفداری املای مطابق صدا
loyalist U کسی که درهنگام شورش و انقلاب ازدولت طرفداری میکند
loyalists U کسی که درهنگام شورش و انقلاب ازدولت طرفداری میکند
agrarianism U تساوی در پخش زمین طرفداری از تقسیم اراضی بتساوی بین مردم
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
crossest U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilises U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
married under a contract unlimited perio U زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
infringing U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
correct U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
infringe U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
crosses U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilised U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
support U حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
exploiting U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
infringed U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
to wipe out U پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
infringes U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
cross U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
point U اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
exploits U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
crosser U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
exploit U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
sterilising U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
checks U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
sterilize U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilized U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizes U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizing U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
preaches U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
withstanding U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstands U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com