Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 108 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
corporality
U
هستی جسمانی تن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
physical
U
جسمانی
corporeal
U
جسمانی
carnal
U
جسمانی
fleshly
U
جسمانی
bodily harm
U
صدمه جسمانی
marasmus
U
پژمردگی جسمانی
worldly
U
جسمانی مادی
physical fitness
U
امادگی جسمانی
outworld
U
دنیای جسمانی
physical handicap
U
معلولیت جسمانی
in the f.
U
بصورت جسمانی
sensual
U
شهوانی جسمانی
bodily
U
واقعا جسمانی
earthen
U
مادی جسمانی
temporal
U
جسمانی زمانی
fleshpots
U
راحتی جسمانی
incorporate
U
غیر جسمانی
incorporating
U
غیر جسمانی
corporeality
U
جسمانی بودن
physical movement
U
حرکت جسمانی
sensuousness
U
پیروی جسمانی
physical
U
مادی جسمانی
material
U
مادی جسمانی
fleshpot
U
لذایذ جسمانی
incorporates
U
غیر جسمانی
somatization
U
جسمانی کردن
sentience
U
حساسیت جسمانی
materials
U
مادی جسمانی
realities
U
هستی
thou art
U
تو هستی
reality
U
هستی
esse
U
هستی
being
U
هستی
existences
U
هستی
essence
U
هستی
existence
U
هستی
the outward man
U
ادم جسمانی جسم
somatization disorder
U
اختلال جسمانی کردن
dysaesthesia
U
اختلال حواس جسمانی
physical aptitude test
U
ازمون استعداد جسمانی
physical anthropology
U
انسان شناسی جسمانی
rough up
<idiom>
U
حمله وصدمه جسمانی
physical fitness
U
امادگی عمومی جسمانی
somatoform disorder
U
اختلال جسمانی شکل
profaneness
U
وابستگی بچیزهای جسمانی
carnally
U
بطور جسمانی یا شهوانی
stresses
U
تنش جسمانی- روانی
tussled
U
مسابقه جسمانی کشمکش
substantiate
U
ماهیت جسمانی دادن به
tussle
U
مسابقه جسمانی کشمکش
substantiated
U
ماهیت جسمانی دادن به
substantiates
U
ماهیت جسمانی دادن به
substantiating
U
ماهیت جسمانی دادن به
tussling
U
مسابقه جسمانی کشمکش
tussles
U
مسابقه جسمانی کشمکش
stressing
U
تنش جسمانی- روانی
incarnate
U
دارای شکل جسمانی
anthropometry
U
انسان سنجی جسمانی
stress
U
تنش جسمانی- روانی
sensuously
U
مبنی بر لذات جسمانی
sensuous
U
مبنی بر لذات جسمانی
What are you waiting for ?
U
معطل چه هستی ؟
ontology
U
هستی شناسی
to call into being
U
هستی دادن
existentialism
U
هستی گرایی
Are you hungry?
U
تو گرسنه هستی؟
objectivity
U
هستی واقعیت
to give being to
U
هستی بخشیدن
to bring existence
U
هستی دادن
reality
U
هستی اصلیت
vivifier
U
هستی بخش
ens
U
هستی مطلق
realities
U
هستی اصلیت
individuum
U
هستی مطلق
ingenerate
U
هستی دادن
existential
U
مربوط به هستی
All right?
U
سالم هستی؟
extant
U
دارای هستی
ontologist
U
هستی شناس
Is everything all right?
U
سالم هستی؟
infantilism
U
کندی رشد جسمانی وعقلانی
habitus
U
وضعیت ساختمان جسمانی هیکل
raw deal
<idiom>
U
آخر خط ،پایان هستی
inesse
U
دارای هستی واقعی
individuum
U
هستی تجزیه ناپذیر
cosmic
U
مربوط به عالم هستی
antitheist
U
منکر هستی خدا
pre existence
U
هستی از پیش ازلیت
ontological
U
وابسته به هستی شناسی
substantively
U
با داشتن هستی جداگانه
cosmic
U
مربوط بعالم هستی
hard as nails
<idiom>
U
ازلحاظ جسمانی قوی درشت وسخت
Are you still on the line?
U
هنوز پشت تلفن هستی؟
You are stll a child in her eyes.
U
به چشم اوهنوز یک بچه هستی
atheistical
U
مبنی برانکار هستی خدا
nirvanas
U
پیوستن به کل هستی خشنودی مطلق
I want to swim ,are you on ?
U
اهلش هستی شنا کنیم ؟
being
U
زمان حال فعل be to هستی
nirvana
U
پیوستن به کل هستی خشنودی مطلق
zombiism
U
اعتقاد به حلول و تجدید حیات جسمانی مرده
Very funny ! Ha , ha , ha !
U
یخ کنی ( خیلی لوس وبی مزه هستی )
I'm still not quite sure how good you are.
U
من هنوز هم نمی دونم که تو واقعا چقدر خوب هستی.
Let's see how much you can take.
<idiom>
U
ببینیم چند مرد حلاج هستی.
[اصطلاح روزمره]
Are you still around?
U
هنوز هستی ؟
[مانند پشت تلفن یا درچت اینترنت]
I appreciate your concern, but I'm fine.
U
خیلی سپاسگذارم از اینکه دلواپس هستی اما من حالم خوب است.
metagnosticism
U
عقیده باینکه اثبات هستی خدااز گنجایش علم بشر بیرون است
lysenkoism
U
نظریهای که معتقد است عوامل جسمانی وبدنی وشرایط محیط در وراثت موثر است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com